روزنامه «هم میهن» چاپ تهران در یکی از شمارههای هفته گذشته خود، گزارش تکان دهندهای دارد از حال و روز سالمندان در ایران. گزارش در ابتدا اشاره دارد به پدیدهای تکان دهنده تحت عنوان «سالمندان سر راهی». آنها پیرمردان و پیرزنانی هستند که مانند «کودکان سر راهی» که در خیابانها رها شدهاند. در این گزارش آمده است که: «در سال ۱۴۰۲، تنها در شهر تهران حدود ۸ هزار و ۵۰۰ سالمند توسط گشتهای شهرداری شناسایی شدهاند». هممیهن در این مورد مینویسد: «سالمند رها شده به معنی انسان مجهولالهویهای است که سرپرست ندارد». بخشی از این سالمندان معمولاً بهدلیل ابتلا به آلزایمر در خیابانها گم میشوند و خانواده آنها را نمییابد. اما گروه مهمتری هستند که خانوادههایشان بهدلیل فقر مالی، مشکلات معیشتی، نبود مسکن مناسب یا ابتلای سالمند به بیماری زمینهای و نیاز به مراقبتهای خاص، توانایی نگهداری از آنها را ندارند. از طرف دیگر سرپرستان سالمند اگر قصد بستریکردن او را در مراکز نگهداری از سالمندان داشته باشند، باید هزینه نگهداری از سالمند خود را بپردازند، خانوادههایی که توانایی پرداخت این هزینه را ندارند، فرد سالمند را در نقطهای رها میکنند تا هزینه ماهانه نگهداری از او را پرداخت نکنند و سالمند نیز بهبهانه ابتلا به فراموشی، مشخصات خود و خانوادهاش را بیان نمیکند. گزارشگر روزنامه در پایان مینویسد که در جریان تهیه این گزارش ماموران امنیتی به سراغش آمدهاند و تصاویر تهیه شده را با زور از دوربین او پاک کردهاند و تهدید کردهاند که چنانچه آماری در این زمینه منتشر کند تحت تعقیب قرار خواهد گرفت.
واقعیت این است که دوران بازنشستگی و سالمندی در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی هراسآور است. منابع آماری خود رژیم میگویند که بیشتر از یکسوم بازنشستگان تامین اجتماعی مزد حداقلی دریافت میکنند که این پول برای تنها ۱۰ روز یک زندگی بخور و نمیر کفایت میکند. احمد دلبری، رئيس انجمن سالمندان ایران گفته است که ۵۵ درصد سالمندان همین درآمد ناچیز را نیز ندارند.
در سیستان و بلوچستان ۷۰ درصد سالمندان زیر خط فقر روزگار میگذرانند و حدود ۸۸ درصد ساکنان روستاها از بیمه بازنشستگی بیبهرهاند. سالمندان ده درصد جمعیت ایران را تشکیل داده، یعنی بیش از هشت میلیون نفر بوده و رو به افزایش هستند. حکومت اسلامی، که هیچ برنامهای برای بهبود زندگی سالمندان و بازنشستگان ندارد، عملاً نگهداری از سالمندان را به عهده فرزندان، اقوام و خیرین گذاشته است و آنها را در فقر و بیحقوقی رها کردهاند. سالمندانی که جمهوری اسلامی آنها را در تنگدستی و در شرایط غیرانسانی نگه داشتهاند طبعاً با بدنی ناتوان و روانی خسته آماج حملات انواع میکربها و ویروسها بوده و هستند. چنانچه دیدیم در دوره شیوع بیماری کرونا چند صد هزار تن از این سالمندان جان خود را از دست دادند.
در جمهوری اسلامی ایران آمار زنان سالمندی که در این وضعیت فلاکتبار گرفتار هستند، بسیار بیش از مردان است و این در حالی است که حتی اکثریت زنان سالمند از همین حداقل پول ناچیزی که به مردان بابت حقوق بازنشستگی داده میشود، محروم هستند. نحوه برخورد با سالمندان، کودکان، زنان، معلولین در هر جامعهای یکی از شاخصهای اصلی میزان انسانی و دموکراتیک بودن آن سیستم سیاسی و یکی از موازین مهم حقوق انسان در آن جامعه است. حکومت اسلامی در برخورد به همه این گروههای اجتماعی یکی از مرتجعترین و فاسدترین سیستمهای سیاسی موجود در جهان است. رژیم اسلامی حاضر به قبول مسئولیت خود در قبال سالمندان تهیدست این جامعه نیست. با کسر کوچکی از هزینههای کلانی که صرف میلیتاریسم، سرکوب مردم، تروریسم و دخالتهای ارتجاعی در بیرون از مرزها میشود، میتوان یک زندگی انسانی برای سالمندان فراهم آورد، امری که تامین آن باید از اولویتهای دولت برآمده از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی باشد.