روز یکشنبه ٢١ ژانویه برابر با اول بهمن ١۴٠٢، صدمین سالگرد مرگ لنین، رهبر توانای طبقه کارگر و بزرگترین شخصیت انقلابی قرن بیستم است. لنین در ۲۲ آوریل سال ۱۸۷۰ در شهر کوچک اولیانوفسک در روسیه در خانوادهای متوسط و تحصیلکرده چشم به جهان گشود. هفده ساله بود که برادر بزرگتر لنین به جرم شرکت در عملیاتی برای ترور تزار الکساندر سوم دستگیر و اعدام شد. اعدام برادر، بر لنین جوان تأثیر عمیقی باقی گذاشت و از آن پس بود كه نهاد ولادیمیر جوان هم ناآرام شد. ولادیمیر لنین برای شروع تحصیلات حقوق به شهر کازان رفت. در دانشگاه با دانشجویان مخالف رژیم تزار آشنا شد و به مبارزه سیاسی روی آورد و اندیشههای مارکس را چراغراه خود قرار داد. در همین دوره به خاطر فعالیت سیاسی غیرقانونی چند بار دستگیر و سرانجام از دانشگاه اخراج شد.
لنین در سال ۱۸۹۳ به شهر سنپترزبورگ نقل مکان کرد که در آن زمان مرکز افکار چپ و جنبش انقلابی بود. او در این شهر با متفکران و فعالان مارکسیست روسیه مانند گئورگی پلخانف آشنا شد و در مطبوعات چپ به تبلیغ و ترویج مبانی مارکسیسم پرداخت. در آخر سال ۱۸۹۵ بار دیگر دستگیر شد. نخست سالی در زندان گذراند و سپس در دادگاه به سه سال تبعید در سیبری محکوم شد. در تبعیدگاه نخستین آثار نظری مستقل خود را نوشت که او را در میان هواداران جنبش کمونیستی به شهرت رساند. لنین در دوران تبعید در سال ۱۸۹۸ با نادژدا کروپسکایا که از فعالان جنبش چپ بود، ازدواج کرد. آن دو، پس از پایان تبعید لنین در سال ۱۹۰۰ روسیه را ترک کردند و سالهای بعد را در اروپا، عمدتاً سوئیس و اتریش به سر بردند. لنین در سال ١٩٠٣ و قبل از کنگره دوم به حزب کارگری سوسیال دموکرات روسیه پیوست. در کنگره دوم این حزب به دو جناح بلشویک و منشویک تقسیم شد و لنین به نظریهپرداز و استراتژین اصلی حزب بلشویک تبدیل شد.
آنچه که در این مجال کوتاه در مورد لنین میتوان گفت همین بس که لنین رهبر و معمار انقلاب کارگری در روسیه بود. انقلاب ۱۹۱۷ روسیه برای دومین بار در تاریخ و پس از کمون پاریس در سال ۱٨٧١، به عنوان نخستین انقلاب کارگری، این بار در روسیه طبقه کارگر را در راس و در متن قدرت سیاسی قرار داد. حکومت شوراها، فوراً مالکیت خصوصی بر زمین را لغو کرد و زمینهای مالکین، دولت و کلیسا را به مالکیت عمومی در آورد و در اختیار همه زحمتکشان قرار داد. به فوریت برابری کامل حقوق زنان و مردان را در همه عرصههای اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی به صورت قانون در آورد. مذهب را به طور کامل از دولت جدا و دست کلیسا را از امور دولتی و از جمله دخالت در آموزش و پرورش کوتاه کرد. حق تعیینسرنوشت ملل را در روسیه تحقق بخشید.
این انقلاب ضربهای جدی به نظام جهانی سرمایهداری وارد آورد، از یک طرف کینه و نفرت همه سرمایهداران و دولتهایشان و شدیدترین واکنش خصمانه آنان را برانگیخت و از طرف دیگر امواج نیرومند آزادیخواهی و عدالتطلبی را در سرتاسر کرهزمین به حرکت در آورد. تاثیرات انقلاب کارگری ١٩١٧ روسیه در دنیا به قدری بود که بورژوازی غرب از ترس تکرار این انقلاب، به رفرمهایی چون معمول کردن حق رای همگانی برای همه شهروندان منجمله زنان، رایگان اعلام کردن آموزش و پرورش برای همه کودکان، تصویب حق بیمه و بازنشستگی برای سالمندان و کاهش ساعت کار روزانه به ۸ ساعت، تن در داد. انقلاب کارگری روسیه تاثیر عمیقی بر مبارزات رهاییبخش مردم تحتستم داشت و خود سند زندهای بود بر این که طبقه کارگر هیچگونه منافعی در بقای هیچ شکلی از اشکال ستم و نابرابری ندارد و پیگیرترین پیشرو راه رهایی از کلیه ستمها و نابرابریها است. در سال ١٩٢٢ اتحاد جماهیر شوروی از به هم پیوستن داوطلبانه ملیتهای غیر روس تشکیل شد. در نتیجه چنین دستآوردهایی است همه تاریخنویسانی که وجدان و قلم خود را به نظام سرمایهداری نفروختهاند، اذعان میکنند که انقلاب کارگری در روسیه بزرگترین نقطه عطف همه تاریخ بشر است. هیچ گوشهای از جهان نیست که به نوعی تحت تاثیر این رویداد عظیم اجتماعی و سیاسی قرار نگرفته باشد.
حکومت کارگری روسیه، به رهبری لنین و حزب بلشویک، به همت میلیونها انسانی که تا دیروز تحقیر شده و پایمال شده، به مثابه بردگان سرمایه از گردهشان کار کشیده میشد، امید به رهایی را در دل صدها میلیون انسان کارگر و مردم محروم و ستمدیده در سراسر جهان زنده کرده بود. این پیروزی اولیه، که سوسیالیسم علمی چراغ راهنمای آن بود با فداکاری و جانبازیهای بینظیر در تاریخ، میسر شد. حکومت کارگری در دورههای بعد هر سرنوشتی پیدا کرد، تا همینجا نقطه عطفی در تاریخ بشر بود.
هم پیروزی و هم پروسه شکست انقلاب کارگری در روسیه حاوی درسهای ارزندهای است که میتواند مسیر مبارزات طبقاتی و انقلابی کارگران در جهان را در تمام عرصههای مبارزه علیه بربریت حاکم بر بشریت امروز، تداوم بخشیده و با اتکاء به نیروی آگاهی و تشکل، راه رسیدن به سوسیالیسم را هموار و کوتاهتر سازد. سیستم سرمایه عالم را بر سر پرتگاه رسانده است. در چنین جهانی به انقلابی سوسیالیستی نیاز هست که از درسهای بسیار ارزشمند انقلاب کبیر اکتبر و در نظر و در عمل از لنین بیآموزد.
لنین پس از سه سكته مغزی در فاصله سالهای ١٩٢١ تا ١٩٢٣ سرانجام در ٢١ ژانویه ١٩٢۴ با زندگی وداع كرد. لئون تروتسکی یار و همرزم لنین در رثای او چنین نوشت: لنین دیگر نیست، ولی آموزه او، کار او، روش او، نمونه او، در ما زنده است؛ در نخستین دولت کارگری که سرپرستش بود و آن را هدایت کرد، زنده است. قلب ما اکنون زیر خروارها غم و اندوه دفن است، چرا که همه ما، به یُمن لطف بزرگ تاریخ، هم دورۀ لنین به دنیا آمدیم، با او کار کردیم، و از او آموختیم.