روزنامه آرمان ملی در آخرین روزهای شهریورماه به بهانه ضرب و شتم یک کودک کار و خیابان در یکی از مراکز بهزیستی مقالهای منتشر کرد تحت عنوان “سایه سیاه کودک آزاری”. در بخشی از مقاله به سرگذشت کودکانی اشاره شده که در یک مرکز خیریه کودکان بیسرپرست به خاطر شب ادراری ضرب و شتم و به اصطلاح تنبیه شدهاند. در جای دیگری یک کودک کار و خیابان به خاطر فرار از یک مرکز سازمان بهزیستی پس از دستگیری به شدت ضرب و شتم شده و فیلمش در شبکههای اجتماعی پخش میشود. ارگانهای متولی اینگونه کودکان و از جمله دادستانی، پلیس و غیره جمع شده و قضیه را بررسی کردند. این کارشناسان سرکوب هم به جای حل مشکل، کارگر خاطی مرکز را دستگیر و خود مرکز را تعطیل نمودند. کارشناسان سرکوب از نظر خود مشکل را به طرزی ریشهای حل کردند، زیرا با چنان برخوردی طبعاً دیگر کسی جرات نخواهد کرد هیچ خطایی در آنگونه مراکز را گزارش کند. اما آنها در عمل کودکان را از خدماتی اندک آن مرکز محروم کردند.
کودکان کار و خیابان در جمهوری اسلامی از تحتستمدیده ترین اقشار جامعه هستند. هیچ ارگانی آمار درستی از آنها ندارد. برای مثال طبق آمار ارائه شده از سوی مجلس، بین سه تا هفت میلیون کودک کار در کشور وجود دارد که قسمتی از آنها در خیابانها کار میکنند. مرکز بهزیستی، در سال ۱۴۰۱ آماری منتشر کرد که نشان میداد این سازمان هیچ اطلاع درستی از فاجعه ندارد و کارشناسان آن مرکز نوشتند حدود ۱۲۰ هزار کودک کار در کشور در خیابانها مشغول به کار هستند. که حدود ۱۰ هزار و ۵۰۰ نفر از آنها از خدمات سازمان بهزیستی استفاده میکنند، خدماتی که نمونهاش دیده شد.
اما بعضی از کارشناسان معتدند که ۱۵ درصد جمعیت ایران در سال ۱۴۰۰ کودک کار و خیابان بودهاند. ۵۰ درصد این کودکان فرزندان مهاجرین و اکثراً افغانستانی بودهاند. هجده درصد این کودکانکار بلوچ بودهاند. اخیراً گزارش شد که یک میلیون کودکِ مشمول تحصیل به دلیل فقر ثبت نام نکرده و به بقیه کودکان کار ملحق شدهاند.بخش زیادی از کودکان کار در کارگاهها مشغول به کارند. کارفرمایان استفاده از کودکان را به دلیل ارزان و خاموش بودن ترجیح میدهند. این کارفرمایان صرفاً دستمزدی ناچیز را به کودکان پرداخته و به دختران دستمزدی کمتر از پسران میپردازند. صاحبان کار به جز دستمزد ناچیز حاضر نیستند هیچگونه حق دیگری و حتی ابتداییترین حقوق نظیر بیمه را برای آنها به رسمیت بشناسند. نسرین هزاره مقدم طی گزارشی که در بیست و دوم شهریورماه در ایلنا منتشر نمود از یک فعال کارگری نقل کرد که در یک تحقیق دریافته است که از ۱۵ هزار کارگاه در بخشی از تهران حتی یک کودک کار ازحق بیمه برخوردار نبوده است. اما آشکار است که این بیحقوقی بسیار از اینهم فراتر است. گزارشهای بسیاری در رسانههای ایران حاکی از آنند که کودکان در بدترین شرایط مورد سوء استفاده و بهرهکشی قرار میگیرند. با افزایش روز به روز فقر در ایران پدیده “کودکان کار” نیز به سرعت در حال گسترش است.
در جمهوری اسلامی ۱۱ ارگان برای حل مشکل کودکان کار و خیابان تعریف شده که یکی از آنها سازمان بهزیستی است. خدمات ارائه شده توسط مراکز این سازمان هم بسیار ناچیز استو هم به طرز نامطلوبی ارائه میشوند. مراکز این سازمان ها مثل زندان اداره میشوند و کودکان به میل خود حاضر نیستند در آنها زندگی کنند. تحقیقات مستقل نشان میدهد که اکثر کودکان کار و خیابان از مواجهه با بهزیستی و سایر نهادهای مربوط به طرحهای ساماندهی وحشت دارند و آن را تجربهای به مثابه دستگیری میدانند. در این زمینه سازمانهای غیرحکومتی و مراکز مردم نهاد کارآمدتر عمل میکنند، اما این رژیم در راه فعالیت آنه۳ا مانع تراشی میکند. گزارشهایی در دست است که نشان میدهد که رژیم بعضی از فعالان حقوق کودکان را که برای کمک به این کودکان تلاش میکنند، تحت فشار قرار داده و گاه آنها را زندان و شکنجه کرده است.
کودکان کار و خیابان پدیدهای جهانی است که در جمهوری اسلامی وضع وحشتناکی به خود گرفته است. این کودکان که عمدتاً زاده فقرند و از خانوادههای کارگری میباشند خود قادر به نجات خود نیستند. حل مشکل کودکان کار باید به بخشی از مطالبات کارگران مبارز تبدیل گردد. اولین گام در حل مشکل کار کودک لغو آنست. لغو آن هم بخشاً در گرو حل مشکل فقر در ایران میباشد. طبق بعضی از اطلاعات درز کرده از خود ارگانهای رژیم ۷۰ درصد جمعیت در این کشور بسیار ثروتمند توسط یک رژیم هار مذهبی و مشتی کارفرمای حریص و بیوجدان به زیر فقر رانده شدهاند. بنابراین نمیتوان به لغو کار کودک مبادرت ورزید، مگر اینکه سیستم حاکمیت کنونی برافتد و حکومتی جایگزین آن گردد که انسانیت اولویت نخست آن گردد.