يک شبانه روز با کولبران آسو محمدي باران شب را تا صبح بي امان باريده بود. سپيده دم از خواب بيدار ميشوم. نسيم ِخنک پاييزي که به صورتم ميخورد، فرح بخش است. مادرم نماز صبح ميخواند. شب را ميبينم که در برابر روشنايي مکنده روز جان ميدهد. کوله پشتي ام […]

سه برش از زندگی سه زن کرد کولبر به قلم سهیلا نوری با هر کدام‌شان که می‌خواستیم صحبت کنیم، به هزار و یک دلیل و از جمله ترس اینکه احیاناً مردهای گروه بفهمند پشت آن صورت نقاب بسته، چهره زنی پنهان است و نان‌شان آجر شود، روی خوش نشان نمی‌دادند. […]

کولبری برای ما نان است نه قاچاق-هدی هاشمی قرارمان ساعت ۱۰صبح در روستای شیخ صالح بود. خانه یکی از بزرگان ده که خودش در سال‌های جوانی کولبر بوده و حالا دو دخترش راه او را در پیش گرفتند. کاک جلال چند سالی بود که کولبری می‌کرد و حالا نوبت دخترانش […]

روزگار زنان کولبر در مرز ایران و عراق-سمیرا حسینی آمینه دامن لباس زنانه سرمه‌ای با گل‌های نارنجی‌اش را در شلوار مردانه کردی مشکی که به پا دارد پنهان می‌کند. بارش ۴۰۰عدد نان است که لای پارچه‌ای زخیم می‌گذاردشان و طنابی که آن نزدیکی ا‌ست را دورش می‌پیچد و آن را […]

در دفاع از شریفه محمدی