جعفر فرجی کولبر ۴۰ ساله اهل شهر سقز طی کمتر از دو سال چهار بار با تیراندازی مستقیم نیروهای هنگمرزی زخمی و یک بار نیز بر اثر انفجار مین در نوارمرزی بانه زخمی و سرانجام نیز با تیراندازی مستقیم نیروهای هنگمرزی جانش را از دست داد.
نگاهی گذرا بە ابعاد فاجعەبار پدیدە کولبری نشان میدهد کە این پدیدە معضلی فراتر از یک کار طاقتفرسا و پُرمخاطره است. علیرغم اینکە کولبری تنها پدیدەای مختص بە روژهلات کوردستان نیست و در نقاط دیگری از جهان نیز به عنوان یک معضل اقتصادی شناخته میشود، اما در کوردستان، این پدیده ابعاد عمیقتر و پیچیدهتری به خود میگیرد. درهمتنیدگی تبعیضهای تاریخی، ستمهای سیاسی، نابرابریهای اقتصادی، و رویکرد امنیتی شدید از سوی حاکمیت، کولبری را به پدیدهای چندوجهی و بغرنج تبدیل کرده است.
وضعیت سبعانە استثمار در کوردستان، باعث میشود کولبر بعنوان نانآور خانوادە، با وجود آگاهی از خطرات مرگبار این کار، به ناچار کولبری را انتخاب کند. چرا که امکانهای تامین معاش در کوردستان محدود هستند، نشانی از اشتغال پایدار صنعتی و سرمایەگذاری وجود ندارد، توزیع ثروت ناعادلانه است و سهم بسیار ناچیزی به ملتهای تحتستم مانند کوردستان و بلوچستان تعلق میگیرد. آمارهای بیکاری در کوردستان، گواه این اجبار ناگزیر است.
حکومت ایران در حالی که تمامی ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را برای مردم کوردستان زیستناپذیر کرده، حق حیات شایسته را از آنان سلب کرده و با نابودسازی زیرساختهای این منطقه، مردم را به طور مستقیم و غیرمستقیم در معرض خشونتهای آشکار و پنهان قرار میدهد، از سوی دیگر به شکلی عریان با اشغال و امنیتیسازی کوردستان، میلیتاریزه کردن مرزها و برخورد نظامی در سر حدات خود، کولبران را در معرض خطرات مرگبار بیشتری قرار میدهد.
قتل و کشتار روزانه کولبران این مسئله را در ذهن شکل داده است که چنین پدیدهای یک مسئله «شخصی» یا «گروهی» است. این دقیقاً مسئلهای است که ساختارِ قدرتِ حاکم بر کوردستان آن را میپسندد. این در حالیست که کولبری اساساً یک پدیده ساختاری و تاریخی است و دارای مکانیزمهایی است که آن را شکل داده و تداوم بخشیده است. مسئله این است که ما حتی نمیتوانیم کولبری را به عنوان یک پدیده منحصر به فرد بنگریم، بلکه باید آن را در یک آپارتوسِ از ستمدیدگی تاریخی قرار بدهیم و درون این دستگاه به تحلیل مسئله بپردازیم. منطقِ استعماریِ تولید مرز در خاورمیانه و بهطور خاص در کوردستان را میتوان ریشه اصلی شکلگیری و تداومِ فرمهای گوناگون از ستمدیدگی ملت کورد دانست. چنین منطقی سبب شده است که کوردستان بین کشورهای مختلف تقسیم شود و حکومتهای مختلف (با ایدئولوژیهای گوناگون، اما یکسان در برخورد با کوردها) بر آن حاکم شوند. در کوردستان مناسبات اقتصادی پیشاسرمایهداری از بین رفته است؛ الگوها و مناسبات نوینی ایجاد نشده است؛ منابع سرمایهای آن به غارت رفته است و در نهایت، یک دیستوپیای اقتصادی شکل گرفته است. کولبری در چنین فضای اقتصادی، سیاسی و تاریخی شکل گرفته و تداوم پیدا کرده است.
کولبری وضعیتی وحشتناک از ستمدیدگی را در کوردستان شکل داده است. سوژه کولبر تبدیل به یک هوموساکر و یک موزلمان شده است که از حوزه قانون اخراج شده است. این اخراج و وانهادگیِ حقوقی، اجازه مرگ و قتل کولبر، بدون وجود پیامدِ حقوقی قابل توجه را داده است. در واقع، قتلِ کولبر مسئلهای بدون پیامدِ حقوقی قابل توجه است، چون اساساً کولبر در حوزه قانون جای نمیگیرد.
هوموساکر سوژهای است که رها شده است و از قانون استثناء شده است، اما قانون در برابرش با رها کردنِ اراده دیگری به مرگِ بیقانون وی اعمال میشود. هوموساکر در «مرز» قرار دارد. این وضعیت بسیار شبیه موقعیت «کولبر» در کوردستان است؛ سوژهای که قانون آن را از حیطه اعمال خود خارج کرده اســت، و در همین بیقانونیست که قتل و مرگِ وی جایز میگردد. قتل و مرگ وی قانونی قلمداد میشود، اما کنشگری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وی غیرقانونی است و اساساً وجود حقوقی ندارد. بنابراین ما در کولبری با ســوژهای مواجه هســتیم که قانون آن را از میدان نفوذ خود اخراج و طرد کرده اســت، اما مرگ و قتل وی را جایز شمرده است، مسئله مهم در مورد کولبری در کوردســتان این اســت که کنش طــرد و اخراجِ حقوقی کولبر توسط «دیگری» انجام میشــود. در آپاراتوسِ آگامبن، منطقِ حقوقیِ جامعه اســت که هوموســاکر را شکل میدهد، اما در کوردســتان، کولبر، هوموساکری است که توســط «دیگری» تولید میشود. «دیگری» فضای زیســت کوردستان را اســتعمار کرده و کولبر را به مثابه یک هوموســاکر تولید کرده است. از این جنبه میتوان وضعیت کولبر را اسفناکتر از هوموساکر نیز قلمداد نمود.
جعفر فرجی کولبر ۴۰ ساله اهل روستای “دولت قلعه” از توابع شهر سقز یکی از هزاران کولبر/هوموساکری است که از قانون استثناء شده است، اما قانون در برابرش با رها کردنِ اراده دیگری به مرگ بیقانون وی اعمال شد.
بر اساس گزارش رسیده به کولبرنیوز، جعفر فرجی اولین بار در تاریخ ١١ اردیبهشتماه ۱۴۰۱، برابر با روز جهانی کارگر با تیراندازی مستقیم نیروهای هنگمرزی در نوارمرزی بانه از ناحیه پا و پشت زخمی شد. سه ماه بعد از آن در تاریخ ١٩ مردادماه ١۴٠١، جعفر فرجی بر اثر انفجار مین در نوارمرزی بانه از ناحيه پای راست زخمی شد. جعفر فرجی جهت مداوا به بیمارستان صلاحالدین ایوبی شهر بانه منتقل و مورد معالجه قرار گرفت. فقر شدید اقتصادی بار دیگر او را ناچار به رویآوری به این پدیده نامیمون کرد و در تاریخ ١۵ مهرماه ۱۴۰۲ برای دومین بار با تیراندازی مستقیم نیروهای هنگمرزی در نوارمرزی ههنگهژال بانه مجدداً از ناحیه پا زخمی شد. اما گویا باز این تراژدی و این مرگ تدریجی سرنوشت او بود و سه ماه بعد از آن مجدداً و برای چهارمین بار در تاریخ ۲۵ دیماه ۱۴۰۲ با تیراندازی مستقیم نیروهای هنگمرزی در نوارمرزی بانه زخمی و برای مداوا به اقلیم کوردستان منتقل شد. به گفته منابع آگاه جعفر فرجی به مدت ده روز در یکی از بیمارستانهای اقلیم کوردستان بستری و مورد معالجه قرار گرفته بود. سرانجام جعفر فرجی برای پنجمین بار در تاریخ ۷ اسفندماه ۱۴۰۲، هدف تیراندازی مستقیم نیروهای هنگمرزی در نوارمرزی ههنگهژال بانه قرار گرفت و جانش را از دست داد. بر اساس گزارش رسیده به کولبرنیوز نامبرده مورد هدف دو گلوله جنگی قرار گرفته بود و نیروهای امنیتی پس از زخمی کردنش او را رها کرده که نهایتاً بر اثر شدت جراحات و خونریزی جانش را از دست داد.
سرانجام پیکر بیجان او توسط دیگر همسرنوشتهایش پیدا شد و در روستای زادگاهش “دولت قلعه” از توابع شهر سقز به خاک سپرده شد. جعفر فرجی متاهل و داری دو فرزند بود.