
در آستانه آغاز سال جدید تحصیلی موضوع استخدام طلبههای «حوزه علمیه قم» به عنوان دبیران تاریخ، علوم اجتماعی و ادبیات فارسی بار دیگر در دستور قرار گرفته است. نخستین واکنشها به این طرح از جانب انجمن علمی استادان زبان و ادبیات فارسی و انجمنهای علوم اجتماعی و تاریخی بود. سال گذشته این انجمن در بیانیهای پذیرفتن طلبههای حوزه را به عنوان کارشناس و کارشناس ارشد را محکوم کردند. آنها میگویند: «قرار گرفتن فارغالتحصیلان حوزه در جایگاهی که دانش و تخصص مورد نیاز را ندارند، به کمرنگ شدن اهمیت رشتههای علوم اجتماعی، تاریخی و زبان و ادبیات فارسی خواهد شد و اعتبار علمی این رشتهها را زیر سؤال میبرد». علی لطیفی، رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش، در در گفتوگو با ایسنا در پاسخ به انتقادات گفته است: «بسیاری از مردم تصور میکنند کسی که طلبه میشود، فقط مفاتیح میخواند و مناسک دینی را در معنای خاص و کلیشهای بلد است، این تصور نادرست است».
جایگزین کردن “آخوند معلم” به جای معلمان متخصص اقدام تازهای نیست. جمهوری اسلامی از ابتدای روی کار آمدنش با طرح “انقلاب فرهنگی” به تصفیه استادان، معلمان و دانشجویان مبارز پرداخت و تحت عنوان « وحدت حوزه و دانشگاه» شمار زیادی آخوند را به جای استادان اخراج شده روانه مراکز آموزشی کرد. رژیم در ضدیت با پایههای آموزشِ دانش علمی تلاش کرد خرافات مذهبی را تحت عنوان علوم به کتابهای درسی و فضای مدارس و دانشگاهها تحمیل نماید. در زمان صدارت محمد خاتمیِ «اصلاحطلب» بر وزارتِ “فرهنگ و ارشاد اسلامی” و سپس بر کرسی ریاست جمهوری نیز با حذف و سانسور و ترور و “قتلهای زنجیرهای” به کشتار صاحبان علم و دانش و قلم پرداختتد و صدها نویسنده و شاعر و استاد و معلم را کشتند و یا به زندان انداختند. اما با همه اینها موفق نشدند پایههای خرافات را بر محیط دانشگاهها و مراکز علمی غالب گردانند.
علی خامنهای بارها کینه و نفرت خود را از مباحث و درسهای علوم انسانی در دانشگاهها بیان کرده است و آنها را در تعارض با مبانی قرآن و اصول اسلام و مُبتنی بر فلسفه ماتریالیستی و مادهگرایی معرفی کرده است و با ادبیات نازل آخوندی آنرا مبنای حیوانی دانسته است. او دائمأ بر تلاش برای اسلامی کردن محتوای کتابهای درسی و فضای دانشگاهها و مدارس تأکید کرده است و فرمانهایی در راستای این هدف داده است.
استخدام طلبههای تولیدی حوزههای علمیه در ادارات و دیگر مؤسسات هم با هدف کنترل و تلاش برای اسلامی کردن آنها پدیده تازهای نیست. سالهاست حتی در وزارتخانههایی همچون نفت و صنایع و نیرو و دیگر مؤسساتی که مشغول امورات تکنیکی و فنی نیز بودهاند به اجرا درآمده است. اما طی دو سال گذشته و به ویژه پس از خیزشهای دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و انقلاب زن زندگی آزادی، طرح استخدام طلبهها در وزارت آموزش و پرورش به صورت جدیتر به میان آمده است.
اما جمهوری اسلامی علیرغم صرف هزینههای کلان و انجام جنایات بیشمار از جمله قتل روشنفکران و نویسندگان و شکنجه، زندان، اخراج و تصفیههای مداوم معلمان و دانشجویان، در تلاش ۴۶ سالهاش برای تحمیل فرهنگ پوسیده اسلامی به دانشگاهها و مدارس با هدف تسلط بر آنها تحت عنوان “وحدت حوزه و دانشگاه “با شکست و ناکامی روبرو شده است. روشن است که افق و چشمانداز خرافی چنین فرهنگ قرون وسطایی نمیتواند در مقابل پیشرفت و تکامل علوم طبیعی و اجتماعی که بر پایه واقعیات مادی جامعه حاصل شده است، ایستادگی کند. سران رژیم میدانند که نتوانستهاند نسلهای پس از قیام بهمن ۵۷ را با آن فرهنگ بار آورند. حتی مقامات رژیم اعتراف میکنند که باورهای مذهبی در جامعه روز به روز تضعیف میشود و مساجد و حسینیههایشان هر روز خلوتتر و بیرونقتر میشوند.
اهداف جمهوری اسلامی از تصویب و اجرای طرح استخدام طلبه حوزههای علمیه به عنوان کارشناس و کارشناس ارشد در رشتههای زبان و ادبیات فارسی و علوم اجتماعی و تاریخ علاوه بر تصفیه و کنار زدن معلمان مبارز و مترقی و جایگزین کردن “آخوند معلم” به جای آنان، اقدامی امنیتی برای کنترل بیشتر فضای مراکز آموزشی نیز میباشد. این طرح در واقع تداوم همان “انقلاب فرهنگیِ” ننگین جمهوری اسلامی است که طی آن هزاران معلم و استاد دانشگاه و دانشجو و مُحصل را اخراج و تحت تعقیب قرار دادند. وظیفه “آخوند معلم”ها علاوه بر تبلیغ برای جمهوی اسلامی و تحریف تاریخ واقعی جامعه و تدریس خرافات مذهبی که خود نیز میدانند برد چندانی ندارد، جاسوسی علیه دانشآموزان و معلمان مبارز در فضای مدارس میباشد. زیرا رژیم میبیند که دانشجویان و دانشآموزان دبیرستانها و معلمان در جریان اعتراضات تودهای در چند سال گذشته بويژه در انقلاب ژینا علیه حکومت اسلامی نقش فعالی داشتهاند.
در سالهای اخیر جنبش اعتراضی معلمان همزمان با اعتصابات و اعتراضات جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی در ابعاد سراسری حول خواست و مطالبات سیاسی و صنفی، مدام در جریان بوده است. بنابراین بدون شک حضور مزدوران و عوامل رژیم در محیطهای آموزشی تحت نام معلم نمیتواند صدای اعتراض معلمان و دانشآموزان و دانشجویان را خفه نماید. در این شرایط تنها با به میدان آمدن نیروی عظیم دانشآموزان و دانشجویان، معلمان و استادان مبارز و با پیوند دادن مبارزات آنان با مبارزه کارگران و دیگر بخشهای معترض جامعه میتوان تلاش جمهوری اسلامی برای تسلط بر فضای آموزشی را در ابعاد اجتماعی خنثی نمود.