
صحنه اتفاقات سوریه به سبب دخالت کشورهای منطقهای ( ایران، ترکیه، قطر، عربستان، اسرائیل)، فرا منطقهای (آمریکا و متحدانش و روسیه) و بازیگران داخلی (بشار اسد، گروه های اسلامگرای جهادی، نیروهای سوریه دمکراتیک و ارتش ملی سوریه) بسیار پیچیده و به مانند یک جنگ جهانی در مقیاسِ جغرافیای سوریه است.
حکومت دیکتاتوری پنجاه و سه ساله خانواده اسد روز یکشنبه ۸ دسامبر به پایان رسید. جبهه گروههای اسلامگرای تحریر الشام در عرض نزدیک به یک هفته راه سیزده ساله جنگ داخلی را تا مرکز دیکتاتوری بشار اسد در دمشق پیموده و حکومت را در اختیار گرفتند. حکومت سرکوبگر بشار اسد سقوط کرد. حکومتی که اعتراضات مدنی را با سرکوب وحشیانه به خاک و خون کشید و در طول نزدیک به سیزده سال جنگ داخلی با کمک روسیه و حکومت اسلامی ایران هزاران نفر را قربانی ماندن در قدرت و میلیون ها نفر را آواره کرد.
کاروان اتومبیلهای غبارآلودِ جنگجویان اسلامگرایِ مردِ جبهه تحریر الشام که کلاشینکف در دست، ریشهای بلند، قیافههای عبوس و شعارِ الله و اکبر یکی پس از دیگری شهرهای سوریه را به کنترل خود درآوردند، نه قرابتی با انقلاب به معنای کلاسیک آن داشت، نه مطالبات و شعارهای روشنی که گواهی بر آیندهای بهتر و رهایی از دیکتاتوریهای خونریز باشد. این روش تسخیر قدرت بیشتر شبیه به تسخیر قدرت از طرف گروههای اسلامگرای جهادی همانند طالبان در افغانستان و داعش در عراق بود.
تصاویر و ویدئوهای منتشر شده از وقایع این چند روز بازتاب دهنده بیمها و امیدها است. اینکه دیکتاتورها ابدی نیستند، اما هر سقوطی به معنای پیروزی جبهه ترقی، پیشرفت، رفاه و آسایش نیست. اینکه یک دیکتاتور میتواند سقوط کند، اما در صورت ناهوشیاری و عدم جنبشهای رادیکال مترقی مدنی، میتواند به ضد خودش و جانشینی دیکتاتوری بعدی بینجامد.
زندانیان سیاسی از زندانها آزاد شدند. سرباران خود را تسلیم کردند. رادیو و تلویزیون به کنترل تحریر الشام درآمد. مقرهای حزبالله و حکومت اسلامی ایران تسخیر شد. مجسمههای حافظ و بشار اسد به پایین کشیده شدند. بانک مرکزی سوریه تسخیر شد. در عرض چند ساعت در کاخ و مخفیگاه های بشار اسد اثری از نگهبان، دربان و محافظ و گارد ریاست جمهوری باقی نمانده بود و دسته دسته مردم با حیرت به اتاقهای آن سرک میکشیدند. بخش بزرگی از مردم سوریه در خیابانها پایان دیکتاتوری بشار اسد را جشن گرفتند. بخش دیگری خسته از بیش از یک دهه جنگ، آوارگی و سرکوب حکومت اسد، با تردید به اتفاقات آینده مینگرند. گروههای ملیشای اسلامی نزدیک به ترکیه به مواضع نیروهای سوریه دمکراتیک حمله کرده و جنگ در مناطق منبج و اطراف آن همچنان در جریان است. اسرائیل با استفاده از فرصت پیش آمده بخشهای از خاک سوریه را اشغال کرده است و در فاصله یکشنبه تا دوشنبه ٢۵٠ بار سوریه را بمباران کرده است.
حکومت سوریه همانند باقی دولت-ملتسازیهای اجباری بعد از جنگ جهانی اول و بخشا تحت تاثیر قرارداد “سایکس پیکو” علاوه بر تناقضات طبقاتی و جنسیتی، بر پایه تمرکزِ قدرت در دستان یک اقلیت به قیمت تبعیض، بی حقوقی، سرکوب و انکار هویتهای دیگر بنا شده است و به همین جهت خود منشاء تناقضات حل نشده و درگیریهای هویتی مذهبی، زبانی، اتنیکی و ملیتی است. عربها، کردها، ترکمنها، آشوریها، ارمنیها، چچنیها و گروههای مذهبی مسلمانان سنی و شیعه، مسیحیان، دروزیها و ایزدیها از هویتهای سوریه هستند که هر کدام به شکلی در درون ساختار حاکمیت حزب بعث سوریه مورد تبعیض و بی حقوقی قرار می گرفتهاند. به عنوان نمونه بخشی از کردهای سوریه تا قبل از اعتراضات ٢٠١١ از دریافت هرگونه مدرک شناسایی، تابعیت سوریه، مالکیت ارضی، تحصیل رایگان، خدمات بهداشت عمومی، استخدام در بخشهای دولتی و عمومی، ثبت ازدواج، تولد و دریافت گذرنامه محروم بودهاند.
علاوه بر این تبعیضهای سیستماتیک، اقتصاد سوریه بعد از سیزده سال جنگ داخلی به شدت آسیب دیده است. جنگ داخلی باعث نابودی زیرساختها، ابزارها، تولیدات صنعتی و کشاورزی شده است. بیش از ۵۰۰۰۰۰ نفر کشته شدهاند و بیش از ۱۲ میلیون نفر از سوریه گریختهاند. اقتصاد سوریه در سال ۲۰۲۰ تقریباً ۶۰ درصد کاهش یافته بود و بیش از ۹۰ درصد جمعیت سوریه در شرایطی هستند که نیاز به کمکهای انسانی دارند. این شرایط داخلی باعث شده بود که نه در ارتش، نه در وابستگان حکومت و نه در بشار اسد اراده ای برای مقاومت وجود نداشته باشد. ارتش سوریه مضاف بر اینکه غافلگیر شده بود، انگیزه ای برای مقاومت نداشت و به نوعی دچار فروپاشی شد. ارتشی که در طول نزدیک به سیزده سال جنگ داخلی خسته و فرسوده شده بود.
متحدان خارجی بشار اسد، روسیه و حکومت جنایتکار اسلامی ایران نیز نتوانستند مانع از سقوط همپیمانان قدیمی خود شوند.
حکومت اسلامی ایران از لحاظ نظامی بعد از شکستهای پی در پی در نتیجه درگیریهای منطقهای با اسرائیل به لاک دفاعی فرو رفته است و از لحاظ “استراتژی عمق بازدارندگی” که سالها برای آن میلیاردها دلار هزینه کرده است، با شکستهای سنگینی روبرو شده است. در نبردهای بعد از ۷ اکتبر، حزب الله لبنان اصلیترین نیرو از نیروهای پروکسی حکومت اسلامی ایران، نه تنها توانایی رزمی، موشکی و جنگی خود را تا حدود زیادی از دست داده است، بلکه تماماً یا بخش بزرگی از رهبران از جمله سید حسن نصرالله و فرماندهان نظامی خود را نیز در این جنگ از دست داده است. بخشهای وسیعی از جبهههای را که نیروهای تحریر الشام پیشروی خود را از آنجا آغاز کردند، پیشتر توسط نیروهای سپاه قدس و حزبالله پوشش داده میشد. سپاه قدس و حزب الله لبنان در یکسال گذشته نیروهای خود را به جبهه داخل لبنان برای جنگ با ارتش اسرائیل منتقل کرده بودند و عملا جبهه سوریه را رها کرده بودند. مضافا اینکه بشار اسد فاصلهای بین خود و درگیری های حکومت اسلامی با اسرائیل ایجاد کرده بود و عملا در برابر حملات اسرائیل به مواضع سپاه قدس در سوریه سکوت کرده بود.
از بعُد مالی نیز حکومت اسلامی ایران که با پمپاژ میلیاردها دلار از جیب کارگران و زحمتکشان ایران به دولت بشار اسد و سرپا نگه داشتن آن کمک کرده بود، خود با ابر بحران ها و ناترازی های هنگفتی در تامین بودجه روبرو است. از این لحاظ نیز امکان کمکهای مالی هنگفت به دولت بشار اسد برای حفظ قدرت نیز وجود نداشت. حکومت اسلامی ایران و نیروهای موسوم به ” محور مقاومت” علاوه بر دلایل فوق، از مورد حمله قرار گرفتن در عراق و لبنان نیز میهراسند. آتش بس حزالله با اسرائیل موقتی ست و امکان شعله ور شدن دوباره جنگ میان دو طرف وجود دارد. خصوصاً در شرایط فعلی که عملاً راه ارتباط زمینی بین حزالله و حکومت اسلامی ایران بسته شده است و متحد قدیمی آنها بشار اسد هم سقوط کرده است. نیروهای اسلامگرایی جهادی در عراق ظاهراً دوباره به جنبش افتادهاند و رژیم اسلامی ایران از تسلیح و پشتیبانی این نیروها نیز میترسد.
روسیه متحد دیگر دولت بشار اسد نیز که خود با یک جنگ فرسایشی با اوکراین درگیر است، نتوانست معادلات منطقه را در سوریه تغییر دهد و کمکی به بشار اسد بکند. در حالی که تاکنون هیچ اطلاعات مشخصی از یک توافق رسمی بین ترکیه، روسیه و گروه تحریر الشام وجود ندارد، اما امکان توافقی بین این نیروها منتفی نیست.
آینده تحولات
اکنون آینده مردم سوریه در دستان محمد الجولانی امیر گروه تحریر الشام است. گروهی که از پشتیبانی ترکیه و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و چراغ سبز آمریکا و اسرائیل برخوردار است. گروهی که پیشتر به دلیل جنایتهایش در لیست ترور کشورهای غربی بود ولی اکنون و به یکباره ظاهراً تغییر ماهیت داده است. الجولانی که در درون گروههای اسلامگرای داعش و القاعده پرورش یافته است و سعی می کند چهرهای معتدل از خود به نمایش بگذارد. فردی که پیشتر دولت آمریکا برای هر اطلاعاتی که مکانش را لو دهد، ده میلیون دلار جایزه تعیین کرده بود. چنین روندی بسیار کم سابقه نیست. مثلا در هنگامه به قدرت رسیدن خمینی در ایران به کمک آمریکا و متحدانش تلاش می شد که چهره ای معتدل از جریان اسلامی شیعه به نمایش گذاشته شود و به شکلی وعده آزادی های فردی و جمعی داده می شد. یا در نتیجه توافق دوحه بین طالبان افغانستان و آمریکا و تحویل دوباره قدرت به آنها، صحبت از اصلاح طالبان و تشکیل دولتی فراگیر بر اساس حقوق بشر بود. اما آنچه بعد از تثبیت قدرت اتفاق میافتد، کاملا بر عکس وعده و وعیدهاست.
تا اینجای کار هنوز آینده سوریه روشن نیست. اگرچه گروه تحریر الشام از تامین حقوق اقلیت ها، تحمیل نکردن حجاب اجباری و حکومتی شبه فدراتیو صحبت می کند، اما بنا به ماهیت، گذشته این گروه ها در حکومتداری در استان ادلب و کشورهای پشتیبان آنها سخت است که آیندهای بهتر از حکومت دیکتاتوری بشار اسد برای سوریه متصور شد.
جدا از گروه تحریر الشام که اکنون قدرت مرکزی را در اختیار دارد، ما با مناطق تحت کنترل نیروهای سوریه دمکراتیک نیز روبرو هستیم. مناطقی که از پشتیبانی آمریکا و متحدانش برخوردار است و نقش به سزایی در شکست داعش داشته اند. این مناطق خود را کانتونهای خود مدیریت روژآوا تعریف کردهاند و در زمینه همزیستی هویت های متنوع، آزادی و برابری جنسیتی دستاوردهای خوبی داشته اند. در هفته گذشته که منتهی به سقوط بشار اسد شد، ارتش سوریه از مناطق مرزی با کشور عراق در حومه جنوبی فرات در دیرالزور به سمت دمشق عقبنشینی کرد و نیروهای سوریه دموکراتیک (SDF) کنترل این مناطق را در دست گرفتند.
تحت کنترل درآوردن این مناطق در آینده تغییر و تحولات میتواند نقش بسزایی داشته باشد.
از این منظر که اتفاقات کنونی سوریه بخشی از اتفاقات جهانی و منطقهای ست، تحولات آتی این منطقه به بازیهای منطقهای گروههای حاضر در صحنه نیز مربوط است. دولت ترکیه بزرگترین پشتیبان گروه تحریر الشام از هم اکنون جنگی را بر علیه مناطق تحت تسلط نیروهای سوریه دمکراتیک به رهبری کردها آغاز کرده است. هدف ترکیه از بین بردن کل ساختارهای کانتونهای روژآوا است. آمریکا اگر چه متحد نیروهای سوریه دمکراتیک است و در بخش های از این مناطق مستقر است، اما تاکنون موضع روشنی در قبال آینده سوریه و مناطق تحت کنترل نیروهای سوریه دمکراتیک نگرفته است. احتمال اینکه آمریکا چشم خود را بر جنایتهای دولت و ارتش ترکیه و نیروهای وابسته به آن ببندد، از هم اکنون وجود دارد.
حکومت اسلامی ایران گرچه در سوریه شکست خورده است، اما هنوز در عراق از نفوذ بالایی برخوردار است. جنگ ترکیه علیه حزب کارگران کردستان منطقهای ست و شامل ترکیه، عراق و سوریه میشود. بنابراین حفظ مناطق مرزی بین سوریه و عراق به نیروهای سوریه دمکراتیک امکان خروج از محاصره و بازی با کارت های منطقهای را میدهد. به سبب همین پیش بینی هاست که آمریکا و متحدینش چشمان خود را بر حملات دولت ترکیه و گروههای اسلامگرایی وابسته به آن بسته اند.
آینده سوریه هنوز ناروشن است و باید دید در هفتههای آتی چه بالانس قدرتی شکل می گیرد. کشوری که از لحاظ اقتصادی فروپاشیده است و در نتیجه سیزده سال جنگ داخلی اکثر زیرساختهای اقتصادی و کشاورزی خود را از دست داده است و اکنون گروههای سابقا داعشی و القاعده قدرت را در دست گرفتهاند.