امیدهای بدون مرز

نویسندە: مراد روحی

c39b28f1c8b4b1e9fa4c7

شبح آزادی و برابری‌خواهی دگرباره بر فراز خاورمیانه به پرواز در آمده است، این بار در قامت «زن زندگی آزادی» خواب‌ها آشفته کرده است از خدایان جور و امیدها زنده کرده است در دل خلقها و «مردم بی‌لبخند». آری آزادی این بار از دست‌های مشت کرده‌ی زنان و دخترانی فریاد می‌شود که بیش از همه عاشق زندگی و برابری هستند. کمی پیشتر در همین حوالی، باکوور کردستان (کردستان ترکیه) «ژن ژیان ئازادی» را برسر فاشیسم فریاد زد و در روژئاوا و شمال سوریه زن جدیدی به دنیا آمد که با تباهی و مرگ فاتحانه جنگید و طرح یک زندگی زیباتر را درافکند. و در این میانه انقلاب تونس و بهار عربی «راز گل سرخ» را سرایید و «نان‌های غارت شده» را فریاد زد.

مردها مرزها کشیدند و دیوارهای بلند بتنی و سیم‌های خاردار. اما نه راز گل سرخ مرز و دیوار می‌شناسد، نه زن و زندگی. مرزها جبون‌اند و خائف، از ترانه می‌ترسند و از نجوای برابری و خواهری و یکسانی. مرزها و نقشه‌ها غارتگرانند، اما ترانه و سرود روزی زندگی و برابری را از این دو  بازخواهد پس گرفت. و جان‌های آزاده را به یکدیگر خواهد پیوند زد از تونس تا بلوچستان و تا هرات و هزاره، و از یمن تا فلسطین همیشه آواره. مشت‌های هم پیوند و جان‌های در هم تنیده‌ی «مردم بی لبخند» کابوس ستمگران است. مشت‌ها را به هم گره کنیم و قلب‌ها را به هم نزدیک؛ «عدو» که نه، «انکار» مرزها شویم!

امل مثلوثی ترانه باشکوه «كلمتي حرّة» را سال ۲۰۱۲ برای انقلاب تونس خواند. این ترانه که سروده‌ی أمين الغزّي بود به صدای انقلاب تونس مشهور شد، انقلابی که بخش عظیمی از خاورمیانه را دربرگرفت و از دل آن «بهار عربی» زاییده شد. اسف که بهار عربی ختم به سرخوردگی شد. در این سرخوردگی درس‌ها نهفته است برای ما که اکنون برای «زن زندگی آزادی» به پاخواسته‌ایم: اگر مطالباتمان صرفا به تغییر رژیم تقلیل داده شود و اگر تا انتها برای بازتوزیع قدرت و ثروت مبارزه نکنیم، تغییر رژیم و جابجایی قدرت در دست نخبگان نخواهد توانست زندگی بهتری برای ما به ارمغان بیاورد. ما امروز دوباره دردهای مشترکمان را با « كلمتي حرّة» زمزمه می‌کنیم و به این می‌اندیشیم که «درد مشترک»، رؤیای مشترک نیز می‌زاید و مبارزه‌ی مشترک نیز هم. (در پرانتز تاکید بگویم که این ترانه، ترجمه‌ و ترجمه‌های بهتر و زیباتری می‌خواهد. از روزهای آغاز این خیزش، دائما این ترانه در ذهنم مرور میشد. به دنبال ترجمه و زیر نویس فارسی این ترانه بودم و چیزی نیافتم. می‌دانستم که ترجمه‌ی این ترانه کار من نیست ولی واژه‌ها و صدا آنقدر قوی بودند که احساس می‌کردم خود با هزار زبان با روح انسان سخن می‌گویند، نزدیکی فارسی به عربی و در هم تنیدگی واژه‌ها هم دیگر بماند که چگونه امکان برقراری ارتباط را بسیار آسان‌تر می‌کند.)

« كلمتي حرّة»…«ترانه‌‌ی رهایی»

أنا احرار ما يخافوش……من از آزاده‌گانی هستم که نمی‌ترسند

أنا اسرار ما يموتوش……من از رازهایی هستم که نمی‌میرند

أنا صوت ال ما رضخوش…… من از صداهایی هستم که خاموش نمی‌شوند

انا في وسط الفوضى معنى……من معنایی هستم در میانه‌ی پریشان حالی‌ها

انا حق المظلومين…… من حق مظلومین‌ام

يفكوا فيه الناس كلاب……که این سگان به یغمایش می‌برند

الي تنهب في قمح الدار……که نان مردم را غارت می‌کنند

و تسكر في البيبان……و درها را میبندند

قدام وهج الأفكار……به روی طلیعه‌ی افکار

انا احرار ما يخافوش……من از آزاده‌گانی هستم که نمی‌ترسند

انا اسرار ما يموتوش……من از رازهایی هستم که نمی‌میرند

انا صوت إل ما رضخوش…… من از صداهایی هستم که خاموش نمی‌شوند

أنا حرّ وكلمتي حرّة…… من رها هستم و واژه‌‌ام نیز هم

أنا حرّ وكلمتي حرّة…… من رها هستم و واژه‌‌ام نیز هم

ما تنساش حق الخبزة……قیمت نان را از یاد مبر

و ما تنساش زارع الغصة…… و  از یاد مبر که ما را به فلاکت نشاند

و ما تنساش خاين الويل……و از یاد مبر که به ما خیانت کرد

أنا احرار ما يخافوش…… من از آزاده‌گانی هستم که نمی‌ترسند

أنا اسرار ما يموتوش……من از رازهایی هستم که نمی‌میرند

أنا صوت ال ما رضخوش…… من از صداهای هستم که خاموش نمی‌شوند

أنا سرّ الوردة الحمرا…… من راز گل سرخ هستم

الي عشقو حمرتها سنين…… که سال‌ها عاشق سرخی‌اش بود

الي دفنو ريحتها نهار……و روزی عطرش را دفن کرد

و خرجت بلحافها النار……و دوباره در قامت شعله‌ای فروزان جوانه زد

تنادي عالأحرار……و بانگ برآورد بر آزاده‌گان

أنا في وسط الظلمة نجمة……من ستاره‌ای هستم در ظلمات شب

أنا في حلق الظالم شوكة…… خاری در چشمان ستمگر

أنا ريح لسعتها النار……تشبادی وزان و سوزان

أنا صوت ال ما نسيوش…… من فریاد آنانی هستم که از یادها نمی‌روند

أنا روح ال ما ماتوش……من روح آنانی هستم که نمی‌میرند

نصنع من الحديد صلصال…… من برآنم تا که از آهن، گِل ‌بسازم

نبني بيه عشقة جديدة…… که با آن بنای عشقی نو در افکنم

تولي أطيار……تا که پرنده ‌شود

وتولّي ديار…… که خانه ‌شود، کاشانه شود

و تولي نسمة و امطار…..که باد شود و باران شود

أنا احرار الدنيا واحد…… در من همه‌ی آزاده‌گان جهان یکصدا می‌خوانند

أنا واحد من كرتوش…… من بوی باروت می‌دهم

أنا احرار الدنيا واحد…… در من همه‌ی آزاده‌گان جهان یکصدا می‌خوانند

أنا واحد من كرتوش…… من بوی باروت می‌دهم

مراد روحی

Next Post

احضار سه فعال کارگری به دادگاه

ج اکتبر 7 , 2022
نصرالله امیرلو، محمد ایران‌نژاد و مرتضی صیدی از فعالین کارگری توسط شعبه ۱۰۱ دادسرای شهر قدس احضار شدند. بە گزارش کولبر نیوز، فعالین کارگری مرتضی صیدی، نصرالله امیرلو و محمد ایران‌نژاد باید روز دوم آبان‌ماه در شعبه ١٠١ دادسرای شهر قدس جهت رسیدگی به پرونده حاضر شوند. این فعالین کارگری […]
photo 2022 10 07 11 54 00

You May Like