اقتصاد سرمایهداری ایران تحت هدایت و رهبری حکومت اسلامی در بن بست کامل گرفتار شده است. سرمایهگذاری خارجی به دلیل مجازاتهای اقتصادی و بیثباتی سیاسی تقریباً به صفر نزدیک شده است. سرمایههای داخلی به دلیل رکود بازار، بالا بودن هزینه تولید، عدم اطمینان به آینده و غیره، عمدتاً به سوی بازرگانی و تجارت روی آوردهاند. کارخانجات و مراکز تولیدی که در اختیار دولت و سپاه پاسداران قرار دارند به دلیل ضعف مدیریت و فساد اداری و مالی زیر ظرفیت خود کار میکنند. تحریمهای اقتصادی کار تهیه قطعات یدکی و ماشین آلات تولیدی را برای صاحبان صنایع مشکل کرده است و نیازهای این واحدها از طریق واسطهها و با قیمت گرانتر از حد معمول تهیه میشود.
اشباع بازار ایران از کالاهای چینی که با قیمتهای پایینتر از کالاهای داخلی عرضه میشوند، قدرت رقابت را از این مراکز سلب کرده است. امروز در ایران از زنجیر سینهزنی و مهر و تسبیح و حجاب زنان و سنگ قبر حاضر و آماده گرفته تا کالاهای صنعتی و مصرفی همگی با قیمتهای پایینتر از آنچهکه در بازار داخلی تولید میشوند از کشور چین وارد میگردند. در واقع بعضی از سرمایهداران ایرانی هم یاد گرفتهاند که همین محصولات را با استفاده از نیروی کار ارزان در چین تولید کنند و به بازارهای ایران عرضه کنند.
رژیم جمهوری اسلامی از یک سو برای خروج از این بن بست و تضمین بقای خود هیچ راهی ندارد جز این که درهایش را بر روی سرمایه جهانی باز کند و شرایط مساعد برای کارکرد سرمایه را در ایران تامین نماید. اما تامین این شرایط به بحران در سیاست خارجی رژیم و به امنیت داخلی و وجود قوانین دست و پاگیر اسلامی گره خورده است. جمهوری اسلامی هنوز هم در برابر پذیرش استانداردهای بینالمللی مقابله با پولشویی و تامین مالی تروریسم معروف به «اف ایتی اف» مقاومت میکند. و همین یک قلم به تنهایی و همراه با أقلام متعدد دیگر، که جمهوری اسلامی بر تداوم آنها پافشاری میکند، راه را بر روی ادغام سرمایه ایران در بازار جهانی سد کرده است. از اینرو بحران اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی قبل از هر چیز یک بحران سیاسی است و راه حال بدواً سیاسی است.
اما رژیم برای در پیش گرفتن راه حل واقعی جهت حل بحران، در یک دایره باطل گرفتار شده است، زیرا از یک سو پیشبرد این سیاست امکانپذیر نخواهد بود مگر آن که بدواً مناسبات با دولتهای غرب را عادی سازد و از دست تحریم و مجازاتهای اقتصادی رها گردد، سپس بر بحرانهای سیاسی درونی خود و کشمکش بر سر استراتژیهای متفاوت برای بقای رژیم فائق آید و انسجام درونی خود را تامین کند. همزمان موانع حقوقی و عملی بر سر راه سرمایهگذاری خارجی و مشارکت آن با سرمایه داخلی را بر طرف کند، یعنی قوانین خود را با قوانین عام تجارت و بازرگانی بینالمللی جهان سرمایهداری تطبیق بدهد.
از سوی دیگر، رژیمی که رابطه خود را با اکثریت مردم ایران از طریق سرکوبهای وحشیانه، زندان، شکنجه، اعدام و تحمیل ارتجاعیترین قوانین، به اصطلاح تنظیم کرده است، نگران آن است که خیزش مردم فرصت اجرای قدم به قدم چنین سیاستی را به آن ندهد. واضح است که اجرای ادغام اقتصاد ایران در بازار جهانی به گشایشی در اقتصاد سرمایهداری ایران منجر خواهد شد، اما رژیم بیش از آن که در پی چنین گشایشی باشد از رویارویی با طبقه کارگر و مردمی که در این مسیر رشد خواهند کرد، نگران است، از مردمی که در انقلاب «ژینا» وی را تا لب گور بردند، وحشت دارد.
اما اگر سرمایهداری ایران گرفتار بحران سیاسی و اقتصادی است، بحران سرتاپای زندگی و معیشت طبقه کارگر را هم در بر گرفته است. زندگی طبقه کارگر چه در دوره رونق و چه در دوره رکود اقتصاد سرمایهداری همواره در نوع دیگری از بحران گرفتار است. سرمایهداران در دوره رکود کارگران را بیکار میکنند و سپس رونق خودشان را با تشدید استثمار کارگران از نو به دست میآورند. آنان هم در عروسی و هم در عزای سرمایهداران به مسلخ برده میشوند.
اگر برای سرمایهدار تعطیل شدن کار در یک عرصه به معنای آغاز فعالیت در عرصه دیگری است، برای کارگر تعطیلی کارخانه به این معناست که کل زندگی و معیشت خود و خانوادهاش به خطر افتاده است. اگر سرمایهداران و دولتهایشان در جستجوی راهی برای خروج از بحران هستند و از رهنمودهای مراکز بینالمللی خود بهره میگیرند، کارگران چرا باید دست روی دست بگذارند و در انتظار خاتمه بحران سرمایهداران بنشینند؟
مشکل جمهوری اسلامی برای خروج از بحران اقتصادی موجود مشکلی سیاسی است و مشکل طبقه کارگر ایران و بحران فلاکت اقتصادی که بر آن تحمیل شده، پراکندگی و نشناختن نیروی تاریخساز خود به عنوان یک طبقه است.
اقتصاد جمهوری اسلامی با فراهم ساختن ملزومات سیاسی، اقتصادی و حقوقی ادغام کامل در بازار سرمایه جهانی از بن بست کنونی رها خواهد شد و منافعش به فراز و فرودهای سرمایه جهانی گره خواهد خورد و بحران طبقه کارگر با قدم نهادن در راه ایجاد تشکلهای طبقاتی و گرد آمدن به دور حزب سیاسی شایسته خود و بهرهمندی از تجربه و همبستگی جهانی کارگران علاج میشود.