روزنامه مردمسالاری چاپ تهران در شماره امروز چهارشنبه گزارشی دارد از میزان رشد فلاکت اقتصادی در استانهای مختلف ایران. این گزارش نشان میدهد که شاخص فلاکت اقتصادی در پایان پائیز ١۴٠٢ در همه ایران افزایش یافته است و در این میان تهران در پائینترین حد و استان چهارمحال و بختیاری در بالاترین حد فلاکت بوده است. مطابق این گزارش سطح زندگی مردم در حداقل ١۴ استان به میزان ۵۰ درصد نسبت به سال ١۴٠١ در همین فصل پائینتر آمده است. شاخص فلاکت در ایران چگونه محاسبه میشود؟ به گزارش “اکوایران”، شاخص فلاکت به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای اقتصادی اندازهگیری رفاه از مجموع دو نرخ بیکاری و تورم سالانه به دســت میآید. بیکاری و تورم دو شاخصی هستند که اثر مستقیمی بر وضعیت زندگی مردم دارند. بیکاری منبع درآمد افراد را قطــع میکند و تورم، به معنای افزایش قیمت کالاها و خدمات است. مطابق این بررسی علاوه بر استان چهار محال و بختیاری استانهای کوردستان، بلوچستان و یزد نیز میزان بالاتری از فلاکت را دارند. این گزارشها و اطلاعات مندرج در آنها که بدون شک تنها گوشههایی از واقعیت را منعکس میکنند، در حالی در مطبوعات تحت کنترل رژیم انتشار مییابند که روزی نیست در همین روزنامهها از زبان رئیسی (جلادی که رئیس جمهور شده است)، در کمال پررویی از رونق اقتصادی، کاهش تورم سخن گفته نشود.
نتیجۀ تحمیل این حد از فقر و فلاکت انباشته شدن پتانسیل عمیق انفجاری در زیر پوست جامعه است. آنچه که امروز در جریان جنبش انقلابی ژینا، شاهد آن هستیم بخش کوچکی از خشمی است که فوران کرده است. سران رژیم پتانسیل انفجاری، نفرت و انزجار میلیونها تن از مردم محروم و ستمدیده را میشناسند و در برابر آن راهی جز تشدید خفقان و سرکوب در پیش نگرفتهاند. جامعه طی یک سال و نیمی که از برپایی انقلاب ژینا میگذرد، نشان داده است که حربه سرکوب کارآیی گذشته را ندارد و رژیم نتوانسته است جامعه را مرعوب کند و از اعتراض و مبارزه حقطلبانه باز بدارد.
در این شکی نیست که گرانی و تشدید فقر و بیکاری تأثیرات بسیار مخربی بر شرایط کار و زندگی، کارگران و اکثریت محروم جامعه باقی میگذارد. این واقعیت را نمیتوان با ارائه شاخصهای فنی از چشم مردمی که قربانیان مستقیم این فلاکت هستند پنهان کرد. اینرا خود آحاد طبقه کارگر بهتر از سران رژیم و روزنامههای رسمی تشخیص میدهند. در کنار این واقعیت فعالین کارگری از تاثیرات منفی فقر بر سطح مبارزه و قدرت تشکلپذیری کارگران نیز آگاهند. فقر و بیکاری به تفرقه در میان کارگران دامن زده است. سران جمهوری اسلامی و کارفرمایان توانستهاند با اتکاء به ارتش میلیونی ذخیره بیکاران، فقر، تفرقه، سختترین شرایط کاری و دستمزدهای نازل را به کارگران تحمیل کنند. آنها با چنگ انداختن به منابع ثروت این جامعه و سرمایههای کلان و تشدید استثمار کارگران به سود اندوزی پرداخته و شکاف طبقاتی را عمیقتر کردهاند.
در شرایط کنونی که فقر و فلاکت به پهنای همه ایران گسترش یافته است، فقط با به راه انداختن یک جنبش مطالباتی، میتوان به مقابله با آن رفت. برای ایجاد یک جنبش نیرومند مطالباتی لازم است که مبارزات کنونی از حالت پراکندگی درآیند. لازم است مطالبات عاجل کارگران و زحمتکشان به امر همه کارگران شاغل و بیکار، زن و مرد و ماهر و غیرماهر در سطح سراسری تبدیل شود. تحقق این امر در گرو گسترش ارتباطات موجود در بین فعالین کارگری و مبارزین پیشرو جنبشهای اجتماعی در ابعاد سراسری است.
واقعیت این است که برای طبقه کارگر ایران و برای میلیونها تن از اقشار محروم جامعه هیچ راهی جز مبارزه و اعتراض باقی نمانده است. آنها یقیناً نمیخواهند ناظر مرگ تدریجی خود باشند. مقاومت زنان آزاده در خیابانها علیه راه و روش زندگی تحمیلی رژیم اسلامی، اعتصابهای کارگری، راهپیماییهای اعتراضی مستمر بازنشستگان، همگی بیان این امر هستند، که مردم دیگر حاضر نیستند قربانیان خاموش این شرایط فلاکتبار باشند. دیگر حاضر نیستند که ببینند چگونه بیدادگاههای رژیم احکام ضدانسانی علیه مبارزین دربند صادر میکنند. سران رژِیم آب در هاون میکوبند اگر بر این خیال باطلند که با اینگونه اقدامات، مردم معترض را به خانههایشان بر میگردانند.
اینکه در دل همه این فلاکتها، در دل همه هجومی که به سفره میلیونها مردم میبرند، جامعه شاهد اعتراضات همه روز کارگران، معلمان، بازنشستگان و غیره است، خود برجستهترین نماد بیاثر بودن لاف و گزافهای سران رژیم و همزمان وجود یک پتانسیل انفجاری عظیم در این جامعه است.
مردم در زندگی واقعی خود و هر روز بیش از روز گذشته به این حقیقت پی میبرند که راه رهایی از این شرایط فلاکتبار، گسترش اعتراضات، آمدن به خیابان، اعتصاب در کارخانجات و مؤسسات صنعتی و تولیدی و تدارک همه جانبه جهت سرنگونی انقلابی این رژیم است.