در آستانه روز جهانی پناهندگان بار دیگر شاهد فاجعه دیگر از غرق شدن پناهجویان در آبهای مدیترانه هستیم. مقامات گارد ساحلی ایتالیا و آژانسهای سازمان ملل روز دوشنبه اعلام کردند که دوقایق پر از پناهجویان در دو حادثه جداگانه غرق شده و بیم آن میرود که ۶۶ نفر از سرنشینان این دو قایق از جمله ۲۶ کودک جانباخته باشند. سرنشینان قایق پناهجویان از ایران، سوریه و کوردستان بودهاند. فجایعی از این دست پایانی ندارد. طبق دادههای سازمان ملل متحد، از سال ۲۰۱۴ تاکنون بیش از ۲۳۵۰۰ مهاجر در آبهای این منطقه از مدیترانه جان خود را از دست داده یا مفقود شدهاند .
روز پنجشنبه ۳۱ خردادماه طبق تقویم سازمان ملل روز جهانی پناهندگان است. بنا به اسناد سازمان مذکور این روز تصویب شد تا شجاعت و اراده زنان و مردانی ستایش شود که بناچار زادگاه خود را به خاطر تهدید تعقیب، زندان، شکنجه، مرگ و یا تهدیدات ناشی از جنگها ترک میکنند. زنان و مردان پناهنده، که معمولاً در کشور خود آموزش دیده، پرورده شده و مهارت یافتهاند ثروتی عظیم برای سرمایهداران بویژه در کشورهای توسعهیافته سرمایهداری را تولید کردهاند. آنها در انتقال تجارب، مهارتها و جوان کردن جمعیت و پرورش کارگران جدید نیز در آن کشورها نقش برجسته بازی کردهاند. آیا در جهان امروز، که سرمایه به تمام گوشه و کنار آن رخنه کرده با پناهجو و پناهنده به صورتی رفتار میشود که شایسته شأن انسانی آنان باشد؟ نگاهی به غرب بیاندازیم:
سرمایهداران و دولت کهای آمریکایی و اروپای غربی در دوره رونق به پناهندگانی که از کشورهای غارت و یا ویران شده توسط خود آنها کنده شده بودند، خوش آمد میگفتند. اما آنها امروزه، که سرمایه در بحرانی ساختاری دست و پا میزند، دولتها موانع زیادی بر سر راه پناهجویان ایجاد کردهاند تا از راه افتادن موج پناهندهها جلوگیری کرده و فقط بتوانند ماهرترین نیروها را جذب و انتخاب کنند. در آمریکا و استرالیا که کشورهایی که اساساً توسط پناهندگان و مهاجرین ساخته شدهاند، دست راستیها از دشمن قلمداد کردن پناهندههاست که مقام و موقعیت یافتهاند .
دولتها و کارفرمایان تنها در کشورهای توسعه یافته سرمایهداری نیست که از پناهندهها انسانیتزدایی کردهاند. در فلسطین دولت اسرائیل فراریان از جنگ و نسلکُشی خود را به طور روزانه درو میکند. در جمهوری اسلامی رفتار کارفرمایان و دولت با پناهندگان افغانستانی چنان دردناک میباشد که موی بر تن هر انسان شریفی سیخ میکند. به قول بعضی از مقامات رسمی ۵ میلیون پناهنده و مهاجر افغانستانی در ایران کار و زندگی میکنند. جمهوری اسلامی به هنگام جنگ با عراق تعداد زیادی از هزارهایها را روانه جنگ کرده و به کشتن داد. سپاه با اتمام جنگ شماری از جوانان افغانستانی را به طمع دادن حق پناهندگی، کار و درآمد ناچار نمود پس از طی یک دوره ۱۵ روزه با عنوان «لشکر فاطمیون» به کشتارگاه سوریه اعزام و قربانی سیاستهای ابلهانه جمهوری اسلامی در سوریه شوند. سیاست دشمنانه مقامات حکومتی، رسانههای مجاز، ناسیونالیستها و کارفرماها علیه پناهندگان افغانستانی همیشه جریان داشته، اما در هر دوره اشکال تازهای و نشیب و فرازهای معینی را تجربه کرده است.
زنان و مردان کارگر افغانستانی جزء ارزانترین نیروی کار در ایران هستند. آنها همیشه تحت تعقیب، محرومیت و تحقیر بودهاند تا به فرودستی خود رضایت دهند. محرومیت از حق بیمه و انواع خدمات اجتماعی، محرومیت از اسکان در بسیاری از استانها، به نمایش درآوردن آنان در قفس و دیپورت با خشونت به هنگام دستگیری تنها بخش کوچکی از مصائبی است که بر افغانستانیها روا داشته شده است. حالا که موج مهاجرستیزی در اروپای غربی موجبات تقویت احزاب راست و راست افراطی را فراهم کرده، در جمهوری اسلامی نیز سیاستهای آنها سرمشق قرار میگیرد. برای نمونه قالیباف، نامزد تعیین شده برای دوره چهاردهم انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری، افغانیستیزی را در سرلوحه مبارزات انتخاباتی خود قرار داده است. به قول یک کارشناس برنامهی قالیباف در دو کلمه خلاصه میشود: دیپورت و دیوار. این موضعگیری سردار قاتل دانشجویان بازتاب روح زمانه است؛ زمانهای که در آن پس از دههها نئولیبرالسازی اقتصاد و حکمرانی، فقیرترکردن کارگران و زحمتکشان، کاهش بودجه خدمات عمومی و رفاهی، و فرافکنی مشکلات اجتماعی بر دوش «دیگری»، راست افراطی در سرتاسر جهان قدرت گرفته است.
در کنار رفتار ددمنشانه دولت و کارفرمایان و از خود بیگانههای فریفته شده توسط ناسیونالیسم بخشهایی از کارگران و انسانهای بشر دوست در ایران از پناهندگان افغانستانی حمایت کردهاند. این حمایتها باید گسترش داده شده و ادامه یابد.