روزنامه شهروند در روز شنبه ۱۳ مردادماه ۱۴۰۲، گزارش توهینآمیزی تحت عنوان “سه میلیون آس و پاس” منتشر کرد. در این گزارش آمده است: از هر ۵ جوان ۱۵ تا ۲۴ ساله ایرانی، یک نفر نه درس میخواند، نه کار میکند و نه حرفهای میآموزد. در واقع ۳ میلیون نفر نه شاغلند و نه در جستوجوی کار». این آخرین آماری است که معاون پژوهش فنی و حرفهای در رابطه با جوانان اعلام کرده است.
یک مسئول وزارت ورزش در این رابطه به گزارش گفته است: «اینکه ۲۰ درصد از جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله مشغول هیچ فعالیتی، مهارتآموزی و شغلی نیستند، علاوهبر اینکه از طریق نرخ وابستگی میتواند فشار سنگینی را بر خانوارها تحمیل کند، زمینه بزهکاری و آسیبهای اجتماعی را نیز فراهم میسازد. در سطح ملی نیز میتواند بهعنوان یک تهدید امنیتی محسوب شود».
این مسئول اعتراف میکند که امروزه اصلیترین دغدغه رژیم برای جوانان، مسئله هویت دینی آنهاست. به عبارت دیگر دغدغه مسئولین و کاربدستان رژیم نه تامین آزادی و رفاه لازم برای رشد جوانان بلکه آلوده کردن آنها به خرافات مذهبی است.
اکثریتی از جوانان دختر و پسر همیشه در جمهوری اسلامی به عنوان تهدید تلقی شدهاند. آن بخش انبوه که شیوه زندگی و حکمرانی جمهوری اسلامی را بر نمیتابند و در زیر هیچگونه فشاری حاضر نشدهاند مزدور این رژیم شده و مطابق نیازهای ارتجاعی و باورها و سنتهای پوسیده سران مملکت زندگی کنند. آنها به عنوان کسانی تلقی شدهاند که به اصطلاح در معرض خطر ساختگی “تهاجم فرهنگی غرب” قرار دارند.
این واقعیتی است که این جوانان نخواستهاند بر طبق نُرمهای رژیم کار و زندگی کنند. آنها حاضر نیستند ساعاتی طولانی با دستمزدهای سه یا چهار بار زیر خط فقر برای کارفرمایان دیکتاتور مسلک کار کنند. اینگونه کارفرمایان هستند که چنین جوانان معترضی را “آس و پاس” میخوانند و یک قلم به مزد هم آنرا در روزنامهای که سخنگوی این کارفرمایان میباشد پخش میکند.
مطابق دادههای مرکز آمار ایران ۲۵ درصد جمعیت جوان ایران بیکار هستند. در میان جوانان بیکار اکثریت با تحصیلکردگان است. بنابر گزارش سال ۲۰۰۹ صندوق بینالمللی پول سالانه ۱۸۰ هزار نفر از این تحصیلکردگان به خارج ایران مهاجرت میکنند. اینها نیرو کار آمادهای هستند که اقتصاد فاسد، ضدتولید و تجاری ایران قادر به جذب آنها نیست. بنابراین اگر آنها به ناچار در داخل کشور بمانند راهی ندارند مگر اینکه به شغلهای کاذب و خطرناکی چون کولبری در کوردستان، سوختبری در بلوچستان و در خوزستان به حمل و نقل کالای قاچاق صاحبان سرمایه و غیره بپردازند. این بخش آخر با اصطلاح مبهم شوتی شناخته میشوند. در ضمن کارفرمایان بخشهایی از کارهای خود را از طریق زنان و کودکان بیحقوقی انجام میدهند که همچون کولبران، سوختبران و شوتیها نامشان در هیچ آماری ثبت نمیشود.
جوانان دختر و پسر، اعم از شاغل و بیکار در جمهوری اسلامی قربانیان فقر، بیکاری، اعتیاد و آسیبهای اجتماعی دیگر قرار گرفته و آیندهای را در این رژیم برای خود متصور نمیبینند. در ضمن این جوانان مشتی سیاستمدار، کاربدست و کارفرمای مستبد، استثمارگر، دزد، جاهل و قاتل را بر سرنوشت خود حاکم میبینند که حال و آینده آنها و خانوادههایشان را در خطر تباهی قرار دادهاند. اینها جوانان دختر و پسری هستند که همیشه با تلاشهای سران جمهوری اسلامی برای خرافی و مزدور کردنشان مقابله کردهاند. این جوانان یا راه فرار و مهاجرت را انتخاب کرده و یا خود را به تحصیل در دانشگاههایی مشغول کردهاند که حاکمیت اسلامی آنها را به صورت پادگان در آورده و آینده هم در فردای فارغ التحصیلی برای آنها متصور نیست. بخشی از این جوانان در خیزشهای دیماه ۱۳۹۶، خیزش آبان ۱۳۹۸ و جنبش انقلابی ژینا شرکت کردند به این امید از شر سرکوبگرانِ حاکم بر کشور نجات یابند. این جوانان در کنار اینکه در ابتدا تاکتیکهای زودرس اتخاذ کرده و ضربات سنگینی خوردند، اما همزمان با تلاش برای خود سازماندهی، کسب شناخت از نیروهای اطلاعاتی رژیم دست به یک عقبنشینی منطقی زدند. این جوانانِ تجربه اندوخته و مبارز هستند که در منابر نماز جمعهها و در صفحات روزنامهها مورد توهین قرار میگیرند، زیرا آنها نیروی اصلی به خیابان آوردن دوباره انقلابیون، مبارزین و نیروهایی خواهند بود که از جمهوری اسلامی نفرت دارند. آنها مصممانه خواستارند تا شعار اثباتی و وحدتبخش “زن، زندگی، آزادی” تحقق یابد؛ مطالبهای که نخستین گام آن سرنگونی جمهوری اسلامی خواهد بود.