مذهب در جوامع طبقاتی امروز، در همانحال که اعتقاداتِ تودههای وسیعی از کارگران و مردم زحمتکش را تشکیل میدهد، ابزاریست در دست سرمایهداران و دولتها تا از طریق آن مردم را از مبارزه برای تغییر شرایط زندگی خود در همین دنیا باز بدارند. مذهب نه تنها در دوره نظام سرمایهداری بلکه در طول تاریخ، انعکاس یاس و ناتوانی تودههای مردم در دست و پنجه نرم کردن آنان با موانع سر راه زندگیشان بوده است.
انسانی که اسیر مناسباتِ ظالمانهِ نظام سرمایهداری است و به تنهایی قادر نیست که شرایط زندگی خود را تغییر دهد و در برابر رنج و مرارتی که خود و خانوادهاش به آن گرفتار آمدهاند، کاری از دستش ساخته نیست، زمانی که خود را ضعیف و درمانده میبیند، به ناچار رو به آسمان میکند، به این امید که نیرویی قدرتمندتر از او پیدا شود و وی را نجات دهد. زمانی که در دنیای واقعی هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوهایش باقی نمیماند، آرزو میکند که برای دستیابی به امیالش بعد از مردنِ دوباره زنده شود. به این ترتیب با آرزوی دستیابی به رفاه و خوشبختی در دنیای خیالی بعد از مرگ، رنج و مرارتهای دنیای واقعی را تحمل میکند.
دولتهای مختلف سرمایهداری در گوشه و کنار جهان به تناسب موقعیتی که در آن قرار دارند، به تناسب سطح مبارزهِ کارگران و پیشرفتهای اجتماعی، از سه طریق حاکمیت خود را تداوم میبخشند. اول: از طریق سرکوب مستقیم و پایمال کردن خشنِ آزادیها و حقوق مردم که در کشوری مانند ایران با ابعاد آن آشنا هستیم. دوم: قانونی کردن سرکوب، شامل همه قوانینی که در پارلمانهای بورژوایی در دفاع از مالکیت سرمایهداران و علیه حقوق کارگران تصویب میشوند و در یک نظم اجتماعیِ معین، همه، خود را ملزم به پیروی از آن میدانند. سوم: به کمک درونی کردن سرکوب، یعنی انسانها را در موقعیتی قرار دهند که فقر و بیحقوقیِ خود را امتحان الهی بپندارند و به امید بهشت جاودان به شرایط فلاکت بار کنونی خود تمکین کنند. مذهب یک سرکوب معنوی است که بر دوش تودههای مردم، سنگینی میکند. مذهب به آنان که تمام عمرشان را زحمت میکشند و در نیاز زندگی میکنند، میآموزد که تا وقتی در زمین هستند، تسلیم شوند و صبور باشند و به امید پاداشهای بهشتی آرامش بیابند. مذهب نوعی مخدرِ معنوی است که در آن بردههای سرمایه تلاش خود برای زندگی که شایسته انسان باشد را کنار میگذارند.
رهایی انسانِ کارگر و زحمتکش از چنگ این وهم و خرافه اگر با روشنگری و تحلیلِ علمیِ مسائلِ جهان در محدوده معینی امکان پذیر گردد، اما این رهایی در ابعاد اجتماعی تنها زمانی ممکن میشود که شرایط زندگی انسانها تغییر کند و آن نیروهای طبیعی و اجتماعی که انسان از ترسِ آنان به وهم و خرافه و مذهب پناه میبرد به زیر کنترل نیروی پیشرو و نجات بخش جامعه، کمونیستها و طبقه کارگرِ آگاه در آید. با انقلاب اجتماعی طبقه کارگر که بدون شک یک انقلاب آگاهانه است، راه رهایی از زندانی که تواناییهای تحولبخش انسان در آن به بند کشیده شده است، هموار میشود. اما سه اهرم اساسی هست که در خدمت تداوم نفوذ مذهب بر سلطه آن بر افکار و آراء تهیدستان و محرومان جامعه قرار دارد. اول: بهرهمند بودن آن از امکانات مالی و تبلیغاتی است که دولتها در اختیار مروجین و بنگاههای مذهبی میگذارند. دوم: دخالت دادن قوانین شرعی و باورهای مذهبی در اداره امور دولت و سوم: آموزشهای مذهبی در مدارس.
جدایی مذهب از دولت یعنی لغو اکید هر گونه امتیاز و تبعیض در مشاغل دولتی و حقوق افراد بر حسب مذهب و مقام مذهبیِ آنان و یا اعتقاد و عدم اعتقادِ آنان به مذهب؛ یعنی لغو اکید پرداخت کمکهای مالی و غیر مالیِ دولتی به فعالیتها و مؤسسات مذهبی، مواد درسی و رسم و آیین مذهبی در مدارس و مؤسسات آموزش دولتی؛ یعنی هیچ یک از مذاهب بعنوان مذهب رسمی به رسمیت شناخته نمیشود. مذهب امر خصوصی افراد تلقی میگردد و کلیه افراد در اختیار کردن هر مذهبی و یا نداشتن مذهب آزادند.
خواست “جدایی مذهب از دولت” شعاری است كه علاوه بر نشان دادن مخالفت ما با مذهب بمثابه یک امر دولتی، تعهد ما را نیز به اصل آزادی بیقید و شرطِ عقیده، بیان میدارد. یعنی بر این اصل تاكید میكند که قدرت سیاسی و حکومت سوسیالیستیِ فردا، اكیداً با توسل به جبر و زور و تفتیش عقاید و ایجاد تبعیضات و محدودیتهای قانونی علیه افراد مذهبی، مخالف است و برای نقد و طرد اعتقادات و نظرات مذهبی در جامعه، هیچ شیوهای بجز مبارزه نظری، روشنگری و آموزش و اِقناع را مجاز نمیشمارد.
ما مذهب را، صرف نظر از آنكه از دولت مستقل باشد یا نباشد، افیون تودهها و وسیله تخدیر آنان میدانیم و اگر خواستار جدایی مذهب از دولت میشویم دقیقاً به این علت است كه میخواهیم كلیه آن شیوهها و طرق رسمی و قانونی رواج دولتی این افیون درجامعه كاملاً و اكیداً لغو شود.
ما در مبارزه با مذهب هرگز به باورهای مردم بیاحترامی نمیکنیم، کار ما روشنگری و توضیحِ با حوصله حقایق و روشن ساختن مُستَدَل جهانبینی کمونیستی در قبال پدیده مذهب است. فعالیت و مبارزه ما علیه مذهب نه تنها نباید صف همبستگی مبارزاتی طبقه کارگر علیه سرمایهداران را تضعیف کند بلکه باید این صف طبقاتی را نیرومندتر نماید.