یادی در روز کارگر از ریحانه انصاری‌نژاد، فعال کارگری زندانی و برخاسته از دل فقر، تبعیض و سرکوب

IMG 5382

نویسنده: مریم یحیوی، هم‌بند پیشین ریحانه انصاری‌نژاد

ریحانه انصاری‌نژاد، کسی است که فقر، تبعیض و سرکوب جامعهٔ کارگری را نه در تئوری، بلکه در زیست روزمره‌اش لمس کرده است. اهل نمایش و خودنمایی نیست و سلبریتی‌شدن را آفت جنبش کارگری می‌داند.

نوشتن از رفقای نزدیکی که در بند زنان اوین با هم زندگی کردیم، شاید یکی از سخت‌ترین کارها باشد. اما به مناسبت روز جهانی کارگر می‌خواهم از ریحانه انصاری‌نژاد بنویسم؛ زنی پرتلاش و استوار، کارگری که دفاع از حقوق کارگران و تشکل‌های صنفی و اجتماعی از اصلی‌ترین دغدغه‌های زندگی‌اش بوده و هست.

ریحانه، رفیقی است صریح، روشن و مسئول. با دلسوزی نقد می‌کند و اگر احساس کند نیاز به همراهی داری، مشتاقانه در کنارت می‌ماند. او مادری است که به‌تنهایی سرپرستی دخترش، فرزانه، را بر عهده دارد و دل‌نگرانی‌های مادرانه‌اش برای فرزندش همیشه آشکار است.

آشنایی نزدیک‌ترم با ریحانه برمی‌گردد به روز جهانی کارگر سال گذشته. حدود دو هفته پیش از آن روز، جمعی از زنان علاقه‌مند و دغدغه‌مندِ حوزهٔ کارگری تصمیم گرفتیم مراسمی به این مناسبت برگزار کنیم. کارها را تقسیم کردیم و قرار شد من و ریحانه پوسترهایی دربارهٔ صد سال مبارزهٔ کارگران و تشکل‌های کارگری تهیه کنیم. زمان محدود بود و منابع‌مان فقط کتابخانهٔ کوچک بند و حافظهٔ تاریخی‌مان. اما شروع کردیم. ریحانه هنگام بازگو کردن وقایع مربوط به جنبش کارگری، با چنان شور و شفافیتی حرف می‌زد که انگار آن اتفاقات همین دیروز رخ داده‌اند. چشمانش برق می‌زد و گاه صدایش از اندوه می‌لرزید. در گفت‌وگوهای‌مان دربارهٔ «چه باید کرد»، نقدهای عملکردی و آیندهٔ جنبش، اشتراک‌های بسیاری داشتیم.

او مسئولیت‌پذیر، جدی و هم‌زمان مهربان است. خود را یک کارگر و فعال کارگری می‌داند؛ کسی که فقر، تبعیض و سرکوب جامعهٔ کارگری را نه در تئوری، بلکه در زیست روزمره‌اش لمس کرده است. سال‌هاست برای بهبود شرایط کارگران تلاش کرده. هنوز روزی که خبر حکم اعدام شریفه را شنیدیم، از خاطرم نرفته؛ اشک در چشمانش حلقه زده بود و خشم‌اش را در سکوتی عمیق فروخورده بود.

ریحانه باور داشت که نباید در برابر بی‌عدالتی سکوت کرد، و منش و رفتارش در زندان گواه همین باور بود. ماه‌ها از ملاقات با فرزندش و تماس تلفنی محروم بود، اما همچنان ایستادگی کرد. اهل نمایش و خودنمایی نیست و سلبریتی‌شدن را آفت جنبش کارگری می‌داند.

او با اتهام واهی «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» به چهار سال زندان محکوم شده و از آبان ۱۴۰۲ دوران محکومیت خود را در اوین می‌گذراند. با دردهای جسمی در نواحی مفاصل، گواتر و مشکلات گوارشی دست‌وپنجه نرم می‌کند. روند درمانش ناکافی است و اعزام‌های پزشکی‌اش یا انجام نمی‌شود یا آن‌قدر با تأخیر و بی‌نظم است که موجب تشدید بیماری‌ها شده.

من به رفاقت با ریحانه و مبارزاتش افتخار می‌کنم و به او خسته‌ نباشید می‌گویم.

اما روز جهانی کارگر فقط یک روز نیست. کارگری که هر روز سفره‌اش کوچک‌تر می‌شود، امنیت شغلی و جانی ندارد و زیر چرخ‌های سرمایه‌داریِ متکی بر قدرت و ثروت له می‌شود، صدایش به گوش حاکمان نمی‌رسد؛ نادیده گرفته می‌شود. بنابراین، مبارزه با این ستم طبقاتی، تبعیض ساختاری و سرکوب سیستماتیک وظیفه‌ای هرروزه است.

تهدیدها، فشارها، زندان‌ها و احکام ناعادلانه، همچون اعدام، ابزاری برای ایجاد رعب در جامعه و درهم‌شکستن تشکل‌های صنفی و اجتماعی‌اند. اما تنها راه ایستادگی در برابر این ماشین سرکوب، اتحاد، آگاهی و ایجاد تشکل‌های مستقل است؛ برای بر هم زدن بازی‌ای که زورمندان برای‌مان طراحی کرده‌اند.

کولبرنیوز

You May Like