
ن: هیمن امانی
همه ما میدانیم که در سیستم سرمایهداری سودآوری به عنوان نیروی محرک اصلی عمل میکند، بدون توجه به هزینههای انسانی، اجتماعی و زیستمحیطی. درواقع، ساختار بنیادین سرمایهداری با مفاهیم عدالت و توسعه پایدار در تضاد است و این امر به تخریب محیط زیست و افزایش نابرابریهای اجتماعی منجر میشود.
سرمایهداری با بحرانهای خیلی جدی روبرو است و عوامل کلیدی این بحران شامل انباشت بیپایان سرمایه، کالا شدن همه چیز (از جمله نیروی کار و طبیعت)، و بهرهکشی بیرحمانه است. این وضعیت پایههای آیندهای بهتر را تضعیف میکند و بقای بشر را در معرض تهدید قرار میدهد. از زمان انقلاب صنعتی، این سیستم با استفاده از سوختهای فسیلی و بهرهبرداری بیرویه از منابع طبیعی، به رشد اقتصادی پیوسته پرداخته است. سرمایهداری همواره در پی افزایش تولید و مصرف بودە، حتی اگر این امر به قیمت تخریب محیط زیست و تشدید نابرابری باشد. منطق سرمایهداری بر رقابت بیپایان و سود کوتاهمدت استوار است؛ در این نظام، منابع طبیعی و انسانها تنها بهعنوان ابزارهایی برای تولید سود تلقی میشوند.این سیستم نه تنها به منابع طبیعی آسیب میزند بلکه تأثیرات منفی بر جوامع انسانی نیز دارد. در بسیاری از کشورها، گسترش فقر، نابرابریهای اقتصادی، و بحرانهای زیستمحیطی از جمله تغییرات اقلیمی، آلودگیها، و نابودی اکوسیستمها، نتیجه مستقیم سودجویی سرمایهداری بودە که به محیطزیست بهعنوان منبعی بیپایان برای استخراج و بهرهبرداری نگاه میکند.
سوسیالیسم و سوسیالیسم زیستمحیطی بهعنوان یک راهحل رادیکال و جایگزین برای سیستم سرمایەداری، ترکیبی از اصول بومشناسی و نقد مارکسیستی اقتصاد سیاسی است. این رویکرد نه تنها سرمایهداری را به چالش میکشد بلکه ایده پیشرفت را که در آن رشد بازار و انباشت معیار اصلی توسعه است، رد میکند. درعوض، بر برآورده شدن نیازهای اجتماعی، رفاه فردی و تعادل زیستمحیطی تأکید دارد. به جای تکیه بر رشد بیوقفه تولید و انباشت سرمایه، به توسعهای پایدار و متوازن میپردازد که در آن نه تنها نیروی کار و منابع طبیعی بهرهبرداری نمیشوند بلکه برای رفاه عمومی و حفظ کره زمین تلاش میشود.
قبل از توضیح بیشتر در این بارە، کوتاه بە سوسیالیسم زیستمحیطی یا همان اکوسوسیالیسم میپردازم؛ اکوسوسیالیسم ترکیبی از اصول سوسیالیسم و محیط زیست گرایی است کە در دهە ١٩٧٠ و ١٩٨٠ میلادی در واکنش بە تخریب محیط زیست توسط سیستم سرمایهداری و بیتوجهی جنبشهای اجتماعی و محیط زیستی به بحرانهای زیستمحیطی ظهور پیدا کرد. ریشههای فکری اکوسوسیالیسم را میتوان در آثار کارل مارکس یافت، او سرمایهداری را به دلیل جدا کردن انسان از طبیعت مورد انتقاد قرار دادە و ایده “شکاف متابولیک” (تضاد بین نیازهای اجتماعی و محدودیتهای طبیعی) را مطرح کرد. در دهههای بعد، متفکرانی مانند آندره گورز، موری بوکچین، و جان بلامی فاستر این ایدهها را گسترش دادند. “در اینجا میتوان بە آثار جان بلامی فاستر: اکولوژی مارکس: ماتریالیسم و طبیعت Marx’sEcology: Materialism and Nature، و یا کتابهای بوکچین: The Ecology of Freedom: The Emergence and Dissolution of Hierarchy در این زمینە اشارە کرد”.
اکوسوسیالیسم از یک طرف به رد راهحلهای مبتنی بر بازار آزاد برای بحران زیستمحیطی میپردازد و از طرف دیگر، از انتقادی به سوسیالیسم دولتی بهره میگیرد که اغلب محیط زیست را در اولویت قرار نمیداد. این جنبش به دنبال ایجاد سیستمی است که در آن، تولید و مصرف نه بر اساس سود، بلکه بر اساس نیازهای انسانی و تعادل با طبیعت سازماندهی شود.
خب، برای رسیدن به آیندهای بهتر باید سیستم اقتصادی و اجتماعی را بهطور کامل بازنگری کرد و آن را از اساس تغییر داد. برخلاف سرمایهداری که به رشد بیپایان و بهرهبرداری بیرحمانه از منابع طبیعی تأکید دارد، سوسیالیسم بر اصول عدالت اجتماعی و زیستمحیطی تأکید میکند.
در سیستم سوسیالیستی زیستمحیطی “اکوسوسیالیسم”،توجه به منافع جمعی، عدالت اجتماعی، و حفاظت از محیطزیست از اهمیت ویژهای برخوردار است. این رویکرد بر اساس همکاری، همبستگی و مسئولیتپذیری اجتماعی بنا شده و در آن نیازی به رقابتهای ویرانگر اقتصادی وجود ندارد. سوسیالیستها باور دارند که برای دستیابی به یک آیندەی بهتر، باید سرمایهداری را کنار گذاشت و سیستمی را جایگزین کرد که در آن منابع و ثروتها بهطورعادلانه توزیع شوند و توجه ویژهای به حفظ اکوسیستمها و تنوع زیستی وجود داشته باشد.
اگرچه اکوسوسیالیسم بهعنوان جنبشی جدید شناخته میشود، و نقش و جایگاه سوسیالیسم و ایدەهای سوسیالیستی در نگاه زیستمحیطی هنوز در حاشیە قرار دارد و متاسفانە نتوانستە کە ایدەها و راهکارهای خود را در جامعە بە خصوص میان فعالان محیط زیست بە طور کستردە بیان کند، اما ریشههای آن در اندیشههای مارکس و انگلس قرار دارد و با توجه به ناتوانی کامل راهحلهای سرمایهداری در حل مشکلات زیستمحیطی، توجە و علاقە به آن به طور اجتنابناپذیری افزایش یافتە است. امروزه فعالان و روشنفکران در تلاشاند تا با بازگشت به این افکار، اقتصاد را بر اساس نیازهای انسانی و زیستمحیطی بازسازی کنند.
سوسیالیسم زیستمحیطی بر سە پایە اساسی تاکید میکند؛
• برنامەریزی شورایی و دمکراتیک کە بە جامعە این امکان را میدهد تا منابع طبیعی و ابزارهای تولید را تحت کنترل خود درآورند. در چنین سیستم سیاسی اجتماعی، تصمیمات اقتصادی و سیاستها از طریق فرایندهای دمکراتیک اتخاذ میشوند کە جامعە در آن نقش کلیدی ایفا میکند، همچنین اینکار از انحصار قدرت در دست تعداد معدودی از افراد جلوگیری میکند و باعث توزیع عادلانە ثروت میشود.
• تغییر در شیوەهای تولید و کاهش مصرف یکی دیگر از پایەهای اصلی سوسیالیسم و سوسیالیسم زیستمحیطی است کە توجە را بە مصرف مسئولانە و تولید پایدار معطوف میکند. بجای تکیە بر مصرفگرایی و تولید انبوه کە در جوامع سرمایەداری رایج است، به تولید کالاهایی با دوام و استفاده بهینه از منابع طبیعی تأکید دارد. این تغییر در شیوههای تولید و مصرف به کاهش آسیبهای زیستمحیطی و محافظت از منابع طبیعی کمک میکند.
• سوسیالیسم زیستمحیطی بر عدالت، برابری اجتماعی و همبستگی جهانی تاکید دارد، بە ویژە مقابلە با نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی که از طریق سیستم سرمایهداری تشدید میشود. علاوە بر این حل بحران محیط زیست از طریق همکاری جهانی و تصمیمگیریهای مشترک را یکی از اصلهای خود میداند.
بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی کنونی که نتیجه سیاستهای ناپایدار سرمایهداری است، باید با تغییرات ساختاری عمیق و رادیکال مواجه شوند. بهجای ادامه رشد بیحد و حصر، بر نیازهای انسانی و تعادل محیط زیست تأکید باید کرد. سوسیالیسم و سوسیالیسم زیستمحیطی که ریشه در اندیشههای مارکسیستی دارند، بهدنبال ایجاد دنیایی هستند که در آن عدالت اجتماعی و حفاضت از محیط زیست بهطورهمزمان در اولویت باشند.
در عین حال که باید برنامههایی برای ایجاد یک جامعه سوسیالیستی و عادلانه در بلندمدت طراحی کرد، باید بحرانهای زیستمحیطی را هم در کوتاهمدت کاهش داد. این استراتژی نیازمند همکاری جهانی میان جنبشهای سیاسی و اجتماعی است تا از این طریق، تهدیدات فاجعهباراقتصادی بر جامعە و محیط زیست به چالش کشیده و کاهش یابند.