سخنی به مناسبت روز جهانی زبان مادری
سەشنبە ٢١ ماه فوریه روز جهانی زبان مادری است. پیشینه تعیین چنین روزی به رویدادی بر میگردد که ٧١ سال پیش در دانشگاهی در کشور بنگلادش کنونی و پاکستان شرقی آن زمان، اتفاق افتاد. روز ۲۱ فوریهی سال ۱۹۵۲ میلادی، تعداد زیادی از دانشجویان بنگالی زبان، در اعتراض به تحمیل زبان “اردو”، بهعنوان زبان رسمی از جانب دولت مرکزی پاکستان و با هدف به رسمیت شناساندن زبان مادریِ خود (زبان بنگالی) در محوطهی دانشگاه داکا تظاهرات کردند. این تظاهرات توسط نیروهای دولت پاکستان به رگبار بسته شد. در این جنایت تعداد زیادی از استادان و دانشجویان جانباختند و یا زخمی شدند. تداوم مبارزات مردم بنگالیزبان باعث شد که در سال ۱۹۷۱ میلادی، بنگلادش از پاکستان جدا شده و به کشور مستقلی تبدیل گردد. روز ۱۷ نوامبر ۱۹۹۹ میلادی، یونسکو، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد، بر ضرورت آموزش زبان مادری به عنوان یک حق شهروندی و جهانشمول تاکید نمود. همچنین پیشنهادِ رسمی دولت بنگلادش برای اعلام ۲۱ فوریه بهعنوان «روز جهانیِ زبان مادری» را پذیرفت. ۱۸۸ کشورِ عضو یونسکو از جمله جمهوریاسلامی ایران، به این پیشنهاد رأی مثبت دادند. پس از آن برای اولین بار مراسم روز جهانی زبان مادری در فوریهی سال ۲۰۰۰ میلادی در پاریس با حضور نمایندگان کشورهای مختلف جهان، زبانشناسان و کارشناسان امر آموزش و پرورش، از سوی سازمان یونسکو برگزار شد. از آن تاریخ به بعد، در بسیاری از کشورها به همین مناسبت، مراسمی برگزار میشود. جمهوریاسلامی که خود از امضاء کنندگان این قرار سازمان ملل متحد است، حتی در قانون اساسی رژیم هم آموزش زبان مادری به رسمیت شناخته شده است، با وجود این در عمل میلیونها کودک که زبان مادری آنها فارسی نیست، از این حق طبیعی در مدارس محروم شدهاند. دلیل این عمل رژیم البته روشن است. جمهوریاسلامی به شیوه پیشینیان خود، آموزش به زبان مادری را یک مسئله خطرناک برای “تمامیت ارضی ایران” میداند و فرهنگستانیهای شونیست این مسئله را تهدیدی جدی برای زبان فارسی و یک توطئه برای کمرنگ کردن این زبان عنوان میکنند. رژیم جمهوریاسلامی همانند رژیم شاه با در پیش گرفتن این سیاست در پی یکسانسازی فرهنگی-زبانی جهت دستیابی به هویت جعلی ناسیونالیسم ایرانی است. این سیاست اگر ابتدای تسلط نظام سرمایهداری در اروپا و نیز در کشورهای مستعمره تحت تسلط این کشورها، راهی برای یکسان سازی جوامع در محدودههای جغرافیایی معین، ایجاد دولت–ملتها و تشکیل بازار کار و کالای داخلی بود، در عصر جهانگیری سرمایه و عصر دومین انقلاب صنعتی، حرکتی ارتجاعی در خدمت حفظ سلطهگرانه دارو دستههای مافیایی در قدرت است. با همه اینها، اگر چه محروم کردن کودکان از آموزش به زبان مادری در مدارس، عملی سرکوبگرانه و ضد دموکراتیک است، اما از لحاظ علمی مسئلهای روانشناختی، کارشناسانه در حوزه آموزش و پرورش است. یک بررسی آماری در ایران نشان می دهد که اکثریت دانش آموزانی که در چند سال گذشته در امتحانات مردود شدهاند، کودکانی هستند که زبان فارسی زبان مادری آنها نیست. همین آمار ساده ضرورت آموزش به زبان مادری در مدارس را به روشنی نشان میدهد.
زبان مادری زبانی است که کودک از مادر و پدر و دیگر افراد خانواده میآموزد. تحقیقات زیستشناسانه و روانشناسانه نشان میدهد که کودک حتی قبل از تولد با زبان مادریش آشنا میشود. با شنیدن صدای مادرش احساس آرامش میکند. قدم به قدم احساسات و عواطف او به کمک زبان مادری شکل میگیرد. به کمک زبان مادری با جهان پیرامون خود آشنا میشود و با آن رابطه برقرار میکند. حساسترین دوره حیاتش را که بنیان زندگی آتی اوست، در سنین ۵ تا ۷ سالگی با کمک زبان مادری پشت سر میگذراند. بنیادهای شخصیتی او در همین دوره ساخته میشود.
کودک در بدو ورود به کودکستان و یا مدرسه خود را با محیط جدید بیگانه مییابد و چون به پدر و مادر و نزدیکان آشنا هم دسترسی ندارد، به طور طبیعی احساس ترس و نگرانی خواهد کرد. سخن گفتن معلم به زبان دیگری این ترس و بیگانگی کودک را دو چندان میکند. سنگ بنای رابطه کودک و معلم، با این بیگانگی نهاده میشود،ک؛ اما این ترس از طریق زبان مشترکی که به گوش کودک آشنا است، میتواند برطرف شود. احترام به معلم جای ترس از وی را خواهد گرفت. پلی بین خانواده و مدرسه ایجاد خواهد شد. کودک آموزشها را با آرامش بیشتری فرامیگیرد و اعتماد به نفس در وی تقویت خواهد شد. تحقیقات معتبر علمی نشان میدهد که امر آموزش و پرورش حداقل تا ۱۰ سالگی باید به زبان مادری باشد. تنها در این صورت است که کودک از ظرفیت رشد و تکامل شخصیت خود به تمامی بهره خواهد برد و استعدادهایش شکوفا خواهند شد. توانایی در زبان مادری کودک را در فراگیری زبانهای دیگر تواناتر میسازد.
از این طریق راه برای آموزش زبانهای دوم و سوم و دسترسی به فرهنگ و اندیشه فراهم میشود. در مراحل بعدی آموزش به زبان مادری، توانایی نوجوانان و جوانان در امر غنیتر ساختن فرهنگ و اندیشه در جامعه بشری ارتقاء مییابد. بدین ترتیب جهان پیرامون کودک و نوجوان و جوان گستردهتر میشود. حال با این اوصاف میتوان تصور کرد رژیمی که این حق ابتدایی را از میلیونها کودک ساکن در این جغرافیای ساختگی دریغ میکند، در واقع مرتکب چه جنایتی در حق این نونهالان و در حق نیروهای سازنده فردای این جامعه خواهد شد.