
جمهوری اسلامی ایران از پایان حمله موشکی خود به اسرائیل خبر داده و تأکید کرده این عملیات، به شرط عدم پاسخ اسرائیل به پایان رسیده است. این در حالی است که اسرائیل به نوبه خود تهدید کرده است که پاسخهای سنگینی به جمهوری اسلامی خواهد داد. تا آنجا که به این اظهارات و تبلیغات جنگی مربوط میشود، خطر واقعی یک سیاست جنگطلبانه کل منطقه را تهدید میکند. در عین اینکه عوامل متعددی وجود دارد که نشان میدهد برپایی یک جنگ تمام عیار و ویرانگر در سطح دولتها محتمل نیست، اما با این وجود امکان از کنترل خارج شدن و وقوع آنرا هم نباید از نظر دور داشت.
جمهوری اسلامی با شلیک نزدیک به ۲۰۰ موشک دور برد به سوی اسرائیل تلاش کرد که تهدیداتی را که پس از کشته شدن اسماعیل هنیه در تهران به عمل آورده بود، به نوعی عملی کند. در عین حال از آنجا که رژیم ایران رویاروئی با اسرائیل را در شرایط فعلی به مصلحت خود نمیبیند، دولت آمریکا را از قبل در جریان این حمله قرار داد. دولت آمریکا هم که به نوبه خود نگران آینده ایران است، نمیخواهد آينده این کشور را به دست حوادث پیشبینی نشده بسپارد. از اینرو در این رابطه هوای جمهوری اسلامی را دارد و این واقعیت را درک میکند که جمهوری اسلامی را در این شرایط نمیتوان بیش از این تحقیر کرد. بنابر این تلاش میکند تا زیاده روی دولت ناتانیاهو را در پاسخ به حمله موشکی جمهوری اسلامی محدود و مهار کند. از نظر منافع آمریکا اگر هم چنین حملهای قرار است صورت بگیرد، بایستی در حدی باشد که جمهوری اسلامی نیازی به پاسخگوئی به آن نداشته باشد. برای دولت اسرائیل هم در شرایط فعلی اولویت این است که تکلیف خود را با حزب الله در جبهه لبنان یکسره کند. از اینرو به نظر میرسد که تا آن هنگام تمایل زیادی به گشودن جبهه حنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی را ندارد. دولت اسرائیل اطمینان حاصل کرده است که نمتواند پای دولت آمریکا را به جنگ با جمهوری اسلامی بکشاند، با درک این واقعیت در حمله به حزب الله لبنان بر روی انفعال جمهوری اسلامی در دفاع مستقیم از حزب الله حساب باز کرده است.
اما با همه اینها این واقعیت را هم نمیتوان نادیده گرفت که دولت اسرائیل به شدت نگرانی دسترسی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی است. اما این جا هم دو فاکتور واقعی برای دولت اسرائیل در یک اقدام عملی برای بازداشتن جمهوری اسلامی از دسترسی به سلاح اتمی عمل میکنند. اول، اینکه دولت آمریکا در عین اینکه از دولت اسرائیل پشتیبانی میکند، اما نمیتواند منافع دراز مدت خود و سرمایه بین المللی را فدای جاهطلبی و زیاده خواهیهای بنیامین ناتانیاهو نماید. دولت آمریکا همانگونه که در دو دهه اخیر عمل کرده است، ترجیح میدهد که با اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی راه دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی را سد کند. دوم، اینکه ممکن است عملیات نظامی اسرائیل در ایران پروسه دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی را نه تنها کند نکند، بلکه آنرا تسریع هم بکند. فراموش نکردهایم که رقابت دولتهای آلمان هیتلری، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در بحبوبه جنگ جهانی دوم بر سر دستیابی به سلاح اتمی آغاز شد و سرانجام دولت آمریکا گوی سبقت را از رقیبان ربود و با حمله به شهرهای هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن، حیات انسانی و حیوانی و نباتی را در این دو شهر را یکجا نابود کرد.
اما تا آنجا که بە سرنوشت جمهوری اسلامی مربوط میشود این ارزیابیها و احتمالات مختلف در غیاب یک فاکتور سرنوشتساز و اساسی نهایتاً راه به جائی نمیبرند. واقعیت این است که جمهوری اسلامی در داخل کشور با بحرانهای لاینحلی دست به گریبان است. در رأس آنها بحران رابطه بین حاکمیت اسلامی و مردم ایران است. حاکمیت نه تنها حق حیات متعارف را از اکثریت جامعه گرفته است، بلکه با زندان، اعدام، سرکوب آزادیهای دموکراتیک، دخالت در همه گوشه و زوایای زندگی شخصی انسانها، فقر، گرانی، تورم، استثمار، بیکاری، فساد مالی و اداری، و غیره، جان مردم را به لب رسانده است. در برابر این شرایط مردم خاموش و بی تفاوت نیستند. انقلاب رهائی بخش زن، زندگی، آزادی، در اشکال نوین خود ادامه دارد. سرنوشت جمهوری اسلامی را مبارزات تودهای و اجتماعی رشد یابنده کارگران و مردم زحمتکش و ستمدیده و محروم ایران تعیین میکنند. مردم ایران خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، اما نه به دست آمریکا و اسرائیل، سرنوشت جمهوری اسلامی باید با جنبش انقلابی مردم و به دست مردم ایران تعیین شود. تنها در این صورت است که مردم به آزادی و امنیت و رفاه یعنی اهداف انقلاب خود، دست پیدا خواهند کرد.