فردا یکشنبه نخستین روز سال تحصیلی جدید در ایران است. حدود ۱۷ میلیون دانشآموز و نزدیک به چهار میلیون دانشجو خود را برای ورود به مدارس و دانشگاهها آماده میکنند. در این روزها شور و شوق، دلهره و بیتابی کودکان، نوجوانان و جوانانی که امکان آن را یافتهاند وارد موسسات آموزشی شوند، جلوه تازهای به فضای جامعه بخشیده است.
بررسی دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد که در مقاطع تحصیلی مختلف طی سال تحصیلی گذشته ۹۲۹ هزار و ۷۹۸ نفر از تحصیل بازماندهاند و این رقم امسال بیش از یک میلیون نفر است. طبق همین منبع، روند افزایشی آمار بازماندگان از تحصیل در ایران ادامه دارد.
آمارهای رسمی میگویند که بیش از یک میلیون كودک بدون شناسنامه زندگی میكنند. آنها یا پدر و مادرشان هم فاقد شناسنامه یا پدر و مادرشان وجود ندارند. یكی از بارزترین محرومیت آنها این است كه كودک فاقد شناسنامه حق ثبتنام در مدرسه را ندارد و به تبع آن از حق آموزش و تحصیل محروم میماند، آنها حتی مرگشان هم ثبت نمیشود گویی هرگز وجود نداشتهاند.
بازماندگان از تحصیل اعم از شناسنامهدار و بدون شناسنامه، وارد بازار بیرحم کار میشوند. میلیونها کودک کار در کارگاهها، در کورهپزخانهها، در مزارع و در خانهها تن به کار مزدی سپردهاند تا لقمهای نانی برای خانواده و خود تهیه کنند. همچنین حدود یک میلیون کودک خیابان که از چرخه تحصیل خارج هستند با تنپوشهای ژنده و پاره پاره در چهار راهها برای فروختن بستهای دستمال کاغذی و یا پاک کردن شیشه اتومبیلی، تمام روز را در میان گازهای سمی انبوه اتومبیلها سپری کرده و یا تا کمر در سطلهای زباله خم میشوند تا پلاستیک، کاغذ و کارتن جمعآوری کنند. این کودکان اگر از چنگ مأموران شهرداری جان سالم بدر برده باشند، شبها در گوشه خیابان، در زیر پلها و یا در جوی خشکشده از آب چشم بر هم میگذارند. در این میان کودکان مهاجر افغانستانی زخمهایشان عمیقتر است. بخش بزرگی از آنان به دلیل نداشتن اوراق هویتی و یا به دلیل عدم پذیرش آنان در مدارس دولتی، در زاغهها و انبارهای نمور و در اضطراب دائمی از گرفتارآمدن به دست مأموران تمام شادابی و نوجوانی خود را به چندرغازی میفروشند.
قربانیانی که به سبب نامشخص بودن وضعیت تابعیت و نداشتن شناسنامه در ایران به وسیله قانون اساسی رژیم از حق حیات تعلیق شدهاند و از ابتداییترین امکانات مانند بهداشت و درمان و آموزش که از اصلیترین نیازهای این مردم بیبضاعت و گمنام است محروم شدهاند. براساس آمارهای رسمی و غیررسمی بلوچستان، گلستان و استانهای تهران، خراسان و قم بیشترین تعداد کودکان بدون شناسنامه را دارا هستند که اغلب در حاشیه شهرها و مناطق محروم ساکن هستند. کودکان فاقد مدرک، فاقد آیندهای روشن هستند و این خیل عظیم ناگفته پیداست که پس از طرد از مدرسه بالاجبار برای یاری خانواده کمدرآمد خود وارد بازار بیرحم کار سیاه میشوند.
کودکانی که به جای کودکی کردن ناچار میشوند با سختیهای روزگار دستوپنجه نرم کنند تا بتوانند روز خود را به شب برسانند. آنها کودکی خود را گم میکنند تا در ازای آن لقمهنانی با مشقت به دست آورند، سایه سنگین مشکلات اقتصادی بیشتر از همه کمرشان را خم کرده و آنها را به سمت آیندهای نامعلوم و مبهم میکشاند.
کودکان بدون مدرک هرگز اجازه تحصیل نمییابند و بدین ترتیب آیندهای سخت را پیش روی خود میبینند. بچههای فاقد شناسنامه تنها از مدرسه و آموزش بازنمیمانند، بلکه آنها از بهرهگیری از امکانات اولیه بهداشتی و درمانی نیز محروم میشوند. رشد روزافزون تعداد خانوادههای بدون شناسنامه و نیاز این خانوارها به کار باعث شده تا بسیاری از این کودکان طردشده به شهرهای بزرگ بروند و زندگی خیابانی در پیش بگیرند. کودکی که باید در کلاس درس بنشیند و عنوان دانشآموز داشته باشد، با نداشتن شناسنامه به کودک کار و خیابانی تغییر هویت میدهد.
داشتن شناسنامه و اسناد هویتی، بهرمند بودن از حداکثر امکانات و خدمات بهداشتی و درمانی و همچنین حق استفاده از امکانات تحصیلی، آموزشی، مدرسه و فعالیتهای تفریحی و فرهنگی و مسکن مناسب به صورت یکسان و بدون ایجاد تبعیض به دلایل همچون رنگ پوست، زبان، نژاد، جنسیت، مذهب، ملیت و غیره… از جمله حقوق اولیه کودکان به شمار میرود که در سایهی حاکمیت ارتجاعی رژیم اسلامی به رویای کودکان بیشناسنامه در ایران بدل شده است.