“جوابیه و نکاتی چند پیرامون گفتگوی تقی رحمانی با ایران وایر”( توضیح اینکە جملات داخل گیومە عینا برگرفتە از اظهارات وی در گفتگو با ایران وایر می باشد)
تقی رحمانی در روز ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ و یک روز قبل از دستگیری مجدد همسرش خانم نرگس محمدی برای تحمل بازماندە حکم جدیدش در روز ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ به اتفاق خانم مطلب زاده، طی گفتگوئی با آیدا قجر در ایران وایر و بیان پارەای مسائل مرا ناچار و بر آن داشت تا ضمن طرح چند پرسش اساسی از آقای تقی رحمانی با استناد بە اظهارات خود وی و همچنین تنویر افکار عمومی نکاتی را یادآور شوم.آنچە مسلم است من بعنوان یک کارگر و یکی از منتقدین خانم نرگس و شیوە و سبک فعالیت هایش در طول چند سال گذشتە و بطور اخص در یکسال گذشتە نقد داشتە و گاها مطالبی نوشتم و میدانستم کە نقد بە وی از نگاە اصلاح طلبان حکومتی و بطور مشخص خود شخص تقی رحمانی هرگونە نقدی بە عملکرد و شیوەهای حقوق بشری این افراد را ” «بازی امنیتی» به نفع جمهوری اسلامی ” قلمداد شدە و اینگونە نسبت دادە میشود لذا با طڕح چند سوال از وی و تا حدودی نشان میدهم کە اتفاقا دست بر قضا این آقای رحمانی و دوستان وی هستند کە در خط نیروهای امنیتی و بقای جمهوری اسلامی حرکت میکنند نە منتقدین و مخالفین سیاسی آنها.با نگاهی گذرا بە دهەهای گذشتە و تمامی انتخابات های جمهوری اسلامی در طول ٤ دهە خود آقای رحمانی یکی از اصلی ترین افرادی ست کە در بزنگاەهای مختلف حیات جمهوری اسلامی در حمایت از ساختار کلی نظام و تداوم وضع موجود بە نفع نیروهای امنیتی و بخشی از ساختار قدرت نقش کلیدی را ایفا نمودە است و مجموعە این فعالیت های وی مشروعیتش را از طریق فعالیت های حقوق بشری همسرش خانم نرگس محمدی کسب نمودە است و درطول همە این سالها و بطور مشخص در ایام انتخابات چە در رسانەهای وابستە بە جریان اصلی و همسو با حاکمیت، چە در رسانەهائی چون بی بی سی و اینترناشنال و امثالهم و تمامی اتاق های انتخاباتی در کلاب هاوس اتفاقا پای ثابتش همین آقای تقی رحمانی بودە و هست. چرا چون وی از تغییر روبنائی و ظاهری و حفظ ساختار کلی نظام و خط قرمزهای حاکمیت سیاسی فراتر نرفتە و عبور نمی کند و با چنین گذارەهائی و با استناد بە سندی خیلی محرمانە کە در تاریخ ٢٥ اسفند ١٤٠٠ و توصیە های مسئول حقوقی وزارت اطلاعات در خصوص وضعیت خانم نرگس محمدی بە معاون دادستان تهران و سرپرست دادسرای مقدسی اوین توسط گروە عدالت علی منتشر شد، بی دلیل نیست کە آقای رحمانی در همین مصاحبەاش میگوید :” تمامی توصیهها بهجز توصیه در خصوص نرگس که رفع ممنوعالخروجی اوست، پذیرفته شده است “لذا باید یادآور شد کە اتفاقا خارج نشدن نرگس محمدی برای تقی رحمانی یک شانس و اتفاقا یک بزینس است، چرا کە غیر این باشد ایشان در هفت آسمان پاریس فرانسە یک ستارە هم نخواهد داشت و از نان خوردن و کاسبی از قبل فعالیت های خانم محمدی خواهد افتاد و معلوم است کە در ادامە گفتگویش می گوید :” مهمترین است؛ چون از نان انداختن انسان است. شاه هم این کار را نمیکرد. اگر کسی به زندان میرفت، وقتی برمیگشت حقوقش را داشت. قانون این اجازه را نمیداد. همین اصلاحطلبانی که دورهای زندانی شدند، بعد از آزادی حقوق داشتند. ولی ما را به خاطر مبارزه با جمهوری اسلامی، از نان خوردن انداختند. به من که هیچوقت شغلی ندادند. پیش از انقلاب بازار به مبارزان کمک میکرد؛ اما الان بازار هم کمکی نمیکند. یک مبارز یا باید از آمریکا پول بگیرد یا از جمهوری اسلامی “لذا با استناد بە همین اظهارات و فرمول ابداعی ایشان و همە چیز را سیاە و سفید انگاشتن، مشخص میشود کە ایشان یا از جمهوری اسلامی پول می گیرد یا آمریکا، ، و من بطور مشخص وی را مورد پرسش قرار میدهم کە آقای تقی رحمانی خود شما در کدام سوی این معادلە قرار دارید ؟ هزینەهای مبارزاتی شما و همسر گرامیتان خانم محمدی را کدامیک از این دو گزینە ابداعیتان تامین می کند؟ جمهوری اسلامی یا آمریکا ؟ لذا باید گفت کە اتفاقا همین خط فکری و بنیادها و موئسسات ریز و درشت و هزار رنگ بورژوازی و سرمایەداری ایران است کە همسو و در یک جهت خاص که در یک نقطە و آنهم در راستای منافع کلی سیستم و بورژوازی ایران بە هم پیوست میشوند و مبارزینی از جنس آقای تقی رحمانی و امثالهم را پرورش میدهد و از آنجائیکە هیچگاە هم مستقل نبودەاند و اتفاقا بازارشان هم بە چین و سیاستشان بە روسیە فروختە شدە است، و تنها راە بقایشان بازی با سیاست و ایفای نقشی کثیف و دوگانە در بازی های سیاسی بعنوان یک کاسبی و تجارت پرسود است. آقای رحمانی بیائید در یک مناظرە حضوری و رودرو با من و امثال من شرکت کنید تا با هزاران فاکت و سند غیر قابل انکار بە شما و افراد همچون شما نشان دهیم کە بر خلاف ادعای شما میشود مبارز بود و در عرصەهای مختلف علیە نظم موجود و انواع ستم و نابرابری های طبقاتی، ملی، جنسی، فرهنگی و نژادی مبارزە کرد و خود را نە بە آمریکا فروخت و نە بە جمهوری اسلامی ! و با کار شرافتمندانە در مراکز کار و تولید، کورەپزخانەهای اطراف شهرها همچون شمس آباد تهران و ورامین، یا دستفروشی کنار خیابانهای شهرها، کولبری درمیان سنگلاخ ها و برف و کولاک کوەهای صعب العبور کوهستانهای کردستان، و یا سوخت بری درگرمای طاقت فرسا و در میان طوفان شن در سیستان و بلوچستان آنهم زیر رگبار گلوله های مامورین مرزی و پاسداران و حافظان نظم موجود بە مبارزە برای رسیدن بە آرمانهایت ادامە داد، آری آقای رحمانی میتوان همچون شما و امثال شماها صدها کار دیگر نکرد، و کماکان بە مبارزە ادامە دادمیلیون ها خانوادە کارگری و معلمان و مزدبگیران و رنجبران فرودست این جامعە طبقاتی کە ماەهای متوالی حقوق و دستمزدشان توسط کارفرمایان رانتی و وابستگان آویزان بە تنبان نهاد قدرت و حاکمیت و اختلاصگران ریز و درشت یونیفورم پوش بە یغما و گروگان گرفتە میشود و زمانیکه در اعتراض بە فقر مطلق و شرایط سخت معیشتی و تورم لجام گسیختە ساعتی و لحظەای در این کشور با ثروت های عظیم و سرشار نفتی و گازی و معادن طلا و مس و روی و صدها منابع زیرزمینی دیگر کە در سایە سیاست های نئو لیبرالی سرمایەداری ایران و ساختار فاسد مدیریتی و مسئولان، به خیابان آمده توسط نهادهای امنیتی مورد خشونت فیزیکی و انواع سرکوب روزانە و تهدید و بازداشت شده و با احکام ناعادلانە دستگاە قضائی بە زندان های طویل المدت، و شلاق و ممنوع ال کار و یا اخراج میشوند، تا کودکان کار و خیابان و خانوادە و فرزندان خردسال فعالین جنش های کارگری و معلمان و دیگر جنبش های اعتراضی در ایران بعلت فقر و نداری و بیکاری پدر ماەهای متوالی روزی یک وعدە غذای گرم ندارند، اما آقای رحمانی نگران عدم ارتباط بچەهاش با مادرشان است و طبیعی ست کە طبقەای کە او و امثال او مدافعش هستند و از طریق آن ارتزاق میکنند باید هم نظرش اینچنین باشد کە می گوید :” زندگی آنها فقط خودشان نیستند و دو فرزند هم در میان است که طی چهار سال ۱۱۹ بار صدای کودکانهشان را شنیده بود؛ بیآنکه آنها را ببیند. هرچهقدر هم بشود فشارها را کنترل کرد، به هر حال اثر خود را بر فرزندانشان خواهد گذاشت یکسری آرزوها و روزمرهها وجود دارد که بچهها از آن محروم میشوند. مثل غذا خوردن کنار هم، حرف زدن، به اشتراک گذاشتن مسایلشان با مادرشان که خب نیست. نبودن مادر قویتر است. انسان سعی میکند با شرایط کنار بیاید؛ اما نمیتواند عوارض و آسیبها را به طور کامل بیاثر کند. زمان بسیاری از آرزوها و کنار هم بودنها گذشته است و قابل جبران نیست. دیر شده. از بین رفته است و دیگر هم برنمیگردد. من نمیدانم بعدا در آینده بچهها چه تاثیری میگذارد اما تنها میتوانم با حرف زدن مداوم با آنها و تشریح شرایط کمی از آسیبها کم کنم. تنها میتوان امیدوار بود که وقتی بچهها بزرگتر میشوند با توضیحهای بیشتر مساله را درک کنند و بپذیرند. الان بچهها پذیرفتهاند که زندگیشان اینگونه است. البته خوششناسی هم هست که بچههایمان چنین هستند “من در سرتاسر ایران و بخصوص در همین کردستان هزاران کودک را می شناسم کە هیچگاە پدر و یا مادرشان را ندیدەاند و والدین آنها توسط همین حاکمیت در زیر شکنجە در زندانهای مختلف ایران کشتە شدە و یا بە چوبەهای دار سپردە شدە و یا گروهی اعدام شدە و در گورهای بی نام و نشان در خاوران های ایران و کردستان و لعنت آبادها مخفیانە بە خاک سپردە شدند و سالهاست این کودکان دیروز و جوانان امروز چشم انتظار و در آرزوی یافتن ردی و نشانی از محل دفن پدران و مادران و عزیزان خود هستند کە جهت یادآوری بە حافظە فراموش شدە شما بە تنها یک نمونە آن و اعدام دست جمعی ٥٩ نفر در شهر مهاباد در یک روز را در سال ١٣٥٩ در زمان فرمانداری آقای حمیدرضا جلائی پور دوست و هم فکر همسرگرامی شما خانم محمدی اکتفا میکنم، چە رسد بە اینکە با مادرشان غذا بخورند، با هم حرف بزنند ومسائل و کودکانەهایشان را با مادر بە اشتراک بگذارندو ناچارا از همان سنین کودکی و نوجوانی در مزرعە و کارگاە و خیابان کار کنند، در حالیکە فرزندان آقای تقی رحمانی در بهترین مدارس و دانشگاە سوربون فرانسە تحصیل میکنند و پلەهای ترقی را روزبروز طی میکنند.او در بخش دیگری از مصاحبەاش میگوید :” فشارهای جمهوری اسلامی بر این خانواده، با هدف عبرت قرار دادن ایشان برای دیگر کنشگران است “آقای رحمانی : جمهوری اسلامی امثال خانم محمدی را برای عبرت دیگران بزرگ نمی کند، و فقط کافی ست نگاهی بە آمار ٢٥٠ هزار زندانی در زندان های ایران و هزاران اعدامی در گورهای بی نام و نشان در طول بیش از ٤ دهە سرکوب و کشتار سیستماتیک مخالفین سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی تا صدها چون پیروز دوانی و سعید زینالی کە حتی با گذشت سالهای سال همچنان کشتن و سربە نیست کردنشان را انکار میکنند، کشتار فجیع دهە شصت و تابستان ٦٧ تا قتل های زنجیرەای روشنفکران و صدها ترور سیاسی در خارج کشور تا مادران دادخواە دیماە ٩٦ و آبان ٩٨ و غیرە بندازی تا معنی واقعی عبرت را بفهمی.بعد از مدتها جارو جنجال تبلیغاتی و ادعای افشاگری در مورد ابر اختلاصگران چە آمار و چە لیستی را ارئه دادند؟کافیە نگاهی بە لیست بیندازید تا ببینی افرادی را کە در سالهای نود مردەاند در لیست گذاشتەاند !آری جمهوری اسلامی می خواهد خودش اپوزسیونش را درست کند و خط قرمزهایش را نیز خودش برایش تعیین و ترسیم میکند تا کلیت سیستم وساختار نظام بە خطر نیوفتد، و اتفاقا امثال شماها را زیاد دارد اما افرادی چون خانم محمدی را در داخل کم دارد و می خواهد با افرای مثل شما در خارج کشور این جای خالی را پر کند.آقای رحمانی مشکل شما اینجاست کە درک و شعور سیاسی و حافظە تاریخی مردم ایران را دست کم گرفتە و فراموش نمودید کە جامعە ایران با دهە ٥٠ و ٦٠ تفاوت بسیاری نمودە و با رشد چشمگیر آگاهی سیاسی و طبقاتی و درک اجتماعی مردم بە یمن پیشرفت های بشری و میزان رشد افراد تحصیلکردە در خانواده ها در لایەهای مختلف اجتماعی و مطالعات و درک شرایط سیاسی کشور سرە را از ناسرە بخوبی تشخیص میدهند، آنگاه امثال خانم محمدی ها حتی در زندان حاکمان و در سلول نیز برای حفظ ساختار موجود و بقای نظام با فراخوان و ایجاد کمپین ها و حمایت رسانەهای همسو و جریان اصلی در داخل و خارج کشور گاهی بە رنگ سبز و گاهی بە رنگ بنفش دچار دگردیسی شدە و مردم را بە حضور پای صندوق های رای فرا می خوانند و صف شان را از صف واقعی مردم بە ستوە آمدە از جور و ستم و فساد حکومتی جدا می کنند. و با فراغت بال به نوشتن کتاب در زندان مشغول می شون. آری در جامعە و زیرچتر حاکمیت و ساختاری کە رفتن بر مزار عزیزان کشتە شدە جرم تلقی و حتی سنگ های مزار جانباختگان نیز شکستە و تخریب می شوند، باید هم شما هر منتقد و مخالف سیاسی تان را در خط امنیتی و جمهوری اسلامی پندارید تا با فرار بە جلوئی هوشمندانە و حساب شدە راە را بر هر گونە نقدی بە عملکرد و رفتارهای سیاسی تان ببندید!خیر آقای رحمانی بازی با شعور سیاسی مردم تمام شدە و رو بە پایان است بازی سیاسی جریانی درون حاکمیتی کە مهرەهایش در زمین بازی امثال شماهاست، دیگر آخر خط این ماراتن سیاسی ست و دیگر نە پولهای هنگفت و کمک های دستمالچی ها و عسکراولادی ها و دیگر بازاریان هیئتی دیروزی و موئتلفەهای امروزی کارساز است و نە کسی چشم بە دست و جیره مواجب بگیر آمریکا و جمهوری اسلامی و خط گرفتن از اتاق فکرهای پنهان و آشکار نیروهای امنیتی، شما هم فعلا با حضور در اتاق های کلاب هاوس و رسانەهای جریان سلبریتی ساز و همسو با حکومت روزگار را سپری کن که خوشبختانە مخارج و هزینەهای زندگیت هم کە از محل پرداخت مالیات طبقە کارگر فرانسە می رسد، البته اشکالی ندارە و ما حسود نیستیم، اما بە آن نیک آگاهیم و امیدواریم کە خانم نرگس محمدی نیز بعد از دریافت جایزە صلح نوبل اهدایی بورژوازی جهانی بە وی بە پاسداشت فعالیت های حقوق بشری وی بە سلامت از ایران خارج شدە و بە جمع خانواده در پاریس بپیوندد و در کنار شما و دیگر دوستان از جملە خانم شیرین عبادی و ملیحه محمدی و هوشنگ امیر احمدی و امثالهم و دیگر لابیست های نایاک با رایزنی با سیاستمداران کشورهای غربی مسئلە هستەای و تحریم های بانکی و افراد را رفع و رجوع کنید تا منبعد پورسانت و دستمزدتان را بطور مستقیم از دست اصلاح طلبان و البتە از جیب مردم فقیر و فلاکت زدە ایران دریافت نمائید.کارگر زیر حکم ٦ سال زندان کامران ساختمانگر ٢٧ فروردین ١٤٠١