فشار بر افغانستانیهای مقیم ایران روز به روز شدیدتر میشود. امروز دهم مردادماه آخرین روزی است که افغانستانیها حق دارند در استان کرمانشاه اقامت و کار کنند. این تصمیم در اواخر تیرماه ۱۴۰۲، از طرف وزارت کشور به مسئولین مربوطه در استان کرمانشاه ابلاغ شد. مامورین نیز از ۲۸ تیرماه طرح شناسائی آنها را آغاز و به آنان تا امروز فرصت دادهاند تا خود را معرفی کنند و پس از آن به عنوان مجرم تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.
طبق گزارشها منتشره، اسکان و دادن شغل به شهروندان افغانستان، که اکثریت آنها کارگرند، در ۱۶ استان ایران بطور کامل ممنوع است و در بسیاری از دیگر شهرهای ایران هم اقامت آنها قدغن اعلام شده است. آمار دقیقی از شمار مهاجران افغانستانی در ایران منتشر نشده است، اما وزیر کشور جمهوری اسلامی به تازگی ادعا کرده است که پنج میلیون افغانستانی در ایران سکونت دارند. جمهوری اسلامی هر از چندی برای فشار آوردن بر حکومت طالبان و تشدید فشار بر کارگران افغانستانی آنها را مورد حمله قرار داده و دستگیر شدگان را به کشور ویران شدهشان باز میگرداند. روز دوشنبه نهم مردادماه فرمانده انتظامی خراسان شمالی اعتراف کرد طی شش روز ۷ هزار و ۵۶۳ پناهجو و مهاجر افغانستانی به افغانستان بازگردانده شدهاند. به گفته کارگزار مذکور این گروه از مهاجران افغانستانی که «در نقاط مختلف کشور شناسایی» شده بودند تحویل نماینده کشور افغانستان شدند. به قول نماینده زابل در مجلس اسلامی این فشارها بر حاکمین افغانستان وارد شده تا حق آبه ایران از رودخانه هیرمند را بدهند.
مقامات جمهوری اسلامی ۴۴ سال است که مهاجران افغانستانی را تحت انواع آزار و بیحقوقی قرار داده و همزمان نیروی کار ارزان آنها را در خدمت سرمایهداران و نهادهای وابسته به سپاه پاسداران به کار گرفتهاند. کارفرمایان در بخشهای خصوصی و دولتی کارگران افغانستانی، که از هرگونه حقوقی محرومند، با دستمزدی که گاه نصف دستمزد کارگر ایرانی است به کار میگیرند . آنجایی که این کارگران دچار سانحه شوند یا حادثه را گزارش نمیدهند و یا خود قربانی را مقصر جلوه میدهند. برای مثال کار بسیار پر خطر چاه کنی، بویژه در زمینهای سست منطقه تهران را به آنها میسپارند. از اینرو پیمانکاران وزارتخانهها و نهادهای دولتی ایران به کارگران افغان بیش از کارگران ایرانی اشتیاق نشان میدهند.
ستمها و بیحقوقیهایی که کارفرمایان و ارگانهای دولتی علیه مهاجران افغانستانی اعمال میکنند به شدت هولناک است. این فشارها بر تنهای نحیف کودکان آنها، بویژه کودکان کارگرو کودکان زبالهگرد، هولناکتر جلوه میکند. کودکان افغانستانی عمدتاً در کار ساختمانسازی، زبالهگردی و تفکیک زباله کار میکنند. ویدیوهایی این کودکان را نشان میدهند که در کثیفترین گاراژها با دستمزدهای بخور و نمیر و با اطلاع مقامات برای پیمانکاران شهرداری تفکیک زباله میکنند.
تراژدی مهاجرین و پناهجویان افغانستانی در ایران تراژدی غمباری است که دستکم تاریخ ۴۴ سال آوارگی، کشتار و بیخانمانی آنان را بازگو میکند. آنان برای دورهای گوشت دم توپ جنگ ارتجاعی هشت ساله ایران و عراق گشتند، زمانی هم که جنگ پایان یافت آنان را در بیغولههای حاشیه شهرها جای دادند، آنان به کارهای سخت گمارده شده و ارزانترین و بیحقوقترین بخش طبقه کارگر در ایران را تشکیل دادند. در بسیاری از موارد کارفرمایان از پرداختن مزد بخور و نمیر آنها سرباز زدند. شامل هیچ قانون کاری نشدند، در دل تبلیغات شوونیستی حاکم بر جامعه هر جنایتی را به آنان نسبت دادند، بطور رسمی از ورود کودکان آنان به مدارس ممانعت به عمل آوردند. به آنان گفتند شرط اقامت رسمی در ایران پیوستن
اعضاء مرد خانواده به شاخههای برون مرزی جمهوری اسلامی و شرکت در جنگ ارتجاعی سوریه در چهارچوب لشکر فاطمیون است. آنان که خود از جنگهای فرقهای و مذهبی و تجاوزکارانه امپریالیسی در افغانستان مجبور به مهاجرت گشته بودند، این بار باید گوشت دم توپ رژیم جمهوری اسلامی در اهداف ارتجاعی منطقهایش میشدند.
واقعیت این است که سرنوشت مردم افغانستان از بسیاری جهات به سرنوشت مردم ایران گره خورده است. کارگران افغانستانی هم طبقهای و هم سرنوشت کارگران ایران هستند. هر دوی آنها در چنگال حکومتهای درنده اسلامی زندگی میکنند. مردم زجر کشیده و سرکوب شده این دو کشور باید یکبار و برای همیشه از دست طالبان و جمهوری اسلامی خلاص شوند.