
 شبکههای اجتماعی محلی در سیستان و بلوچستان گزارش دادند که فعالیت شبانهروزی ایستگاه خودجوش کمکرسانی مردمی به پناهندگان و مهاجران افغانستانی در نزدیکی اردوگاه الغدیر زاهدان هم چنان به فعالیتهای انساندوستانه خود مشغول است.این ایستگاه که بهصورت تماموقت و ۲۴ ساعته فعال است، کار جمعآوری، بستهبندی و توزیع اقلام ضروری مانند غذای گرم، نان، آب آشامیدنی، خرما، شیرخشک، پوشک بچه، پنیر، گوجهفرنگی و سایر نیازهای اولیه را برعهده دارد. بخشی از این اقلام، در کنار اتوبوسهای آماده اعزام مهاجران به مرز، میان خانوادهها توزیع میشود و بخش دیگر به داخل اردوگاه الغدیر منتقل میشود.
کمکهای خودجوش مردمی به مهاجران افغانستانی از زمانی آغاز شد که مردم محلی متوجه وضعیت غیرانسانی و بحرانی اردوگاه الغدیر زاهدان شدند، جایی که هزاران مهاجر افغان بدون امکانات بهداشتی، در گرمای طاقتفرسا و بدون آب و غذا نگهداری میشدند.
کمکهای خودجوش مردمی به پناهندگان و مهاجران افغانستانی در حالی ادامه دارد که بنا بر گزارشهای محلی دیروز، تیمی از جمعیت هلال احمر جمهوریاسلامی با حضور نمایشی و بدون ارائه هیچگونه اقلام یا خدمات، در ایستگاه مردمی کمکرسانی به مهاجرین افغان در نزدیکی اردوگاه الغدیر زاهدان حاضر شده و اقدام به عکاسی از محل کردهاند.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، بهعنوان بخشی از طبقهی کارگر ایران و جهان، مهاجران، پناهجویان و پناهندگان را بخشی جداییناپذیر از جامعهی انسانی و کارگری هر کشور میداند. آنها نوشتهاند ضروریست که تمامی تشکلهای کارگری و مدنی به این موضع روشن و مشترک بینالمللی پایبند بمانند و تحت هیچ شرایطی تحتتأثیر فضای متعفن مهاجرستیزی و نژادپرستی قرار نگیرند.” “حمله به مهاجران، تضعیف همبستگی اجتماعی و طبقاتی است و در خدمت منافع حاکمیتها و نظام سرمایهداریست. نژادپرستی و مقصرنمایی مهاجران محکوم است و به همبستگی بینالمللی، که کارگران ایران، منطقه و جهان بهشدت به آن نیاز دارند، آسیب جدی وارد میکند. مهاجران افغانستانی در ایران، بهرغم دههها حضور و مشارکت اقتصادی و اجتماعی در کشور، همچنان از بیحقوقترین و آسیبپذیرترین اقشار بهشمار میآیند. حمایت انسانی، اجتماعی، حقوقی و پیگیری قانونیسازی وضعیت آنان، گامی ضروری در راستای عدالت اجتماعی و همبستگیای است که باید بر پایهی منافع مشترک و کرامت انسانی شکل بگیرد، نه تفاوت در ملیت، نژاد یا وضعیت اقامت”.
در برابر این درک انسانی عمیق کارگران و انساندوستان، جامعه با مشتی قلم به مزد نژاد پرست، استثمار کنندگان کارگران افغانستانی، سرکوبگران حکومتی، مالکان بیانصاف بعضی از مسکنهای اجارهای روبرو هستیم.
وزیر کشور جمهوری اسلامی ایران چهارم اردیبهشتماه ۱۴۰۴ شمار افغانستانیهایی را که طی سال ۱۴۰۳ از ایران اخراج شدند یک میلیون و ۲۰۰ هزار تن اعلام کرد. این تعداد از انسانهایی که در تولید کالا، خدمات و آباد کردن با کمترین دستمزد نقش برجسته بازی کردهاند “عدد” نیستند. اینها انسانهایی هستند که مامورین جمهوری اسلامی به هنگام دیپورت رفتاری با آنها و مخصوصاً با کودکان داشته و دارند که موی بر تن هر انسان با وجدانی راست میکند. در کنار مقامات حکومتی، ما با یک شبکه دروغپردازی سازمانیافته علیه زنان و مردان افغانستانی،  روبرو هستیم. اخبار و اطلاعات این شبکه گسترده خوراک رسانههای تحت کنترل رژیم میباشد. مامورین دست پرورده این جانیان در غارت افغانیهای اسیر شده و حتی کودکان و بلوچهای ایرانی بدون شناسنامه میپردازند و بعد از غارت رد مرزشان میکنند. گزارشهایی در دست است که بعضی از کارفرمایان دستمزدهای عقبافتاده و بعضی صاحبخانهها رهن و پیش پرداخت مهاجران افغانستانی به اسارت افتاده را پرداخت نکردهاند.
بعد از شکست جمهوری اسلامی از آمریکا و اسرائیل در جنگ ۱۲روزه رژیم شروع به انتقامگیری از فعالین و مخالفین خود کرده است. مامورین امنیتی این حکومت ضدمردمی بر همین بستر برای تعدادی از افغانستانیها پاپوش دوخته و آنها را بدون هیچ سند و مدرکی به جاسوسی متهم کردهاند در حالیکه آژانسهای امنیتی آمریکا و اسرائیل مثل “سی آی ا” و موساد، به اطلاعاتی دسترسی داشتهاند که فقط در اختیار مقامات بالای نظام بوده است.  
زنان و مردان کارگر افغانستانی جزء ارزانترین نیروی کار در ایرانند. آنها همیشه تحت تعقیب، محرومیت و تحقیر بودهاند تا به فرودستی خود رضایت دهند. محرومیت از حق بیمه و انواع خدمات اجتماعی، محرومیت از اسکان در بسیاری از استانها، به نمایش درآوردن آنان در قفس و دیپورت با خشونت به هنگام دستگیری تنها بخش کوچکی از مصائبی است که بر افغانستانیها روا داشته شده است.
در شرایط دشواری که امروز مهاجرین افغانستانی در ایران با آن روبرو شدهاند، در کنار مخالفت با سیاستهای نژادپرستانه جمهوری اسلامی اقدامات انساندوستانه نظیر آنچه که در اردوگاه الغدیر زاهدان صورت گرفته است، وظیفهای انسانی است که باید آنرا الگو قرار داد. باید مهاجرین افغانستانی به روشنی دریابند که بین رفتار مردم ایران و رفتار رژیم حاکم بر ایران دره عمیقی وجود دارد و آنها با احساس همسرنوشتی با کارگران و زحمتکشان و مردم زجر کشیده ایران به افغانستان باز گردند.
 

