
موج دستگیریها و اعدامها با اتهام جاسوسی، در طول جنگ دوازدهروزه و روزهای بعد از آن همچنان ادامه دارد. در همان حال، شمار زیادی از فعالان مدنی و صنفی بازداشت شدهاند و جابهجاییهای گستردهای در زندانها صورت گرفته است. گزارشها حاکی است که بیش از یک هزار نفر با پروندهسازی و اتهامات واهی در همین مدت زمان کوتاه دستگیر شدهاند.
زندانی کردن و پاپوش دوختن برای زندانیان سیاسی توسط بازجویان از درون و بیرون زندان در مقیاس وسیعی در جریان است. از سوی دیگر خبر میرسد که زندانیان زن و مرد سیاسی، مقاوم و شجاع در زندانها، بازجوها را به چالش میکشند و به خواستههای آنها تن نمیدهند که هیچ، بلکه فضای مقاومت در داخل زندان را تقویت کرده و از طریق تماس با رسانهها و ارسال گزارشاتی که در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، به جنگ سیاست جنایتکارانه سران حکومت اسلامی در استفاده از ابزار زندان، شکنجه و اعدام میروند.
در بیرون زندانها روحیه پشتیبانی از زندانیان سیاسی در میان مردم ایران بسیار عمیق است. بر بستر این همدردی عمیق، اقدامات و فعالیتهای فراوانی انجام میگیرد که میشود همه را در شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” خلاصه کرد. این آکسیونها گرچه مؤثر و ضروری هستند، اما هنوز نمایانگر عمق خواست و ژرفای آرزوهای مردم ایران برای آزادی زندانیان سیاسی نیستند.
گره زدن مبارزات درون و بیرون زندانها به همدیگر، مستمر کردن و تودهای کردن این مبارزات، ایجاد کمیتههای دفاع از زندانیان سیاسی، تشکیل گروههای همبستگی با زندانیان سیاسی در داخل و خارج و دوری گزیدن از هرگونه فرقهگرایی، تشدید فعالیت گروهی و هدفدار، تداوم بخشیدن به افشاگریها و گسترده کردن آنها، تقویت فعالیتهای جمعآوری کمکهای مالی برای خانوادههای زندانیان سیاسی و توزیع دقیق و اولویتدار آنها، از وظایفی است که بایستی با پیگیری دنبال شوند. لازم است شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” وحدتبخش همه فعالیتها گردد.
شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” از دیرباز از شعارهای مؤثر در عرصه مبارزه علیه دیکتاتوری بوده و در انقلاب ۱۳۵۷ نتیجه داد. حکومتهای دیکتاتوری در دوره رکود اقتصادی و ضعف سیاسی همیشه متکی به زندان، شکنجه و اعدام بودهاند. این امر برای جمهوری اسلامی که به جز بحرانهای متعدد سیاسی و ورشکستگی اقتصادی ارمغانی برای این جامعه نداشته است، به درجات بالایی صادق است. زندان، شکنجههای وحشیانه و اعدامهای وسیع و دستهجمعی، مخصوصاً در دهه شصت، نقش زیادی در ابقا و تداوم عمر ننگین رژیم داشتند. جمهوری اسلامی همیشه به اهمیت زندان، شکنجه و اعدام واقف بوده و در گذشته از آنها سود بسیار برده است. اما اکنون ترس مردم از زندان و شکنجه به درجات زیادی ریخته است. مبارزات گوناگون کارگری و مدنی، رژیم مشروعیتباخته و در آستانه ورشکستگی را دچار وحشت کرده است. جامعه در اوضاع کنونی دارد به طرف ایجاد فضایی انقلابی میرود که در درون آن شکستن درب زندانها و بازگرداندن فرزندان مبارز جامعه به آغوش خانوادهها و مردم آزادیخواه ممکنتر گشته است. چنان روزی عمر رژیم اسلامی هار، مستبد و استثمارگر را به شماره خواهد انداخت.
اما با این وجود امروز خطر اعدام بر فراز سر زندانیان سیاسی میچرخد. فراموش نکردهایم که چگونه رژیم در سالهای دهه شصت هزاران نفر از کمونیستها، آزادیخواهان و مخالفین خود را به چوبه دار سپرد. حبسهای طولانیمدت، شکنجه تا حد نابودی روحی و فیزیکی زندانیان، بخش دیگری از کارنامه خونبار این رژیم است.
همه این جنایات بیان این واقعیت است که رژیم راهی جهت ادامه حیاتش جز با تکیه به سرکوب، اعدام و شکنجه ندارد. واقعیت دیگر این است که این ماشین سرکوب، دیگر کارکرد خود را به درجه بسیار بالایی از دست داده است. جامعه ایران دیگر دهه شصت نیست که در میان بهت و حیرت همگانی، گورهای دستهجمعی بر پا کنند. این جامعه، خیزش دیماه ۹۶ مردم به ستوه آمده در بیش از صد و پنجاه شهر را دیده است، این جامعه خیزش آبان ۹۸ را دیده است که چگونه مردم به جنگ نیروهای سرکوبگر رژیم رفته و تعرض آنان را با تعرض متقابل پاسخ دادند. این جامعه خیزش “زن، زندگی، آزادی” را دیده است که هنوز در عرصههای متنوع ادامه دارد و عقبنشینی چشمگیری را در زمینه تحمیل حجاب اجباری به رژیم تحمیل کرده است. در این دوره نیز تنها عاملی که میتواند ماشین اعدام، زندان و سرکوب رژیم را از کار بیندازد، مقاومت عمومی جامعه در مقابله با اعدام و زندان است.