
روز شنبه ۲۳ فروردین، مذاکرات میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا در مسقط آغاز میشود. این گفتوگوها که با وساطت دولت عمان برگزار میشود، در شرایطی صورت میگیرد که فضایی از تنش و تهدیدات نظامی بر آن سایه افکنده است. طرف ایرانی مذاکره عباس عراقچی وزیر امور خارجهٔ ایران و طرف آمریکائی ستیو ویتکاف مشاور ترامپ در امور خاورمیانه است. برخلاف ادعاهای پیشین، جمهوری اسلامی ایران پذیرفته است که بهطور مستقیم با دولت آمریکا وارد مذاکره شود. این در حالی است که رسانههای داخلی ایران از زبان کارگزاران رژیم کماکان بر غیرمستقیم بودن مذاکرات تأکید دارند. این رویکرد، نمونهای از پنهانکاری و دروغگویی همیشگی حکومت به مردم ایران است. در مورد دستور کار مذاکرات گمانهزنیها بسیار است. طرف جمهوری اسلامی ادعا میکند که گفتوگو صرفاً بر سر پروژهٔ اتمی ایران است. اما محافل آمریکائی از مسائل متنوعی سخن میگویند که در دورهٔ قبلی ریاستجمهوری ترامپ از سوی مایک پومپئو وزیر امور خارجهٔ وقت آمریکا پس از خروج آمریکا از برجام در ۱۲ بند فرموله شده بود. با قطع شدن بازوان دخالت جمهوری اسلامی در منطقهٔ خاورمیانه بخشی از این ۱۲ ماده عملاً متحقق شده است.
آنچه که مسلم است این واقعیت است که طرف جمهوری اسلامی گزینهای جز پذیرش خواستههای ترامپ ندارد. از سوی دیگر طرف آمریکائی گفته است که با توجه به مذاکرات دورهٔ اوباما بر سر برجام تمایلی به وارد شدن در یک پروسهٔ طولانی گفتوگو برای حصول نتیجه ندارد و علاقهمند است در مذاکراتی شفاف و سریع خواستههای خود را تأمین نماید. به نظر میرسد که دولت آمریکا به رهبری ترامپ، اهدافی فراتر از صرفاً حلوفصل مسئلهٔ هستهای و غیره را دنبال میکند. بازسازی و تقویت هژمونی آمریکا در خاورمیانه و نقاط دیگر جهان، هدف اصلی ترامپ است.
به زانو درآوردن جمهوری اسلامی، به تقویت موقعیت آمریکا در کل خاورمیانه کمک خواهد کرد. ترامپ برای نمایش قدرت خود در سطح جهانی نیاز دارد به هر طریق که شده است، از راه مذاکره و یا اعمال زور نظامی، جمهوری اسلامی را وادار به پذیرش خواستههای خود نماید. اعزام چند ناو هواپیمابر به منطقه همراه با بمبافکنهای B-2 و تشدید حملات در یمن، بخشی از استراتژی نمایش قدرت از جانب ترامپ است. اما با وجود تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی، آمریکا هنوز فاقد یک استراتژی روشن برای دوران پسا-جمهوری اسلامی است. دولت آمریکا میداند که سقوط ناگهانی رژیم ایران ممکن است منافع بلندمدت آمریکا در منطقه را به خطر اندازد. از اینرو، سیاست کنونی آمریکا ترکیبی از فشار حداکثری و در همان حال جلوگیری از فروپاشی کامل جمهوری اسلامی است.
با این حال، به نظر میرسد که دولت آمریکا مصمم است از تکرار تجربهٔ دوران اوباما اجتناب کند. ترامپ قصد ندارد به توافق بلندمدتی متعهد شود؛ بلکه میخواهد با الزام ایران به پذیرش فوری خواستههای آمریکا و ایجاد مکانیزمهای سختگیرانهٔ راستیآزمایی، دستاوردی سریع و کوتاهمدت کسب کند. از اینرو به احتمال قوی مذاکرات این دوره کوتاهمدت خواهد بود. دولت آمریکا انتظار دارد که جمهوری اسلامی تمامی خواستههایش را بپذیرد و مکانیزمهای راستیآزمایی دقیقی نیز در این زمینه ایجاد شود. ترامپ گفته است که در صورت توافق، فشار تحریمها تا اطمینان کامل از کسب نتیجه بهتدریج و گامبهگام کاهش خواهد یافت. اما مشکل اصلی جمهوری اسلامی قبل از آمریکا در داخل کشور و با تودههای مردمی است که از حاکمیت این رژیم بیزار هستند. جمهوری اسلامی در شرایط کنونی با بحرانهای متعددی روبهرو است.
اقتصاد ایران در آستانهٔ فروپاشی قرار دارد، تورم افسارگسیخته، کاهش ارزش پول ملی، رکود تولید، بیکاری گسترده و ناتوانی در ارائهٔ خدمات عمومی، از نشانههای عمق این بحران هستند. در چنین شرایطی، ترس از خیزش مردمی، بیش از هرگونه تهدید نظامی، جمهوری اسلامی را نگران ساخته است. از اینرو واقعیت این است که مذاکرات ایران و آمریکا تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه، تحولات اجتماعی در ایران است. امروز جنبشهای اعتراضی در ایران، به یک نیروی غیرقابل انکار تبدیل شدهاند.
اعتصابات کارگری، اعتراضات بازنشستگان، مبارزه در زندانها بر علیه صدور احکام اعدام، مبارزهٔ زنان علیه حجاب اجباری، اعتراضات خانوادههای دادخواه، نشاندهندهٔ نارضایتی گسترده از وضع موجود هستند. نهایتاً آیندهٔ سیاسی ایران در جهت منافع کارگران و مردم ستمدیده و محروم، نه در مذاکرات دیپلماتیک ایران و آمریکا بلکه در میدان مبارزات اجتماعی و سیاسی رقم خواهد خورد. ارادهٔ اکثریت مردم ایران، تعیینکنندهٔ مسیر آینده خواهد بود. آیندهٔ ایران را نه دیپلماتها، بلکه ارادهٔ جمعی مردمی تعیین میکند که دیگر نمیخواهند قربانی سیاستهای شکستخوردهٔ رژیم جمهوری اسلامی باشند.