
سرانجام پس از ۱۲ روز نبرد ویرانگری که با تجاوز دولت جنایتکار اسرائیل به ایران آغاز شده بود، آتشبس برقرار شد و امید می رود که این آتشبس به پایان قطعی جنگ نیز منجر گردد. جریان شکلگیری این آتشبس هر چه بوده است، اینکه یک جنگ ضدمردمی که از هر لحاظ دودش به چشم مردم هر دو کشور ایران و اسرائیل میرود، پایان یافته است، خواسته واقعی مردم در هر دو کشور ایران و اسرائیل و بویژه در ایران بود.
اما تا آنجا که به رژیم جمهوری اسلامی بر میگردد، واقعیت این است که این جنگ و مجموعه رویدادهای پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توازن قوا را در کل خاورمیانه به زیان جمهوری اسلامی تغییر داد. این رژیم در چشم مردم ضعیفتر و ناتوانتر از آنچه تصور میشد خود را نشان داد. پس این جنگ حکومت کردن بر مردم ناراضی و معترض برای جمهوری اسلامی آسان نخواهد بود. ترکیب رهبری حکومت پس از این جنگ هر چه باشد، مردم معترض خواستهها و مطالبات خود را پی خواهند گرفت. جنبشهای مترقی و پیشرو اجتماعی رشد خواهند کرد. سازمان یافتهتر و آگاهانهتر خواهند شد. سرکوب جنبشهای مطالباتی برای رژیم آسان نخواهد بود. پروسه سرنگونی رژیم در همان حال پروسه شکلگیری بدیل آن نیز خواهد بود. این افق و این استراتژی درست در مقابل استراتژی جریانهایی قرار دارد، که سرنگونی جمهوری اسلامی را از طریق جنگ آمریکا و اسرائیل با این رژیم انتظار میکشیدند. آنها از فرط خوشباوری حتی سخنان سران آمریکا را که بارها تکرار میکردند، خیال عوض کردن رژیم را ندارند، ناشنیده میگرفتند. اما به فرض دولت آمریکا برای عوض کردن رژیم هم برنامه داشته باشد و به آن اقدام هم بکند، در این صورت بگذارید دو تجربه از میان تجارب بسیار از این دست را مرور کنیم تا ببینیم امپریالیسم آمریکا در هیچ جای دنیا مبشر آزادی، دموکراسی، امنیت و رفاه نبوده و نیست و برای تامین منافع خود همه اینها را به سادگی زیر پا میگذارد:
دولت آمریکا در همین چند سال اخیر موجب سقوط تالبان در ۲۰۰۱ میلادی و سقوط حکومت بعث عراق در ۲۰۰۳ شده و نتایجش در مقابل چشمان همه مردم جهان است. ارتش آمریکا در راس یک ائتلاف به نام مبارزه با تروریسم، تامین دموکراسی و احقاق حقوق زنان به افغانستان یورش برد و در سال ۲۰۲۱ با یک افتضاح تاریخی از آنجا عقبنشینی کرد. کشتار دهها هزار زن، مرد و کودک بیدفاع، ویران کردن اقتصاد و آبادانی کشور، گسترش فساد همه جانبه، آواره کردن چند میلیون انسان باز گرداندن و مجهز کردن طالبان به انواع سلاحها، گوشهای از نتایج حمله و دخالت امپریالیسم آمریکا در افغانستان بود. اکنون تحت حکومت این نیروی مرتجع اسلامی زنان از حقوق انسانی و سیاسی محروم شدهاند، دختران از تحصیل در مدارج بالاتر از دبستان منع گردیدهاند؛ میلیونها کارگر در افغانستان بیکار هستند و ۲۸ میلیون نفر به کمک سازمانهای بشردوستانه جهت بقا به حیاتی دردناک ادامه میدهند.
۱۵ مارس سال ۲۰۲۳ بیست سال از اشغال عراق توسط یک ائتلاف که آمریکا در راس آن بود گذشت. آن اشغالگری به بهانه دروغ «سلاحهای کشتار جمعی» شروع شد. در یورش مذکور بیش از ۲۰۰ هزار غیرنظامی عراقی کشته شدند، بجز چاههای نفت بقیه کشور، شامل موزهها به غارت داده شدند. شماری زیادی از دانشمندان ترور و یا فراری داده شدند؛ پایههای اقتصاد ویران گردید؛ جنگ فرقهای شیعه و سنی جان چند صد هزار نفر را گرفت. میدان برای ظهور نیروهای ارتجاعی اسلامی مثل القاعده باز شد.
قبل از یورش اخیر اسرائیل و آمریکا به شهرهای ایران جنبشهای مبارزاتی و انقلابی کارگران، بازنشستگان، زنان، سایر جنبشهای اجتماعی و آزادیخواهان بر مبنای تناقضات، بحرانها و فساد نهادینه نظام اسلامی این رژیم را به تب مرگ گرفتار کرده بودند. جنگ ۱۲ روزه فعلاً این پروسه را با اشکال و توقف موقت روبرو کرده است. بعضی نیروهای مرتجع و منتظرالدوله و سلطنتطلبان، که تمام امیدشان جهت به قدرت رسیدن به آمریکا و نیروی گوش به فرمان آن، دولت نژادپرست اسرائیل، بسته بودند، ساده لوحانه از مردم میخواستند که در این شرایط جنگی بپا خیزند. این نیروهای راکد در مکان های امن نشسته و غلطان در پول و عیاشی، از مردم متنفر از حکومت اسلامی میخواستند که در برابر رژیمی که تمام نیروهای سرکوبش را بسیج کرده و به میدان آورده بود، جان و سلامتشان را به خطر بیاندازند تا آنها لااقل قدرتشان به روی هیئت حاکمه آمریکا بکشند و مثلاً رژیم را سرنگون سازند و دیدیم که غرق در توهمات خویش نومیدانه به گوشه انفعال خود خزیدهاند.
اما در مقابل پیشروان این مردم، که در خیزش انقلابی “زن، زندگی، ازادی”، شعار “نه شاه میخوایم، نه رهبر + مرگ بر ستمگر” سر دادند راهحلهای مردمی و منطبق با شرایط در مقابل شهروندان گذاشتند.
آنها مردم را فرا میخواندند که در شرایط جنگی به یاری همدیگر بشتابند و از این طریق همبستگی انسانی خود را برای دوران پساجنگ محکم کنند. در همین رابطه بود که جمعی از هواداران حزب کمونیست ایران بیانیهای تحت عنوان “برنامه برای سازماندهی مردمی در شرایط جنگی و بحرانی” منشر کردند و از آن بهعنوان گامی عملی برای دفاع از مردم، زندگی و کرامت انسانی نام بردند. آنها تاکید کردند که این برنامه، مستقل از هر نهاد حکومتی و متکی به خودسازماندهی مردمی و همبستگی طبقاتی است.
این نیروی انقلابی و هوشیار در بند اول بیانیه خود نوشتهاند: “دفاع از زندگی، آزادی و کرامت انسانی در برابر جنگ، دیکتاتوری و فقر، وظیفهای همگانی است.” در بند دوم تاکید کردهاند که “باید به خود متکی شویم، با سازماندهی در محل زندگی، محل کار، محلات و روستاها، ساختارهای مردمی را شکل دهیم.”
آنها پس از دادن رهنمودهای عملی جهت تامین همبستگی، حفاظت از خود و افشای تبلیغات رژیم و دشمنان طبقاتی بر روی یک مطالبه آیندهنگرانه و کلیدی انگشت گذاشته و نوشتهاند:
” برای دوران پس از سقوط رژیم آماده شویم: انتقال قدرت باید تنها به دست شوراهای مردمی صورت گیرد، نه نظامیان یا نیروهای فرصتطلب.”
هواداران حزب کمونیست ایران در بیانیه مورد اشاره یادآوری کردهاند که “هر گونه نژادپرستی، شووینیسم و تبعیض جنسیتی یا ملی را رد میکنیم. رهایی هر ملت و جنس، در گرو آزادی همهی ماست.” بیانیه پس از یادآوری مطالبه برابری زنان و مردان و مبارزه دوش به دوش هم در این دوران با این جملات به پایان برده میشود:
“ما برای کسی نمیجنگیم و به قدرتی امید نداریم. اگر متحد شویم، خود را سازمان دهیم و بیواسطه تصمیم بگیریم، هیچ قدرتی قادر به نابودی زندگی ما نخواهد بود. ما فرزندان خود را برای آیندهای انسانی و آزاد آماده میکنیم. سرنوشت ما به دست خود ماست.”