
مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز شانزدهم ماه مه را به عنوان «روز جهانی همزیستی مسالمتآمیز» اعلام کرد. همچنین مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۸۱ طی یک قرار دیگر، بیستویکم سپتامبر را به عنوان “روز جهانی صلح” اعلام کرد و این ارزشها را برای آن ضروری برشمرد: احترام به زندگی، حقوق بشر و آزادیهای اساسی، ترویج عدمخشونت از طریق آموزش، گفتگو و همکاری، تعهد به حل مسالمت آمیز مناقشات، پایبندی به آزادی، عدالت، دموکراسی، بردباری، همبستگی، همکاری، کثرتگرایی، تنوع فرهنگی، گفتگو و تفاهم در تمام سطوح جامعه و میان ملتها.
از اکتبر ۱۹۴۵ که سازمان ملل ظاهراً برای دفاع از صلح و جلوگیری از جنگ تاسیس گردید تاکنون صدها جنگ کوچک و بزرگ در اقصی نقاط دنیا روی داده که سازمان ملل نتوانسته جلوی آنها را بگیرد. این سازمان نه تنها قادر به تامین صلح از طریق حل تناقضات در جهان نشده، بلکه در خدمت منافع دولتهای دارندەی حق وتو، بویژه امپریالیسم آمریکا بوده و بر جنگها و تجاوزات بسیاری صحه گذاشته است. جنگهایی که از ابزارهای اصلی سرمایەداران و دولتهایشان برای غلبه بر تناقضات و تامین منافعشان میباشد.
در کنارجنگ، قحطی و بیماری و آوارگی، گریبان قاره همیشه گرسنه آفریقا را رها نمیکند. روز جهانی صلح و همزیستی مسالمتآمیز در حالی گرامی داشته میشود که در نتیجه جنگ، خشونت، فقر و ناامنی، ۲۰۰ میلیون نفر از خانه و کاشانه خود آواره شدهاند.
اکثریت آنهاییکه امروز در سازمان ملل متحد جمع شدهاند و زنگ صلح در حضور آنها به صدا در میآید، سازماندهندگان ارتشهای تا دندان مسلح، تولیدکنندگان و انبار کنندگان سلاحهای کشتار جمعی، برپاکنندگان زندانها و شکنجەگاهها و چوبەهایدار، پایمال کنندگان حقوق ابتدایی بشر، مسببین استثمار کودکان، سردسته مافیاهای ثروت و قدرت، مجرمین ردیف اول همه آسیبهای اجتماعی هستند. آنها پاسداران نظامی هستند که حاصل رنج و کار میلیاردها انسان را میبلعند و راه خود را از درون آتش و خون به قیمت سلب امنیت و سلب حق حیات از همین انسانها هموار میکند. آنها پاسداران نظامی هستند که با سودجویی خود نه به انسان و نه به محیط زیست انسان هم رحم نمیکنند. در راس آنها کسانی مانند دونالد ترامپ وجود دارند که حتی به قرادادهای فرمال برای حفظ محیط زیست انسان تن نمیدهند.
در چنین شرایطی بشریت دو راه بیشتر پیش رو ندارد. یا به سرنوشتی که اینان برای انسان تدارک دیدهاند، تمکین خواهند کرد که در این صورت سرانجامی جز نابودی تمدن و فرهنگ و همه دستآوردهای بشری را در پی نخواهد داشت و در بهترین حالت انسان را، البته اگر انسانی باقی بماند، به بربریت هزارەهای گذشته باز میگرداند، یا جامعه از این گذرگاه سخت عبور خواهد کرد و به جهان عاری از جنگ و خشونت، سرشار از آزادی و رفاه و برابری، جهان سوسیالیسم رهنمون خواهد شد. جهانی که در آن کلیه تبعیضات اقتصادی، جنسی، نژادی و ملی که مسبب جنگها و خشونتها هستند، ملغی میشوند، جامعهای که در آن وسیعترین آزادیهای فردی و سیاسی برقرار خواهد شد. جامعهای که خرافات و عقبماندگیهای فرهنگی را به موزه تاریخ میسپارد و شرایطی را فراهم میکند که در آن “رشد آزاد هر فرد شرط رشد آزاد همگان باشد.”
اما چنین جامعهای به خودیخود متولد نخواهد شد. تضادها و بحرانهای درونی این نظام، استثمار، جنگ و فقر به خودیخود به نابودی آن منجر نمیشوند. این تحول سرنوشتساز، به آگاهی، سازمان و رهبری، به مبارزه هدفمند کارگران، آنهایی که هیچ نفعی در ادامه مناسبات حاکم بر جامعه کنونی ندارند، به فعالیت مشترک و همراهی همه انسانهایی که مخاطرات این نظام زندگی آنها را نیز به سوی تباهی سوق میدهد نیاز دارد. صلح جهانی را از جنگسالاران نمیتوان انتظار داشت، باید به نیروی خود برای ایجاد صلح واقعی دست به دست هم دهیم.
اقتصاد جهانی بیش از هر زمانی به توسعه و به کارگیری سیستمهای جنگی، کنترل اجتماعی و سرکوب وابسته شده است، تا از این طریق کسب سود و انباشت سرمایه را با وجود در متن بحران ساختاری موجود، تداوم بخشد. از این مسئله تحت عنوان «انباشت نظامی» یاد میشود و به شرایطی اطلاق میشود که طی آن اقتصاد جهانی مبتنی بر جنگهای دائمی دولتی، کنترل اجتماعی و سرکوب قرار میگیرد که در حال حاضر با تکنولوژیهای جدید دیجیتالی نیز تقویت شده است. بنابراین هرگونه ادعای صلح که در سخنرانیهای رسمی در سازمان ملل ایراد میشود، بیاساس، ریاکارانه و فریبکارانه است.