پنج سال پیش در چنین روزی در ۲۹ آذرماه ۱۳۹۸ پس از چهار روز تلاش و کوشش بیوقفه مردم منطقه هورامان و مریوان، انجمنهای مدنی و اجتماعی و گروههای کوهنوردی بالاخره جنازه یخزده فرهاد خسروی کودک کولبر ۱۴ سالە سه روز بعد از مرگ جانسوز دیگر برادرش آزاد خسروی ۱۷ ساله در ارتفاعات تهته هورامان پیدا شد.
مرگ تراژیک آزاد و فرهاد خسروی، دو کودککولبر، تنها یک اتفاق تلخ نیست؛ بلکه نمادی از عمیقترین تضادهای جامعهی سرمایهداری است. این دو کودک بیگناه قربانی سیستمی شدند که در آن، سود و بهرهکشی از نیروی کار، بر نیازهای اساسی انسانها اولویت دارد.
کولبری، که به ظاهر یک انتخاب فردی به نظر میرسد، در واقع محصول اجباری شرایط اقتصادی است که توسط نظام سرمایهداری تحمیل شده است. فقر گسترده، نبود فرصتهای شغلی مناسب و نابرابری شدید، خانوادهها را مجبور میکند تا کودکان خود را برای تامین معاش به کار سخت و خطرناکی مانند کولبری بفرستند. این وضعیت، نه تنها برخلاف حقوق اولیهی کودکان است، بلکه نشاندهندهی شکست کامل نظام سرمایهداری در تامین نیازهای اساسی مردم است.
دولت نیز به جای آنکه برای رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم تلاش کند، با سرکوب اعتراضات و حمایت از سرمایهداران، به حفظ این وضعیت ناعادلانه کمک میکند. مرگ آزاد و فرهاد، تنها یک نمونه از هزاران نمونهی دیگر است که نشان میدهد سیستم سرمایهداری تا چه اندازه میتواند بیرحم و بیاعتنا به جان انسانها باشد.
فرهاد ۱۴ ساله به همراه برادر بزرگترش آزاد خسروی که تنها ۱٧ سال سن داشت در روز ۲۶ آذرماه ۱۳۹۸ به امید پیدا کردن لقمهای نان راهی کوههای تهته هورامان میشوند، در مسیر کولبری آنها با برف و کولاک سختی روبرو میشوند که توان راه رفتن و پیشروی را از آنها میگیرد. لباسهای آزاد برادر بزرگتر برای تحمل این حجم از سرما و کولاک ناکافی بود. مسیر بسیار سرد و یخبندان است. درگذر از مسیر و برخورد باد و سرما با لباسهای خیس و یخزده آنها، آزاد سرما و کولاک را تاب نیاورده و از حال میرود.
فرهاد خسروی در این شرایط آزاد را تنها نمیگذارد و لباسهایش را از تنش در میآورد و به تن برادرش میپوشاند و خود برای پیدا کردن کمک به دل کوهستان میزند. اما باز هم فایدهای ندارد و آزاد در همانجا بر اثر شدت سرما یخ میزند و جانش را از دست میدهد. روز بعد یعنی ٢٧ آذرماه جسد یخزده آزاد خسروی در ارتفاعات تهته پیدا شد و پس از انتقال به شهر مریوان در زادگاهش روستای “نی” مریوان تشییع شد.
این امید وجود داشت که فرهاد زنده باشد، صدها نفر از مردم محلی با همراهی امدادگران هلالاحمر سروآباد و سنندج برای جستجوی فرهاد راهی ارتفاعات تهته شدند. آنها پس از چهار روز تلاش بیوقفه بالاخره جسد یخزده فرهاد را با دستهای مشت کرده در ۲۹ آذر پیدا کردند.
کوهستان، که باید نماد آزادی و شکوه باشد، برای این دو برادر، به زندان و گورستان تبدیل شد. مرگ آنها، فریادی خاموش بود علیه سیستمی که کودکان را به کام مرگ میکشد.
ما امروز، در پنجمین سالگرد درگذشت این دو عزیز، یادشان را گرامی میداریم. یادشان را زنده نگه میداریم تا فراموش نشود که در این سرزمین، کودکان بسیاری همچنان در رنج و محرومیت به سر میبرند.
برای پایان دادن به چنین فجایعی، نیازمند یک تغییر بنیادین در نظام سیاسی-اجتماعی هستیم. باید سیستمی را بنا کنیم که در آن، تولید برای سود جای خود را به تولید برای رفع نیازهای انسانها بدهد. جامعهای که در آن، همه افراد به طور برابر از ثروتهای اجتماعی بهرهمند شوند و فرصتهای برابر برای رشد و شکوفایی داشته باشند.
با امید به روزی که دیگر هیچ کودکی مجبور به کولبری نشود.