در این روزهای منتهی به سالگرد قتل حکومتی ژینا امینی و شروع جنبش “انقلابی ژینا” اخراج و تعلیق استادان و دانشجویان به قول خودشان غیر همسو با حاکمیت شدتی بیسابقه گرفته است.
این اخراجها مورد اعتراض کانونهای صنفی استادان قرار گرفته است. این کانونها اکثراً به پایمال شدن استقلال دانشگاهها، امنیتی شدن و صدمه دیدن سطح علمی آنها اعتراض کردهاند. باید اذعان کرد که دانشگاهها در دوره پهلوی و مخصوصاً در ۴۴ سال گذشته اصلاً استقلالی نداشتهاند و آنها همیشه امنیتی بودهاند. متون تدریس بویژه در علوم انسانی نیز، نه بر اساس علوم، بلکه همیشه بر اساس منافع حکومتها تنظیم شدهاند. اما همیشه در دانشگاهها استادانی بودهاند که با نادیده گرفتن متون مذکور در حد امکان حقایقی را در بیانات شفاهی خود گنجاندهاند. اینها در دورههای گوناگون مورد یورش و پاکسازی قرار گرفته و اکنون امواج آخر آنها زیر ضربات نیروهای امنیتی قرار گرفتهاند. تشکلهای دانشجویی نیز بیانیههایی در نکوهش اخراج و تعلیق دانشجویان و استادان منتشر کردهاند. آنها بیشتر سیاسی و امنیتی بودن اقدامات رژیم را مورد حمله قرار دادهاند.
دانشگاهها از ابتدای تحمیل جمهوری اسلامی به مردم ایران خار چشم سران این رژیم بوده است. خمینی در فروردین ١٣۵٩ دانشگاهها را مرکز فتنه خواند و گفت: «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید… تا دانشگاه محیط سالمیشود برای تدریس علوم عالی اسلامی».
بر این اساس نخستین حملهها به دانشگاهها صورت گرفت، دانشجویان چپ و مخالف رژیم به خون کشیده شدند و دانشگاهها به تصرف نیروی ارتجاع اسلامی در آمدند و تعطیل شدند. گماشتگان خمینی طی حدود سه سال وقت خود را صرف بازبینی کتابها، اخراج صدها استاد و هزاران دانشجوی عمدتاً چپ نمودند تا به قول خودشان دانشگاهها پاکسازی و آنها را برای اسلامی شدن آماده کنند. اما از آنجا که دانشگاهها تحت تاثیر فضای جامعه قرار دارد و جامعه هرگز راه و روش زندگی رژیم اسلامی را نپذیرفت، این به اصطلاح پاکسازی و اسلامی کردن نیز موفقیتی در بر نداشت. خمینی تا مُرد غُصه اسلامی نشدن مراکز آموزش عالی بر جسم و جانش سنگینی میکرد. این غُصه هرگز التیام نیافت و مخصوصاً در حین و بعد از خیزش دانشجویی ١٣٧٨ علنیتر و در ١٣٨٨ عمیقتر گردید. در این دوره امواج جدید حمله به دانشگاهها و اخراج استادان و دانشجویان معترض در دور دوم ریاست جمهوری محمود احمدینژاد شروع گردید. از آن زمان به بعد سران جمهوری اسلامی، به رهبری شخص خامنهای موج دیگری از اسلامی کردن دانشگاهها را شروع و آنرا “انقلاب فرهنگی دوم” نام نهادند. شکست این دوره را نماینده خمینی در دانشگاهها در تیرماه ١۴٠٠ اعلام کرد. او اظهار داشت: «خامنهای صریحاً گفته است که اسلامی شدن دانشگاهها مسئلهای است که روی دست نظام مانده است».
اکنون و بعد از “انقلاب ژینا” امواج جدیدی از حملات وحشیانه با هدف اسلامی کردن دانشگاهها شروع شده است. زیرا سران این رژیم هر حرکت مخالف خود در دانشگاهها را نه به شکست اسلام سیاسی در جامعه و حکومت خود، بلکه به اسلامی نشدن دانشگاهها ربط میدهند. سران رژیم در چند ماه گذشته و در جنبش انقلابی ژینا از طریق گزارشها مطلع شدند که بخش قابل توجهی از دانشجویان در کنار استادان پیشرو در یکسال گذشته در انقلاب به شیوهای جسورانه عمل کرده و بسیار تاثیر گزار بودند. پس چون چاره دیگری ندارند و نیز دوره تازهای از انقلاب در راه است پس دوباره ترسان و لرزان گرز سرکوب و ابزار زنگزده اسلام سیاسی را در دست گرفته و به جان استادان پیشرو و دانشجویان مبارز افتادهاند. آنها در حملات جدید خود دانشجویان چپ را هدف قرار دادهاند که به دفعات خود را فرزندان کارگران و حامیان آنها خواندهشاند.
سران رژیم و عوامل آنها در فروردین ١٣۵٩ و در شرایطی حمله به دانشگاهها را شروع کردند که انقلاب فروکش کرد، اما فضای سکولار جامعه و سنت چپ در مراکز آموزشی هرگز اجازه نداد تا آنها کاملاً به اهداف ضدانسانی و علمی خود در دانشگاهها دست یابند. حالا که دوباره فضای انقلابی در جامعه باز شده است، پس پیشبینی این واقعیت سخت نخواهد بود که اقدامات کنونی زودتر از همیشه با شکست مفتضحانه روبرو شده و انقلاب ژینا سرانجام جام زهر هلاهلی را بدست خامنهای و بقیه مسئولین اصلی رژیم خواهد داد.