در نیمه شب شنبه، ۱۳ آوریل ۲۰۲۴، برابر با ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران با شلیک موشک و پهپاد به خاک اسرائیل حمله کرد. هنوز گزارش مستندی در مورد میزان خسارات این حمله منتشر نشده است. اما شواهد حاکی هستند که بیش از ۹۰ درصد موشک ها و پهبادهای شلیک شده در نیمهراه و بر فراز کشورهای منطقه توسط آمریکا و اسرائیل و متحدانشان منهدم شدهاند. این حمله که با سرو صدا و تبلیغات بسیار صورت گرفت، حمله موشکی سال ۲۰۲۰ به پایگاه عین الأسد در عراق را، که بهعنوان انتقام خون قاسم سلیمانی، صورت گرفت، به یاد میآورد. بعدها روشن شد که جمهوری اسلامی برای جلوگیری از وارد شدن تلفات به آمریکاییها از قبل از وقوع آن را از طریق دولت عراق به مقامات آمریکایی اطلاع داده بود به همین دلیل خون از دماغ کسی نیامد و جمهوری اسلامی هم آنرا به حساب انتقام کشته شدن قاسم سلیمانی به خورد افکار عمومی در ایران داد. اکنون جمهوری اسلامی میگوید که با این حمله موضوع پاسخ به حمله به کنسولگریاش در دمشق را اکنون فیصله یافته میداند.
با این حال از آنرو که بعد از سالها وجود جنگ پنهان بین دولتهای اسرائیل و جمهوری اسلامی این اولین حمله مستقیم جمهوری اسلامی ایران از خاک خود به اسرائیل محسوب میشود. از همان روز اول آوریل ۲۰۲۴، سیزدهم فروردین که کنسولگری ایران در دمشق مورد حمله هوایی اسرائیل قرار گرفت و در نتیجه آن تعدای از فرماندهان سپاه پاسداران کشته شدند، جمهوری اسلامی تهدید کرده بود، که انتقام این حمله را خواهد گرفت. خامنهای در نماز عید فطر تهدید خود را تکرار کرد. مستقل از اینکه چه بهانهای برای آغاز درگیری مستقیم بین دولت نژادپرست اسرائیل و رژیم مرتجع جمهوری اسلامی وجود داشته باشد، شواهد حاکی از آن است که اگر مردم دو کشور و جامعه جهانی سدی در مقابل این جنگ طلبیها ایجاد نکنند، هر دو سوی این منازعه به دلایل عینی این ظرفیت را دارند که جنگی خونین در منطقه برپا کنند. تاکنون دولت اسرائیل حمله متقابلی انجام نداده است و در مورد حمله شب گذشته به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرده است. درعین حال دولت اسرائیل تهدید کرده است که پاسخ حملات جمهوری اسلامی را خواهد داد، اما تا هنگام صدور این اطلاعیه خبری در مورد اقدام تلافیجویانه اسرائیل منتشر نشده است.
بدون شک اقدامات جنگطلبانه هر دو سوی این منازعه، ارتجاعی و ضدمردمی هستند. اکنون اگر چه موقتا آتش موشکها و درونها خاموش شده است، پاسخ به این سوال که آیا این گونه کنشها و واکنشهای دو طرف تا حد تبدیل شدن به یک جنگ تمام عیار گسترش خواهد یافت یا نه؟ هنوز روشن نیست، اما کماکان امکان تداوم عملیات دو طرف برعلیه یکدیگر وجود دارد و شبح جنگ بر سر مردم خاورمیانه را به دلایل عینی همچنان باید جدی گرفت.
از یک سو دولت نژادپرست اسرائیل پس از گذشت ۶ماه و قتل عام بیش از ۳۳ هزار فلسطینی در باریکه غزه نتوانسته است به هدفهای تعیین شده خود برسد. در عین حال این دولت از سوی افکار عمومی در جهان و حتی پارهای از دولتهای متحد خود، برای آتشبس در غزه تحت فشار است. از نظر نتانیاهو نخست وزیر راستگرای افراطی اسرائیل و کابینهاش، قبول آتش بس به معنای پذیرش شکست در برابر حماس خواهد بود. گسترش جنگ در سطح منطقه از نظر دست راستیهای افراطی و جنایتکار جمع شده در کابینه اسرائیل راه حلی برای درآمدن از بن بست کنونیشان تلقی میشود. تلاش دولت نژادپرست و بنیادگرای اسرائیل بر این استوار شده است تا با کشیدن پای جمهوری اسلامی به جنگ، و درگیر کردن آمریکا و منطقهای کردن این جنگ، بر شکست سنگین خود در شش ماه گذشته سرپوش بگذارد و بحران داخلی را که روز به روز گستردهتر میشود، مهار کند.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی با بحران سیاسی و اقتصادی مرگباری روبرو است که برای حل آنها هیچ راه حلی ندارد. در عین حال نارضایتی و نفرت اکثریت قاطع مرم از این رژیم به اوج خود رسیده است و رژیم طوفانهای اجتماعی بنیانکنی را انتظار میکشد. در چنین شرایطی بعید نیست که به عنوان آخرین تیر ترکش برای بقای خود به ماجراجویی روی بیاورد و آتش جنگ را در منطقه شعلهور سازد تا بلکه به برکتی برای بقای رژیم تبدیل شود.
تا آنجا که به امر رهایی کارگران و زحمتکشان و مردم محروم و ستمدیده ایران مربوط است راه میانبری وجود ندارد، چنین هدفی جز به نیروی پایان ناپذیر این مردم متحقق نمیشود. آنها که امیدشان را به جنگ اسرائیل و آمریکا بر علیه جمهوری اسلامی گره زدهاند، در واقع از نتایج انقلاب رهاییبخش فردا بیش از وضعیت کنونی نگران هستند و فریبکارانه «پیروزی آسان» از طریق دخالتهای خارجی را وعده میدهند.