قیام ژینا زایشگر جلوههای شکوهمندی چون همبستگی عمومی مردم از جنسیتها، هویتهای جنسی و جنسیتی، طبقات، ملیتهای تحت ستم و اقشار متعدد و همگرایی حول یک هدف مشترک با تنوع و کثرت در مطالبات بود. قیامی کە با شعار محوری و رهاییبخش «ژن، ژیان، ئازادی» از کوردستان و با پیشاهنگی زنان، علیه هر شکلی از ستم، نابرابری، استثمار، تبعیض، استبداد و پیوستگی زنجیروار ۴۴ سال سیاستهای حذف و کشتار حاکمیت در جامعه شکل گرفت و با پیشروی شگفتانگیز خود و رادیکالیزه کردن جامعه، کلیت رژیم را نشانه گرفت. قیامی كه به شكلی گستردە مسالهی زنان و ستم جنسی را به یكی از مسائل اصلی تبدیل كرد و با مطالبات مشخص، مترقی و متکثر، از همان ابتدا مرزبندی خود را با جریانات ارتجاعی، ضد زن و حذفگرا روشن ساخت.
جنبش ژینا شاید برای نخستین بار امکان و رویای «روزی پس از جمهوری اسلامی» را بە شکلی محسوس در چشمانداز جامعهی ایران قرار داد و به میزان ظلمهایی که این دستگاه ستم اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک بر مردم روا داشتە و به تعداد بیشمار زندگیهایی که این رژیم تباه کردە است، دلایلی امیدبخش برای ترسیم رویای جهانِ پس از رژیم ولایت فقیه را ارائە داد؛ کە از جملە آن میتوان بە همین منشور مطالبات حداقلی تشکلهای صنفی داخل کشور اشارە کرد.
در پنجمین ماه قیام ژینا و در دل روزهایی کە جریانات فرصتطلب و ارتجاعی دست راستی با تمام توان تبلیغاتی خود و با رسانەهای مگاتونیشان در صدد رهبرتراشی، به انحراف کشاندن خواستهای واقعی مردم، مصادرهی خیزش آنان و تحمیل آلترناتیوهای واهی بودند و قصد داشتند القا کنند کە “دیگر از داخل کاری برنمیآید و باید در بیرون بە دنبال نجاتدهندە گشت” و همچنین متاسفانە در پراکندگی نیروهای چپ و پیشرو، ٢٠ تشکل صنفی و مدنی در حالی کە سرکوب و خفقان در اوج خود بود، پیشروترین منشور مطالبات را بعنوان گامی ایجابی، از پایین، تبعیضستیز و مترقی که از بطن جامعە و مبارزات جنبشهای اجتماعی کشور برخاسته بود، منتشر کردند. توجە این منشور بە درهمتنیدگی مسائل طبقاتی، جنسی و جنسیتی، ملی و محیط زیستی و درک جغرافیای متنوع بدنها و صداها در قیام ژینا و انعکاس بخش قابل توجهی از این تنوع و تکثر در بندهای این منشور، زمان سنجی مناسب در انتشار آن و البتە مرزبندی صریح با هر دو نظام ولایی و سلطنتی اتفاقی مهم در مسیر قیام ژینا، همراستا با شعار «ژن، ژیان، ئازادی» و تاکید بر خروج از فضای تکصدایی بود.
با این حال هر حرکت و خواست جمعی انقلابی، برای حرکت به سمت چشماندازهای رهاییبخش و پیروزی نهایی مستلزم انتقاد همدلانە و بازبینی در حین حمایت و همراهی مداوم است و بالطبع این منشور نیز از این قاعدە مستثنی نیست، همانگونە کە نویسندگانش نیز اذعان داشتەاند کە نیازمند تدقیق بیشتر است؛ امری کە امروز ما را در کنار یک دیگر جمع کردە است. انتقادات مختلفی در رابطە با این منشور مطرح شدە است از بعد کارگری و طبقاتی آن، تا مسائل اقتصادی مربوط بە زنان، یا بیان صریح و دقیقتری در رابطە با هویتهای جنسی و جنسیتی کە مسئلە بسیار حساس و بااهمیتی است و غیرە. اما آنچە برای من اهمیت ویژەای دارد فقدان امری کاملا سیاسی همچون “حق تعیین سرنوشت” ملل تحت ستم در داخل ایران است.
واضح است کە پیشتازی کوردستان به عنوان موتور محرک قیام ژینا و پایداری بلوچستان و گستردگی اعتراضات در پیرامون بار دیگر یادآوری کرد کە گسل ستم ملی و بە طبع آن حق تعیین سرنوشت در جغرافیای ایران نقشی تعیین کنندە در آیندە سیاسی این کشور خواهد داشت. ستمهای تاریخی و درهم تنیدە خصوصن در پیوند با شکل سرمایەدارانەی توسعه و دولت-ملتسازی در یک قرن اخیر کە بر ضرورت سرکوب هویت “دیگری” و مشروعیت دادن بە حذف و انکار شکل گرفتە، بە وضعیت متفاوتی بە لحاظ سیاسی در این مناطق انجامیدە است.
نتیجە اعمال قهرآمیز و تبعیض آمیز سیاستهای طبقاتی-ملی در حاشیە، مناطقی با آمارهای فاجعەبار در تمامی شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را بە بار آوردە است. بە کولبران در کوردستان و سوختبران در بلوچستان بنگرید، پدیدەهایی کە آینە تمامنمای وضعیت فاجعەباری هستند کە در این مناطق در جریان است. فارغالتحصیلان دانشگاهی که امکان استخدام ندارند، زنان نانآور خانوادە، کودکان، پیر، جوانان و زحمتکشان نوارمرزی کردستان که جز میلیتاریزم و مینگذاری چیز دیگری عایدشان نشدە است، همگی در نتیجە همزمانی فقر، سرکوب، استثمار و تبعیض مضاعف بە پدیدە نامتعارفی همچون کولبری روی میآورند.
طبق آمارهای گردآوری شده از سوی کولبرنیوز طی ده سال گذشته بیش از ١٧٩٧ کولبر در کوردستان کشته و زخمی شدهاند. تنها در سال گذشتە از مجموع ٢٣٤ کولبر کشتە و زخمی شدە، %٧٤ موارد با تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی صورت گرفتە است. وضعیت فاجعەباری کە در مورد سوختبران بلوچستان نیز بە همین منوال است. روزمرگی کشتار کولبران در کوردستان یکی از سازمانیافتەترین، ادامەدارترین و البتە بیهزینەترین جنایتهایی است کە جمهوری اسلامی در سالهای گذشتە مرتکب شدە است. نمودی حقیقی از تروریسم دولتی در منطقەای اشغال شدە و همسو با پروژە شکستخوردە دولت-ملتسازی و حذف “دیگری” در این مناطق. در این پیوند اما در مقابل ما شاهد شکلگیری فرهنگ سیاسی پیشرو و منحصربفردی نیز از مقاومت و مبارزە و دادخواهی در حاشیە بودەایم کە تا قبل از قیام ژینا نادیدە گرفتە شدە بود.
با اینکە بسیاری از این موضوعات شاید تکرار مکررات باشد، با اینحال باور دارم کە هموارە برای درک چە باید کردها، بایستی کە بە وضعیت و پیچیدگیهای آن بازگشت و تجربە زیستەی این مردم را مبنا قرار داد. در چنین شرایطی پرسش اساسی اما این است کە نیروهای چپ و پیشرو خصوصا در مرکز در تمامی این سالها تا چە حد توانستەاند بە رنج این مردمان نزدیک شوند، فضای اجتماعی و سیاسی حاشیە را درک کنند و بتوانند آنگونە کە باید مطالبات آنان را دریابند. تقلیل خواستەی ملتهای تحت ستم ایران تنها بە مسائل اقتصادی و فرهنگی، بدون در نظر گرفتن اصلیترین وجە آن کە بعدی کاملا سیاسی دارد، کمکی بە حل این وضعیت تاریخی و مناقشەبرانگیز میان حاشیە و مرکز نخواهد کرد. دفاع صریح از “حق تعیین سرنوشت” و موضع گرفتن در قبال عباراتی همچون “تمامیت ارضی، یکپارچگی سرزمینی و تجزیەطلبی” همان موضوع حساسی است کە نیروهای واقعا مترقی را از ناسیونالیستها و مرکزگرایان جدا خواهد کرد. عبارات اشارەشدە هموارە رمز سرکوب و حذف هویتهای مختلف و البتە یکی از پروژەهای حکومتهای مرکزی صد سال اخیر ایران برای تداوم بخشیدن بە حاکمیت خود و ایجاد تفرقە میان ملل مختلف درون این جغرافیا بودە است؛ پروژەای کە هماکنون نیز با شدت تمام توسط جریان مقابل یعنی اصلاحطلبان دیروز و براندازان امروز و سلطنتطلبان پیش بردە میشود. بە رسمیت شناختن چنین حقی، در چارچوب تعاریف حقوقی آن اگرچە بە معنای الزام آن نیست، با اینحال اصلیترین ضامن اجرایی مطالبات فرهنگی و اقتصادی است.
اساس قیام ژینا مبارزهی مردمی برای «حق تعیین سرنوشت به دستان خود» بود. از اینرو چنین حقی باید اساسیترین رکن هر اقدام و حرکت انقلابی باشد. وظیفەی همایش امروز و حرکتهای مشابە در حین حمایت و همراهی کامل با اقدامات پیشرو در داخل و تاکید بر قدرت بی واسطەی مردم و پشتیبانی از حرکتها، خواست ها و مطالبات متنوع آنان، بایستی تلاشی نیز باشد در راستای فراهم آوردن امکان اتحاد نیروهای مترقی در حین گشودگی بە روی تکثرگرایی، انتقادپذیری و خرد جمعی رادیکال. و دقیقا این همان رویکردی است کە از چنین همایشی با علم بە تمام دشواریهایی کە بر سر راه برگزاری آن وجود داشتە و دارد، انتظار میرود.