
بخش اول؛
روزنامههای تحتسانسور هر از چندگاهی تیترهایی جهت، به قول خودشان هشیار کردن و جلب کمک مردم برای حفاظت از محیطزیست میزنند. مقامات مسئول در این عرصه نیز فعال بوده و از نظر آنها سیستم سرمایهداری حاکم بر رژیم فاسد اسلامیشان و سیاستهای سرکوبگرانه آن نقشی در کمآبی، تشدید خشکسالی، بیابانزایی، خشکاندن رودها، دریاچهها، فرسایش خاک، فرونشست زمین، از بین بردن جنگلها جهت فروش چوبهای آنها و ساختن برج و ویلا، فقیر کردن اکثر شهروندان و نظایر آنها ندارند. به عنوان نمونه اخیراً رسانهها نظراتی از مقامات مسئول نقل کردهاند. آنها گفتهاند که پشت سدها خالی شده و مصرف زیاد آب از جانب مردم و خشکسالی طبیعی عامل این امر بوده و از مردم خواستهاند از مصرف آب خود بکاهند. آنها پا را از گلیمشان نیز درازتر کرده و تهدید به جریمه و قطع آب به قول خودشان مشترکان پُرمصرف کردهاند. البته پُرمصرفترین شهروندان دولت، صاحبان سرمایه و ثروت هستند. آنها از آب زیاد، رو زمینی و زیرزمینی برای صنایع نظامی و غیرنظامی، تولید رمز ارزها و در کشاورزی جهت تولید سبزیجات آببر نظیر گوجهفرنگی و هندوانه مصرف میکنند.
کارشناسان البته به کمی بارندگی وکلا نقش عوامل طبیعی و شهروندان در ویرانی زیستبوم و خشکسالی و نظایر آنها در ایران معترفند. اما آنها از طریق استدلالهای علمی جمهوریاسلامی و رانتخواران و چپاولگران پیرامون آنرا عامل اصلی تخریب محیطزیست معرفی میکنند.
حکومتاسلامی حاکم بر ایران یک رژیم سرمایهداری میباشد. سرمایهدارها در رژیمهای متعارف بورژوایی در کشورهای خودی بدنبال کسب سود هستند و جامعه ناچارشان کرده مقرراتی در جهت حفاظت از محیطزیست را رعایت کنند. اما آنها در کشورهای تحت سلطه و در حال توسعه نه فقط سود که با استفاده از نیروی کار ارزان شده فوق سود میبرند. آنها در آن کشور هیچ گونه ارزشی برای دفاع از زیستبوم اهمیت قائل نیستند. سرمایهداران دولتی، شبهدولتی و خصوصی در خود ایران از نیروی کار فوق سود بیرون میکشند. آنها با اینکه در حرف خود را مقید به نگهداری از محیطزیست جلوه داده، دستوراتی در این رابطه مینویسند و ادارات و افرادی هم به این منظور استخدام میکنند، اما در عمل به جان طبیعت افتاده و ویرانش میکنند. طبیعتاِ آنها محیط زندگی خود را از آلایندهها دور نگه میدارند. مثلاً آنها عموماً به نقاط کارگری، حاشیه و پایین شهرها که محل عبور اتومبیلهای کهنه و استقرار صنایع آلوده کننده است پا نمیگذراند. برای مثال ۹۰ درصد درآمد جمهوری اسلامی از فروش نفت و مواد پتروشیمی بدست میآید، اما مناطقی که این کالاها در آنها تولید میشود برای کارگران و مردم تهیدست محلی به صورت محیطهایی خطرناک برای تندرستی درآمده است. برای مثال نگاه به عسلویه بیاندازیم. کارگران در چه شرایطی در این نقطه که به مرکز انرژی ایران تبدیل شده کار و تولید میکنند؟ فعالیتهای نفتی و پتروشیمی در مناطق مانند عسلویه تأثیرات منفی زیادی بر محیطزیست گذاشتهاند. آلودگی هوا، آب و خاک از جمله این تأثیرات هستند. انتشار گازهای گلخانهای و ذرات معلق ناشی از فعالیتهای صنعتی، کیفیت هوا را بهشدت کاهش داده و باعث ایجاد مشکلات و امراض تنفسی برای کارگران، ساکنان و آسیب رساندن به گیاهان و جانوران محلی شده است. نشت نفت و مواد شیمیایی به دریا و منابع آب زیرزمینی، حیات دریایی و اکوسیستمهای آبی را با خطر واقعی روبرو کرده است. گسترش تأسیسات نفتی و صنعتی باعث تخریب زیستگاههای طبیعی و کاهش تنوعزیستی در منطقه شده است. فعالیتهای صنعتی و انتشار گازهای گلخانهای در این مناطق به تغییرات اقلیمی دامن زده است مصرف زیاد آب در صنایع نفتی و پتروشیمی، فشار زیادی بر منابع آب محدود منطقه وارد نموده است. آلودگی ناشی از نفت و مواد شیمیایی، حیات دریایی خلیج فارس را بهطور جدی تهدید میکند.
آنچه گفته شد مشتی از خروار است. رژیم و سپاه آن با دستکاری غیر علمی مسیر رودها، سدسازی کارشناسی نشده، فقیر نگهداشتن اکثریت اهالی و مجاز شمردن اتومبیلهای مدل کهنه و غیره لطمات زیادی به محیط زندگی شهروندان زده است.
در برابر اقدامات رژیم مبارزات وسیعی جهت حفاظت از محیطزیست شکل گرفته و در جریان است. در بخش دوم این سخن روز گستردگی نقش رژیم و سرمایهدارن در تخریب زیستبوم و مبارزات وسیع در مقابل خواهیم پرداخت.