دوازده ژوئن، برابر با ۲۲ خرداد، روز جهانی منع کار کودک است. این روز در سال ۲۰۰۲ توسط سازمان جهانی کار معرفی شد. در مورد شمار کودکان کار در جهان هرگز آمار دقیقی وجود نداشته است. زیرا غالب دولتها بویژه در کشورهای عقبمانده سرمایهداری حاضر نیستند آمار واقعی در این زمینه ارائه دهند. بنا بر گزارش یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل، در سال ۲۰۱۲ میلادی حدودا ۲۱۵ میلیون کودک ۵ تا ۱۷ ساله با مزد و یا بدون دستمزد در هفته بیش از ۴۰ ساعت به کار حرفهای گرفته شده بودند.
در ایران نیز آمارهای دولتی از حدود ۳ ملیون کودک کار سخن میگویند. اما آمارهای غیر رسمی این رقم را تا ۷ ملیون کودک هم برآورد میکنند. اگر چه این آمارها نمیتوانند ابعاد این مصیبت بزرگ بشری را منعکس کنند، اما واقعیت این است که حتی کمترین این ارقام نیز ننگی دیگر برای نظام سرمایهداری و زخمی است دردناک بر وجدان بشریت.
هر نوع کار حرفهای برای کودکان زیانبار است، اما بخشی از آنها در عین حال خطرناک هم هستند. از آمار نادقیق ۲۱۵ میلیون کودکان کار توسط یونیسیف، ۱۱۵ میلیون نفرشان به کارهای خطرناک اشتغال دارند. عرصه کار حرفهای کودکان به اندازه میدان کار بزرگسالان وسیع است و از کار خانگی و مزارع گرفته تا کار در صنایع، تجارت، معادن و کارهای خدماتی را شامل میشوند. در همه این عرصهها کودکان بردهوار به کار کشیده میشوند.
خطرناکترین موارد به کارگیری کودکان در کارهای نظامی، تبهکارانه و یا توریسم سکس است. تازهترین کارهای حرفهای و بهرهکشانه در صنایع دیجیتال، در بازیهای کامپیوتری، فیلمهای پورن و آثار سینمائی سرگرمکننده انجام میگیرد. تمام صاحبان سرمایه، از ریز و درشت، از بازرگانان مغازهدار گرفته تا ابر شرکتها از کار ارزان و مطیع کودکان دختر و پسر بهرهکشی میکنند. بنا به آمار سازمان جهانی کار (آی ال او) سالانه ۲۲ هزار کودک حین کار کردن برای استثمارگران جان میبازند.
کار کودکان در کشورهای عقب مانده سرمایهداری بیشتر رواج دارد تا در کشورهای توسعهیافته صنعتی که کارگران و مردم مترقی درجهای از انسانیت را به صاحبان سرمایه و دولتهایشان تحمیل کردهاند. یکی از مناطقی که کودکان کار با بیشترین استثمار و تحقیر روبرو بودهاند فلسطین اشغالی میباشد. این کودکان اکنون بویژه در غزه با مرگ ناشی از بمباران، توپباران، مرض و گرسنگی حاد روبروی هستند.
در کشورهای توسعهیافته نظیر آمریکا کودکان کار اکثرا فرزندان مهاجران و کارگرانی هستند که هنوز اقامت و اجازه رسمی کار پیدا نکردهاند. آوارگی ناشی از بلایای طبیعی و جنگها نیز در کنار افزایش فقر و بیکاری تاثیر زیادی در افزایش کودکان کار داشته است.
یکی از کشورهایی که کودکان کار در آن با شرایط بردهوار روبرو هستند ایران است. مصیبت کودکان کار در ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی به صورت یک فاجعه درآمده است. در ایران اکثر این کودکان که در سنین پنج تا پانزده سالگی هستند، فرزندان خانوادههای کارگر و زحمتکشی میباشند که به دلیل فقر و بیکاری والدین و برای کمک به رفع گرسنگی خود و خانوادهشان مجبور میشوند بجای رفتن به مدرسه و پرداختن به آموزش و بهرمند بودن از شرایط مساعد برای رشد و شکوفایی خود، که حق طبیعی هر کودکی است، به کار سخت و طاقت فرسا تن دهند و نهال عمرشان زیر بار رنج کار پژمرده شود. آنها مجبورند شب و روز در قالیبافیها، در کارگاههای کوچک، در میدانها و خیابانهای شهرها به باربری، پاک کردن شیشه ماشینها، فروش سیگار، دستمال کاغذی، آدامس وغیره مشغول باشند تا پولی برای سیر کردن شکم خود دست و پا کنند و یا حتی غذای خود را در میان زبالهها جستجو کنند. کودکان کار که مهاجرین افغانستانی را هم شامل میشوند، در انواع کارهای عمدتا خطرناک از جمله زباله گردی توسط مافیای زباله در شهرهای بزرگ به کار گرفته میشوند.
کودکان معتاد، کودک همسری، کودک آزاری، حجاب اجباری برای دخترهای خرد سال، اعدام و زندانی کردن مادران و پدرانی که کودکان کم سن داشتهاند و بیسرپرست کردن فرزندان، تنبیه بدنی کودکان در مدارس، کشاندن کودکان به مراسمهای اجباری مذهبی، کودک بسیجی، و غیره و غیره، این لیست فاجعهبار پایانی ندارد.
کار کردن، انتخاب آگاهانهی کودکان کار نیست. این کودکان که عمدتا بدلیل فقر از درس و بازی محروم شده و به بازار بیرحم کار رانده میشوند و بدلیل نیاز سرمایه با چنان سرنوشت تلخی روبرو میشوند. صاحبان سرمایه و نمایندگان سیاسی آنها در بسیاری از کشورها از امکانات دولتی کمک به کودکان کاستهاند تا آنها را ناچار کنند با دستمزدی بخور و نمیر و به صورتی خاموش تن به استثمار وحشیانه بدهند.
جمهوری اسلامی ظاهرا کنوانسیونهای بینالمللی در مورد منع کار کودکان را پذیرفته است. اما پذیرش این قوانین برای رژیم ایران تنها جنبه فرمال و نمایشی دارد. در عمل آنها را رعایت نمیکند و به انتقادهائی که از جانب مراجع جهانی مطرح میشود، وقعی نمینهد. از اینرو برای تامین حقوق کودکان کار، قربانیان خاموش نظام سرمایهداری، باید راه دیگری در پیش گرفت. این راه چیزی نیست جز دست بدست هم دادن و مبارزه کردن با رژیم و مناسبات استثمارگرانه و ظالمانهای که کودکان بیدفاع این جامعه را این چنین بیرحمانه به کار میکشد و آنها را از حقوق اولیه و انسانی خود محروم کرده است.