از سرزمینی به شما درود میفرستم که قدر و منزلت تفکر در آن را بیش از هر جایی باید در جد و جهد مستبدان در خفه کردن صدای نویسندگان و شاعرانش جُست. از گلولهای که یک قرن پیش قلب میرزاده عشقی، شاعر بلند آوازه مشروطه را درید، تا چنگالی که تقریباً دو سال پیش دهان بکتاش آبتین، شاعر و نویسنده برنده انجمن قلم آمریکا را بست، هیچگاه زندان و شکنجهگاههای دولتهای مستبد ایران نگذاشتند جای خالی نویسندگانمان بر دوش طنابهای دار سنگینی کند.(۱) از سلاخی بیش از ٨٠ نویسنده و شاعر و مترجم در قتلهای زنجیرهای تا سالها زندان و شکنجه برای ترجمهای که هرگز منتشر نشد.
آری در این سرزمین هنوز، و اکنون بیش از هر زمان دیگری، به درستی انتشار هر کتاب نشانی از تَرَک انداختن بر شیشه جهان خیالی انقیاد و جمود ظالمان است که میکوشد راهی به لایتناهی بجوید و شما میدانید چنین تلاشی برای آنان مستوجب آتش است. اما عزیزانم اجازه بدهید با شما بگویم که با همه اینها اینجا شاعرانش همچنان در خیابان سرود آزادی میخوانند و دست در دست یکدیگر به امید روزگاری نو به استقبال گلولهها میروند و هنوز نویسندگانش از درون زندانها صدای رسای انقلابند. فقط اینبار فراموش نکنید که درخت نام زنانش است! (٢) آری! این روزها و در این سرزمین قدر و منزلت زنان را نه در پای ننهادن در دوزخ که در دستگیری آنان از همگان و علی الخصوص شاعران و نویسندگانش مییابند. تا پیمودن یکایک طبقات و رسیدن به بهشتی که در آن زن، زندگی و آزادی به هزاران صدا و کلمه در روزگار آزادی فریاد زده شود ما راوی خونهایی میشویم که سر میکشند و امید داریم که نوای آزادیمان را به زودی در کنار یکدیگر و در کتابهایمان با یکدیگر بخوانیم.
۱- اشاره به شعر اکاردئون محزون از بکتاش آبتین
٢- اشاره به نام کتاب تازه منتشر شده سپیده رشنو، «درخت نام اوست»
سپیده قلیان بند زنان زندان اوین