روزنامه رویداد چاپ تهران در شماره روز سەشنبه مطلبی از یک اقتصاد دان و استاد دانشگاه را به چاپ رسانده است که حاوی نکات مهمی است. در این مطلب این استاد نهایتا سوالی را مطرح کرده است، اما خود به هر دلیل در پاسخ به آن چیزی نمی گوید. بگذارید خلاصه ای از گفته های ایشان را مرور کنیم:
“چهل سال پیش وقتی پا به عرصه علم اقتصاد گذاشــتم، از همان سال های اول رؤیاهــا ی در سر داشتم که هیچ گاه مــن را رهــا نکرده اند، در مســیر شــکل گیری و تحــول رؤیاهایــم، توســعه یافتگی ایران را در گاز با قطر، در نفت بــا عربســتان، در توریســم و صنعت با ترکیــه و در موقعیــت ممتــاز جغرافیایی بــا امارات بــه عنوان کشــورهایی که هرکدام به طور منفرد فقط یکی از مواهــب مــا را دارند، مــورد ســنجش و ارزیابی قرار می دادم. بدون تردید ورود حداقل به اندازه نیمی از تعداد گردشگرانی که به ترکیه می روند به ایران تصوری خیالی محسوب نمی شده است. تحقــق تورم ۳ درصــد و نرخ بیکاری در همین حدود و رشد اقتصادی بیش از ۵ درصدی آرزوهایی خیالی تلقی نمی شده اســت. در چنین اقتصادی، فقر و بیکاری از کشور رخت بر می بست و بی معنی می شد؛ دیگر کودکی زباله گردی نمی کرد؛ آن جوان رعنــا، کول بــری نمی کــرد؛ آن آموزگار ســخت کوش، مسافرکشــی نمی کــرد و آن بانــوی زحمت کــش، از فشــار فقــر به مــرگ دســته جمعی خانــواده اش رو نمی آورد. در آن رؤیــای شــیرین، بهتریــن دانشــگاه های جهان با دانشگاه های خوب ما همکاری تنگاتنگی می داشــتند و جوانــان تربیت یافتــه مــا در مراکــز تحقیق و توســعه می توانستند هوش مصنوعی را به درون صنایع پتروشیمی و خودرو و دیگر صنایع ببرنــد. ما می توانســتیم در مرز تکنولوژی، ســازنده خودروهــای برقــی و خودروهــای بدون سرنشــین باشــیم. ما می توانســتیم صادرکننده بزرگ صنعتی و خدماتی منطقه باشــیم و کم آبی را کنترل کنیم. زنــان جــوان و تحصیل کردۀ مــا به جای تحمل نرخ هــای بیــکاری بیش از ۵۰ درصد، می توانســتند در کارخانجــات و مراکز خدماتی پیشــرفته فعالیت کنند.
به این فهرست رؤیایی می توان همچنان افزود. اما واقعا چه شده است که این گونه نیستیم؟ وقتــی چشــم هایم را بــاز می کنم و بــه اطرافم می نگرم، سیل غم ها به قلبم هجوم می آورد. آخر چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند، این گونه فقیر باشــد؟ آیــا این باورکردنی اســت که کشــوری بــا رتبــه دوم گاز و رتبــه چهــارم در نفــت، نه تن ها در تامین انرژی جهانی جایگاهی نداشته باشد بلکه حتی در تامین انرژی مورد نیاز خود نیز دچار استیصال باشد؟ چطــور می توان پذیرفــت برای کشــوری با این حجم عظیم از منابع، دولتی با کسری بودجه مزمن و رو به افزایش، ارایه دهنده خدماتی با کیفیت نازل باشد؟»
پاسخ به این پرسش از نظر اکثریت قاطع مردم ایران روشن است. در ایران رژیمی متشکل از دزدان و غارتگران حرفه ای که ثروتهای این کشور را به تاراج می بند و برای خود و آغازادگانشان در ایران و در کشورهای پیشرفته سرمایه داری زندگی افسانه ای فراهم کرده اند و نیز رهبران تشنه قدرت، مرتجع و جنایتکار که در خدمت حفظ قدرت نامشروع خود هیچ مرزی را نمی شناسند و در عین حال از عقب ماندگی و توهمات بخش کوچکی از جامعه هم تغذیه می کنند، بر سر کار هستند. کارشناسان اقتصادی رژیم تلاش می کنند بحران و آشفتگی اقتصادی ایران را به گردن تحریم اقتصادی آمریکا و کشورهای غربی بیاندازند، اما اولا، کسی نیست که نداند علیرغم تحریمها سالیانه صدها میلیارد دلار تنها از طریق درآمد نفت به جیب همین رژیم سرازیر می شود. در همان حال راه برای وارد کردن تکنولوژی پیشرفته نظامی، البته احتمالا با هزینه قدری گرانتر، همواره باز بوده است. ثانیا، بحران آفرینی و دخالت در کشاکش های منطقه ای، هم در خدمت بقای جمهوری اسلامی بوده است و هم با تشدید مسابقه تسلیحاتی در منطقه رضایت قدرتهای بزرگ را جلب کرده است و همین معامله کثیف به نوبه خود در خدمت بقای رژیم بوده است.
تا زمانی که رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بر سر کار است نان، کار، مسکن و آزادی مردم را در گروگان خود دارد. روئیاهای این استاد دانشگاه سرابی بیش نخواهند بود. دستگاه اداری فاسدی که این رژیم در دامن خود پرورده است قادر به برآورده کردن پروژه های اقتصادی مورد نظر خود رژیم هم نیست تا چه رسد به اجرای طرح های مربوط به توسعه اقتصادی.
رژیمی که رابطه خود را با اکثریت مردم ایران از طریق سرکوب های وحشیانه و زندان و شکنجه و اعدام و تحمیل ارتجاعی ترین قوانین، به اصطلاح تنظیم کرده است، نگران آن است که خیزش مردم فرصت اجرای قدم به قدم چنین سیاستی را به وی ندهد. رژیم از رویارویی با مردمی که همین یکسال پیش در انقلاب زن، زندگی، آزادی، آن را تا لب گور بردند، وحشت دارد. از اینرو جرات وارد شدن در پروژه های درازمدت برای حل بحران اقتصادی را ندارد و ترجیح می دهد فعلا امروز به فردا کشور را اداره کند تا اگر بخت یارش باشد از این طریق چند صباحی دیگر هم سر پا بماند.