رسانههای چاپ ایران از آغاز چهارمین خشکسالی پیدرپی در ایران خبر میدهند. اطلاعات منتشر شده توسط شركت مديريت منابع آب ايران نشاندهنده كاهش حدود ۵۰ درصدی ورودی آب به سدهای ایران است. بر اساس آمارهای ارائه شده در ۶ استان یزد، همدان، کرمانشاه، بوشهر، سمنان و خوزستان بارشها بین ۱۰ تا ۳۰ درصد نسبت به سال گذشته کاهش داشته است.
خشکسالیِ شدیدِ چند سالِ اخیر، در کنار کوهی از مشکلات دیگر، تاثیرات ویرانگری متوجه زندگی اکثریت مردم نموده است. اگر چه خشکسالی یک پدیده و یک بلای طبیعی است، اما حاکمیت جمهوری اسلامی طی ۴۴ سال گذشته آنرا از یک مشکل چارهپذیر به یک فاجعه اجتماعی تبدیل کرده است. کارگزاران رژیم برای کمبود آب در چند سال اخیر، دو دلیل ذکر میکنند:
اول: کاهش میزان بارندگی و دوم: مصرف زیاد آب در کار کشاورزی. البته هر دو مورد واقعی هستند، اما تنها بخشی از واقعیتاند. آنها مهمترین عامل کمبود آب که عبارت باشد از فساد نهادینه شده در ارگانهای رژیم در حفظ محیطزیست و مدیریت آب را به تمامی از قلم انداختهاند.
در مورد دلیل نخست باید پرسید که چه کسانی با ندانمکاری و سودجویی، موجب شدهاند که کمبود بارندگی، ایران را این چنین با خطر کمآبی شدید روبرو کند؟ به دو نمونه از تاثیر عامل انسانی بر کمبود آب توجه کنید: یکی از این عوامل، تخلیە بیرویە آبهای زیرزمینی است کە حتی با بارندگیها هم برنگشته است. مطابق آمارهای دولتی، رقمی نزدیک به یک میلیون حلقه چاه در ایران وجود دارد که ٧۵٨ هزار حلقه آن در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی حفر شدهاند. در این میان بیش از ٢٠٠ هزار حلقه چاه حتی بدون مجوز و پروانهاند که بیشتر آنها برای مصرف ویلاها و باغهای تفریحی شخصیِ ثروتمندان و سرمایهداران در گوشه و کنار ایران بودهاند.
صرف نظر از فساد نهادینه شده در جمهوری اسلامی، این سیاست حتی در خدمت توسعهِ دراز مدت کشاورزی هم نبوده است. اگر به طور موقت و کوتهبینانه میزان تولیدات کشاورزی را بالابردهاند، هماکنون شاهد خشکسالی، تخلیه روستاها و رکود چشمگیر تولیدات کشاورزی هستیم. کارشناسان نقش این چاهها را در پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینیِ دشتهای ایران بسیار تعیینکننده ارزیابی میکنند. بعلاوه میزان آبِ مورد مصرف کشاورزی، که در ایران عمدتاً سنتی و غیرعلمی است، بسیار از استانداردهای امروزه بالاتر است و آبیاری به طریقی است که به قول متخصصین دو سوم آب هدر میرود. کارشناسان میگویند حفر بیرویه چاه در سه دهه گذشته یکی از علتهای خشکی تالابها و دریاچهها به شمار میرود.
عامل انسانیِ دیگر در این زمینه، سد سازیهای کارشناسی نشده در ایران است. تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ کمتر از ۳۰ سد در ایران ساخته شده بود. در حال حاضر از ۶۵٠ سد کوچک و بزرگ در ایران بهرهبرداری میشود. نگاهی به نقشه سدهای ایران آشکار میکند که احداث بسیاری از آنها هدف مهار آبهای روان و استفاده درست از منابع آبی را در دستور نداشتهاند. کسانیکه از نزدیک با سپاه و قرارگاه خاتم آشنا هستند، اذعان کردهاند که اگر سدها برای اکثریت مردم و برای محیطزیست عمدتاً ویرانگر بودهاند برای فرماندهان قدرتمند سپاه مهم نبوده است. زیرا سدسازی درآمد بالایی برای آنها داشته و کس و یا ارگانی هم امکان نداشته است تا از آنها حسابرسی کند. سد گِتوند که توسط سپاه پاسداران ساخته شده است، از نمونه های بارز آن است.
در پروژه ساختن این سد وجود گنبدها و رگههای نمکی در اطراف محل آبگیری سد، نادیده گرفته شد. در نتیجه پس از آبگیری، کوههای نمک به زیر آب رفتند. بدین ترتیب ١٧ میلیون تن نمک وارد سد شد و تمام زمینهای پشت سد را به شوره زار تبدیل نمود.
معضل تخریب محیطزیست در ایران، به دلیل سیاستهای مخرب رژیم اسلامی به بحران جدی و خطرناکی برای کشور تبدیل شده است. سران حکومت جمهوری اسلامی در سالهای اخیر با برخورد شدید امنیتی با فعالان محیطزیست نشان دادهاند که از دید آنها مسئله اساسی خاموش کردن صدای اعتراض فعالان محیطزیست در جامعه است تا بە این ترتیب بتوانند با تخریب بیسر و صدای محیطزیست، سیاستهای کثیف سوداندوزی را همچنان ادامە دهند. این حاکمیت که جان و زندگی امروز و فردای این جامعه برایش اهمیتی ندارد، نمیتواند هیچ برنامە روشن و درازمدتی برای رویارویی با مواردی از قبیل بروز خشکسالی و عوراض ناشی از آن را داشتە باشد. رد پای عامل انسانی در رژیم جمهوری اسلامی در همه بلایای طبیعی نظیر خشکسالی، سیل، زلزله، بیماریهای واگیر و غیره آشکار است. از اینرو شرط رهایی از عوارض مصیبتبار این بلایا نیز، رهایی از دست رژیم جمهوری اسلامی است.