همزمان با نمایش انتخابات، خبر رسید شریفه محمدی، کنشگر کارگری، بابت عضویت در تشکل مدنی «کمیتۀ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» به اتهام مضحک وابستگی به گروههای مسلح و با عنوان سخیف «بغی»، در شعبۀ اول دادگاه انقلاب رشت به اعدام محکوم شده است.
از این خبر میتوان تفاسیر متفاوتی ارائه داد:
اصلاحطلبان میتوانند از چنین حکمی ضرورت رای دادن به پزشکیان جهت جلوگیری از تشدید سرکوب اقتدارگرایان را نتیجه بگیرند.
تودۀ عظیم تحریمکنندگان انتخابات میتوانند بر استدلال خود اصرار ورزند که تمرکز قدرت در جایی بیرون از قوه مجریه است و سرکوب، فارغ از برکشیده شدن یکی از دو مدعی پوشالی «عدالتخواهی» و «جمهوریت» در انتخابات، همچنان ادامه خواهد داشت.
حکومت هم میتواند با صدور چنین حکمی و انتشار چنین خبری افرادی را که قصد رای دادن برای تغییر وضع موجود دارند، نومید سازد. همزمان میتواند تحریمکنندگان را منفعل سازد و ضعف آنان را در مقابل چنین حدی از سرکوب به رخ بکشد.
نتیجه نظری: توپ و میدان در اختیار حکومت است. با یک حرکت، هم تحریمکنندگان و هم مشارکتکنندگان به نفع اصلاحات را کیش میکند.
پرسش عینی: چه باید کرد که از انفعال بیرون بیاییم و به کنش حداقلی رای دادن یا ندادن بسنده نکنیم؟
چه باید کرد که از موضع بیعملی و واکنش حداقلی به کنشهای حداکثری حکومت (سرکوب تام و تمام که کشتار سهل معترضان در خیابان و زندان است) خارج شویم و همچون روزهای جنبش ژینا در نبرد خیابانی و فضای مجازی، ابتکار عمل را به دست گیریم؟
پاسخ نزد شریفه محمدی است. آنچه بهعنوان اتهام به او تفهیم شده، گواه نقطه بالقوه قوت ما و ضعف بالفعل حکومت است. پاشنه آشیل حکومت همانجایی است که بیشترین سبعیت را مرتکب میشود. بدیهی است که اگر ما بهجای بسنده به رأی دادن یا ندادن و وکالت دادن برای اصلاحات به کاندیدای مورد تأیید نظام یا وکالت دادن برای براندازی به مدعیان پوشالی اپوزیسیون، بر عمل فعالانۀ تشکیلاتی تأکید کنیم، رعشه بر اندام نظام خواهیم انداخت و راههای تازهای پیش روی مردم خواهیم گشود که به خروج از بنبست سیاسی کنونی بینجامد.
بر این اساس است که بار دیگر وظیفۀ خود میدانیم که در هر موقعیتی که هستیم، تشکلهای صنفی، مدنی و سیاسی بسازیم و آنچنان در فضای مجازی و دیگر روابط اجتماعی بر آگاهی جمعی، همبستگی اجتماعی و تشکلیابی اصرار ورزیم که کنشهای صنفی و سندیکایی منحصر به کسانی چون این زندانی شریف نشود.
این رزم نباید انفرادی باشد، بلکه باید آنچنان رزم مشترکی سازمان دهیم که کسی تنها به درد نماند. همۀ ما وظیفۀ خود را تشکلیابی صنفی و سیاسی میدانیم و خود را همپیمان و همدل با فعالان «کمیتۀ هماهنگی برأی کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» و شخص خانم شریفه محمدی، تأکید میکنیم که برای سرکوب فعالان سندیکایی ایران، در بیدادگاههای انقلاب رژیم قرون وسطایی احکام اعدام در شمار هزاران لازم است.
چارۀ رنجبران وحدت و تشکیلات است. پس با صدای بلند و همصدا با دیگر تشکلهای صنفی فریاد میزنیم: نمایش انتخابات برای مدعیان عدالت و جمهوریت تمام شد، بشتابیم برای همبستگی و تشکلیابی عدالتخواهان و آزادیخواهان!
جمعی از فعالان صنفی کتاب
و هستههای سازماندهی «سندیکای کارکنان صنعت نشر ایران»