روزنامه اعتماد در شماره ۲۴ تیرماه خود گزارشی دارد تحت عنوان: “عزل و تنبيه ۲۰ هزار مدير مدرسه در دولت سيزدهم”، به قلم بنفشه سامگيس گزارشگر این روزنامه، این گزارش مروری دارد بر کارنامه دولت سیزدهم که در آن گوشههایی از رنجی که بر معلمان و استادان زحمتکش میرود بیان شده است. نویسنده مقاله در ابتدا سرگذشتِ ۷۰۰ دکتر معلم دارای مقالات علمی و اسناد معتبر را ذکر میکند که همگی در آزمون استخدام رد میشوند؛ و به جایشان مجموعهای حراستی بیسواد و منسوبان کاربدستان جای آنها را میگیرند. او نوشته که در اين روزهای آخر دولت سيزدهم، قلمها در وزارت آموزش و پرورش شتابان در كار است و پای حكم انتصابهایی را امضا میکنند كه نان استخدام مادامالعمر برای وابستگان دولت سيزدهم تامين میكند.
مقاله به برخورد مقامات امنیتی و آموزش و پرورش به نوجوانان دانشآموزِ دختر و پسری اشاره میکند که در جنبش انقلابی ژینا شرکت کرده و دستگیر شدند. این دانشآموزان مورد حمایت هزاران معلم و مدیر قرار گرفتند. او نوشت که اين هزاران مدير و معلم، نتيجه اين حمايت مشفقانه را ماهها بعد وقتی ديدند که حكم اخراج، عزل، بازداشت، كسر رتبه، كسر حقوق، انتقال اجباری، تعليق اجباری از تدريس به دستشان رسيد و برای جوابگویی به كميته تخلفات اداری و كميته انضباطی احضار شدند.
در فرازی دیگری از این مقاله، به عنوان یک جمعبندی آمده است که مجموعه وزارت آموزش و پرورش و ادارات آن در دولت سيزدهم با مشكلات فراوانی روبهرو شد. در اين سه سال، تعداد زيادی از معلمان از جانب دستگاههای امنیتی مورد تهدید قرار گرفتند. این تهدیدات در کنار وضعیت دشوار معیشتی، عرصه زندگی را بر معلمان زحمتکش تنگتر کرد. به همه اینها باید به ساختمان فرسوده مدارس و كلاسهای درس با تراكم جمعيت بسيار بالا، اشاره کرد که آرامشی نه برای معلم و نه برای دانشآموز باقی نمیگذارد.
دستگاههای تبلیغاتی رژیم تقصیر اینگونه کمبودها را به گردن محاصره اقتصادی و کسر بودجه عمومی میاندازند. این درحالی است که سالانه ارقام نجومی دهها میلیارد دلاری را هزینه دستگاههای سرکوب در داخل و ماجراجوییهای نظامی در خارج میکنند. کسری بودجه شامل اینگونه عرصهها نمیشود و این عرصههایی چون آموزش و پرورش و بهداشت و درمان مردم است که باید تاوان آنرا بدهند.
روزنامه هم میهن در همین زمینه در مقالهای تحت عنوان “معلمان در دایره فقر” نوشت که مشکلات معیشتی آموزگاران، رسمی و غیررسمی ندارد، معلمان رسمی درظاهر حکمهای استخدام پرزرق و برقی دارند، اما دریافتیهایشان نیازهای حداقلی خانوادههایشان را تلامین نمیکند. خریدخدمتیها و حقالتدریسیها شرایط بحرانیتری را تجربه میکنند، بهویژه آنها که در مناطق محروم درس میدهند. حق بیمه آنها که استخدام رسمی نیستند، به طور کامل پرداخت نمیشود. دستمزدها علاوه بر ناچیزبودن به شیوهای نامنظم پرداخت میشود. حقوق پرداختشده به آنها، گاهی ماهانه به ۸ میلیون تومان هم نمیرسد و همین حقوق اندک بعد از چندماه و با تاخیر بسیار پرداخت میشود.
نویسنده در همین مقاله به معلمین بازنشستهای اشاره میکند که اداره آموزش و پرورش به کار دعوتشان کرده و ماهانه ۵ میلیون تومان برایش تعیین کرده که آن هم به طور منظم پرداخت نمیشود.
همین اوضاع سبب شده تا معلمین با خشمی انباشته در درون به کارهای دوم و سوم مشغول شوند. اما در کنار همه اینها یک روحیه رزمنده برای مبارزه با فقر، تحمیل تدریس خرافات در مدارس، تحمیل آخوند به عنوان معلم تربیتی، سازمان دادن جاسوس در مدارس و کالایی کردن آموزش و نظایر آنها در میان آموزگاران شکل گرفته است. معلمین چندین سال است که در صف مقدم مبارزه برای بهبود حقوق و دستمزدها و کسب منزلت و حقوق دموکراتیک و داشتن اوقات فراعت جهت آماده کردن خود برای تدریس بودهاند. آنها همزمان مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، اعتراض علیه کالایی کردن آموزش، جدایی دین از آموزش، افشاگری علیه سوءمدیریت، تبعیض و فساد و تلاش برای تامین آموزش رایگانِ واقعی برای همه اقشار جامعه را ادامه دادهاند. معلمین مبارز به محروم ماندن از تحصیلِ فرزندان کارگران و مردم زحمتکش اعتراض کردهاند. اینگونه مبارزات سبب شده تا اداره اطلاعات و قوه قضائی سرسپرده و فاسد علیه معلمین مبارز به دسیسهچینی و پروندهسازی متوسل شده و معلمان رزمنده را به زندان فرستاده و با آزار و محرومیت روبرو نمایند. تعدادی از این معلمین هنوز در بندند و از زندانیان سیاسی مقاوم و مورد احترام جامعه هستند. آنها در درون زندان نیز به مبارزات خود ادامه دادهاند.