روز یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱، مرگبارترین و بزرگترین عملیات «تروریستی» تاریخ در خاک ایالاتمتحده بوقوع پیوست. رویدادی که پیامدهای سیاسی، نظامی و اقتصادی آن، به نقطه عطفی در تاریخ جهان معاصر تبدیل شد. صبح روز ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، ابتدا دو هواپیمای مسافربری با فاصله ۱۵ دقیقه از همدیگر به برجهای دوقلوی “مرکز تجارت جهانی” در شهر نیویورک برخورد کردند. در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به همراه عده بسیاری که در ساختمانها حضور داشتند، کشته شدند. هردو ساختمان، پس از دو ساعت به طور کامل ویران شدند و آسیبهای زیادی به ساختمانهای پیرامون نیز وارد شد. سپس هواپیمای سوم نیز ۳۰ دقیقه پس از هواپیمای دوم به ساختمان “پنتاگون”، مرکز وزارت دفاع آمریکا برخورد کرد. هواپیمای چهارم نیز که بخشی از این نقشه تروریستی بود، در ایالت پنسیلوانیا، بدون برخورد با ساختمانی سرنگون شد. ظاهراً هواپیماربایان این هواپیما را به سمت واشنگتن هدایت میکردهاند. هیچکدام از مسافران چهار پرواز زنده نماندند. کشته شدگان این رویدادها در مجموع حدود ۳۰۰۰ نفر بودند. هواپیماربایان را ۱۵ تبعه عربستان سعودی، ۲ تبعه امارات عربیمتحده، یک تبعه مصر و یک تبعه لبنان تشکیل میدادند و همگی عضو سازمان اسلامگرای افراطی القاعده بودند. ۲۳ سال پس از رویدادهای روز ۱۱ سپتامبر هنوز گوشههایی از این نقشه تروریستی بینظیر در تاریخ جهان ناروشن ماندهاست. طی این سالها صدها جلد کتاب و مقاله در مورد این رویداد و تاثیر آن بر جهان نوشته شده است. با این همه هنوز از یک گزارش ۲۸ صفحهای در مورد نقش دولت عربستان سعودی در حوادث ۱۱ سپتامبر سخن گفته میشود و دولت آمریکا بنا به مصالح اقتصادی و سیاسی خود، حقایقی را در این مورد از افکار عمومی پنهان میکند.
بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دولت آمریکا ابتدا به افغانستان تحت کنترل طالبان، که یکی از مراکز القاعده در این کشور قرار داشت حمله کرد و در سال ۲۰۰۳ کشور عراق را بدون اینکه هیچ نشانهای از ارتباط خاصیبین دولت عراق و حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر وجود داشته باشد، مورد حمله قرار داد. اشغال عراق نه تنها امنیت را برای منطقه به ارمغان نیاورد بلکه زمینهساز پیدایش گروههای افراطی اسلامگرا از جمله گروه داعش در عراق و سوریه شد. جنگ مذهبی شیعه و سنی را به راه انداخت که جان چند صد هزار از مردم این کشور را گرفت. برای خود ارتش آمریکا هم بیش از ۴ هزار کشته و ۵۰ هزار معلول جنگی و ۳۰۰۰ میلیارد دلار هزینه بهجای گذاشت.
واقعه ۱۱ سپتامبر در همان حال که یک فاجعه انسانی بود، آغازگر دوران جدیدی در مناسبات بینالمللی و سیاست جهانی بود. ۱۱ سپتامبر به دوره ده ساله ناروشنی در توازن قوای جهانی بین ابرقدرتها در رهبری بر جهان بعد از جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پایان داد. ۱۱ سپتامبر به دولت آمریکا این بهانه و امکان را داد که اگر بهدلیل افول قدرت اقتصادیاش نتوانسه بود رهبری خود را بر جهان بعد از جنگ سرد تامین کند، اینبار با اتکا به قدرقدرتی نظامی اهداف خود را تعقیب نماید. از اینرو حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ فرصتی برای آغاز یک رشته دخالتهای مستقیم نظامی امریکا در نقاط مختلف جهان بود. اما این دخالتها در مناطق بحرانی جهان، به یک وضعیت باثبات سیاسی منجر نشد. بلکه بسیاری از کارشناسان اقتصادی جهان سرمایهداری آنرا زمینهساز بحران اقتصادی جهانی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ دانستند. ادعاهایی نظیر، “دخالتهای بشردوستانه”، “دموکراسی در خاورمیانه بزرگ”، “جنگ ضدتروریسم”، همه اینها که به عنوان توجیه حمله آمریکا به کشورهای مختلف از جانب بلندگوهای تبلیغاتی آمریکا عنوان میشد، بسیار زود، همچون حباب ترکیدند. دخالتهای نظامی آمریکا در هیچ نقطهای از جهان و از جمله در کشورهای عراق و افغانستان، نهتنها امنیت و ثبات و دموکراسی را با خود به همراه نیاورد، نهتنها به نابودی تروریسم منجر نشد، بلکه تضادها و رویاروییهای محلی و منطقهای را تشدید کرد و زمینههای عینی رشد جریانهای تروریست را تقویت نمود. صدها برابر قربانیان بیگناهی که بوسیله تروریسم اسلامی در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا به خون غلتیدند، در کمپین تروریسم دولتی آمریکا و متحدینش، به نام مبارزه با تروریسم در عراق، افغانستان و جاهای دیگر بویژه از طریق بمبارانهای کور، از بین رفتند. ۲۳ سال پس از حمله آمریکا به افغانستان، دولت آمریکا در یک عقبنشینی مفتضحانه، قدرت سیاسی را یکبار دیگر به طالبان بازگرداند. کوششهای دولت آمریکا برای ایجاد “نظم نوین جهانی” با اتکای قدرت نظامی ناکام ماند. قدرتهای محلی سیاست تبعیت بدون چون چرا از سیاستهای آمریکا را کنار گذاشتند. چند قطبی بودن آرایش سیاسی جهان سرمایهداری بدنبال ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و رویدادهای متعاقب آن تثبیت شد.
اما با همه اینها، جهان هنوز برای ساکنان آن هم از سوی “تروریسم دولتها” و هم از سوی “تروریسم گروهها”، به شدت ناامن است. این ناامنی ریشه در بقای نظام ظالمانهای دارد که عمر تاریخی آن به سر رسیده است و در غروب حیات رو به افول خود همچنان از انسانها قربانی میگیرد.