
موج جدیدی از اعتصاب و اعتراضات کارگری و تودهای در نقاط مختلف ایران آغاز شده است. در حالیکه کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز سومین روز اعتصاب خود را آغاز کردهاند، نیروهای یگان ویژه در محل تجمع کارگران مستقر شدهاند. این در حالی است که تجمعهای اعتراضی کارکنان رسمی صنعت نفت و گاز و کارکنان شرکت نفت فلاتقاره سیری، اعتراضات در شرکت نفت فلاتقاره بهرگان و شرکت نفت فلات قاره منطقه عملیاتی لاوان نیز همچنان ادامه دارد. پرستاران کرمانشاه مقابل استانداری این شهر تجمع اعتراضی برگزار کردند.
راهپیمایی و تجمع بازنشستگان در شهرهای تهران، اهواز، اصفهان کرمانشاه، شوش و چند شهر دیگر از روز یکشنبه سوم دیماه از سرگرفته شدند. بازنشستگان اعلام کردهاند: «تا تحقق خواستههای خود در هر شرایطی خیابان جولانگاه آنان خواهد بود و ذرهای عقبنشینی نخواهند کرد». خبر میرسد که بازاریان نیز در چند شهر ایران از جمله تهران، اصفهان، شیراز، همدان، ملایر، تبریز و اردبیل در اعتراض به سیاستهای مالیاتی دولت راهپیمایی اعتراضی برگزار کردهاند.
حرکتهای اعتراضی جاری که هر روز از گوشه و کنار ایران سر بر میآورند، در محتوای واقعی خود ادامه جنبش انقلابی ژینا در عرصه «زندگی» هستند. در مقابل موج مبارزات کارگری و تودهای برای تامین یک « زندگی» انسانی حربههای گذشته رژیم کارکردهای خود را از دست دادهاند. دیگر نمیتوان پتانسیل انفجاری موجود در جامعه و جنبشهای اعتراضی و مطالباتی را با وعده و وعیدهای انتخاباتی و در بستر جدالهای باندهای رژیم خالی کرد. استقرار یگان ویژه در برابر مردمی گرسنه که برای تامین حداقل بخور و نمیر زندگیشان فریاد اعتراض سر دادهاند، هم کارآیی نخواهد داشت.
تداوم انقلاب ژینا به صورت مقاومت در مقابل پوشش اجباری، مقاومت در مقابل دستاندازی ماموران رژیم به حریم خصوصی مردم، بر متن گسترش نارضایتی عمومی و اعتراضات کارگری، تخریب محیطزیست، تعطیل شدن پی در پی مراکز تولیدی، فساد گسترده، محدود شدن دایره قدرت و ریزش چشمگیر سطوح بالای رژیم، محدود شدن قدرت مانور در شکاف بین ابر قدرتها، کاهش چشمگیر نفوذ و قدرت رژیم در منطقە بویژه به دنبال جنگ در غزه، عوامل فوق همگی دست بدست هم دادهاند و جمهوری اسلامی را در دشوارترین شرایط حیات خود قرار دادهاند.
رابطه بین هیات حاکمه و مردم به نقطه بدون بازگشتی رسیده است. اکنون زندگی اکثریت مردم
فلاکتبارتر، فقر و بیکاری و آسیبهای اجتماعی گستردهتر شدهاند. مطالبات طبقه کارگر و اقشار معترض به دلیل رفتار رژیم گام به گام سیاسی میشوند و کل رژیم را به چالش میکشند. به این معنی بحران سیاسی رژیم در این دوره مستقیماً به وضع اقتصادی و معیشت مردم مربوط است. فلاکت اقتصادی، فساد مالی و حکومتی، سطح نازل خدمات اجتماعی، بیکاری، تار بودن افق زندگی جوانان، فقر بیش از حد و مهاجرت بە خارج از کشور در همه جا مضمون بحران و خواستههای مردم معترض را تشکیل میدهند. به تبع آن توده شرکت کننده در این خیزشها را محرومترین بخش این جامعه، بیکاران، کارگران، معلمان، پرستاران، حقوق بگیران کم درآمد و مردم حاشیه شهرها تشکیل میدهند.
تاکتیک اعتصابهای پی در پی میتواند دشمن را خسته و زمینگیر کند. در این رابطه تداوم جنبش مطالباتی بسیار مهم است. این جنبش میتواند هم به تشکلیابی منجر شود و هم به بستری برای گسترش نفوذ نیروهای سوسیالیست در محل تبدیل گردد. اعتراضات مردم، مسالمتآمیز و مدنی هستند. تظاهرات خیابانی، اعتصاب و تحصن اشکال اصلی خیزشها را تشکیل میدهند. اما رویکرد رژیم در مقابل این اعتراضات بر بکارگیری نیروهای سرکوب، و نادیده گرفتن مطالبات استوار است. سیاست سرکوب را با تاکتیکهای مناسب و منعطف باید کم اثر کرد و سیاست نادیده گرفتن را با تداوم اعتراضات و جلب حمایت اقشار مختلف جامعه خنثی کرد و به هر درجهای که امکانپذیر شد رژیم را ولو یک گام وادار به عقبنشینی نمود. سران این رژیم همیشه بر این باور بودهاند که نشان دادن هر گونه نرمش احتمالی در برابر خواستههای معترضین، توقعات مردم را مدام بالاتر میبرد و چنین روندی سرانجام به زوال قدرت آنها منجر میشود. آنها میدانند که چنانچه هر بخشی از اپوزیسیون در داخل ایران به همبستگی، سازمان، تشکیلات و رهبری دسترسی داشته باشد، به خطر جدی برای بقای آنها تبدیل میشود.
رفتار رژیم در جریان انقلاب ژینا، نشان داد که رژیم در بکار بردن هر درجهای از خشونت ابایی ندارد. از اینرو مردم نیز برای پیروزی در این نبرد و اجتناب از دادن تلفات به کسب آمادگی بیشتر، به بکارگیری ابزارهای کاراتر و به تکامل تاکتیکهای مبارزاتی نیاز دارند. از این پس زمان و مکان نبرد را نباید دشمن تعیین و رویاروییهای زودرس را تحمیل کند.
در مصافهای سالهای اخیر هر دو سوی این نبرد، جبهه انقلاب و جبهه ضدانقلاب، نیرو و توان خود را آزمودهاند و نقاط قوت و نقاط ضعف خود را شناختهاند. جمعبندی درسها و دستآوردهای این دوره که به بهای فداکاریها و جانفشانیها به دست آمدهاند و تاکید بر وظایفی که بر دوش پیشروان و مبارزین کمونیست در این نبرد سرنوشتساز قرار میگیرند، برای جبهه انقلاب، امری حیاتی است.