“در گرامیداشت 34مین سالگرد جانباختگان بمباران شیمیایی حلبچه و پیشمرگان گردان شوان”
امروز چهارشنبە 25 اسفندماه سالگرد بمباران شیمیایی شهر حلبچه توسط رژیم جنایتکار بعث عراق است. 34 سال پیش در چنین روزی در گرماگرم جنگ ارتجاعی ایران و عراق شهر حلبچه هدف حمله چند فروند هواپیمای جنگی ارتش عراق که گازهای کشنده شیمیایی حمل میکردند قرار گرفت و در مدت کمتر از چند دقیقه هزاران نفر کودک و پیر و جوان از مردم بیدفاع این شهر جانباختند، هزاران نفر مصدوم شدند و سالهای طولانی را با آثار دردناک ناشی از مسمویت با گازهای سمی سپری کردند. تحقیقات مستند پزشکی نشان میدهد که عوارض ناشی از مسمومیت با گازهای شیمیایی دامنگیر نسل بعدی بسیاری از مردم این شهر نیز گردیده است.
اما این جنایت چگونه اتفاق افتاد؟
جنگ ضد مردمی ایران و عراق هشتمین سال خود را طی میکرد. شواهد نشان میداد که این جنگ هشت ساله به پایان خود نزدیک میشود. نه خمینی توانسته بود راه قدس را از طریق کربلا بگشاید و اسلام مورد نظر خود را در منطقه بگستراند و نه صدام حسین قادر شده بود با پیروزی بر رژیم ایران موقعیت رهبری ناسیونالیسم در جهان عرب را کسب کند. اما رژیم اسلامی از یک طرف به هدف اصلی خود از ادامه جنگ، یعنی سرکوب انقلاب ایران در سایه جنگ دست یافته بود و از طرف دیگر از لحاظ عملی هم دیگر قادر به ادامه جنگ نبود. ارتش عراق هم فرسوده و خسته و ناتوان شده بود. جنگ نفتکشها، صادرات نفت از منطقه خلیج را با مخاطرات جدی روبرو ساخته بود و ادامه جنگ دیگر مانند سالهای نخست برای سرمایه امپریالیستی جهانی سودمند نبود. در چنین شرایطی هر دو طرف که به اجتناب ناپذیر بودن ختم جنگ پی برده بودند، در جستجوی کسب امتیاز برای بهرهبرداریهای بعدی در پشت میز مذاکره بودند. هر دو طرف به پیروزهای مقطعی سریع نیاز داشتند و برای کسب آن هم از هیچ جنایتی دریغ نمیکردند. رژیم بعث به سلاحهای شیمیایی دست یافته بود و وسیعاً از آن در جبهههای جنگ و همچنین علیه مردم عادی استفاده میکرد و رژیم اسلامی هم در تدارک تهیه آن بود.
طرح حمله جمهوری اسلامی به منطقه حلبچه در چنین وضعیتی تدارک دیده شد. در این دوره نیروهای سیاسی و مسلح کردستان عراق اختلافات خود را کنار گذاشته و در یک جبهه کردستانی متشکل شده بودند. جمهوری اسلامی هم رضایت این نیروها را برای همکاری در حمله به این منطقه کسب کرده بود. نیمه شب 24 اسفند حمله مشترک نیروهای جمهوری اسلامی و جبهه کردستانی به این منطقه آغاز شد. مردم شهر حلبچه و شهرکها و روستاهای اطراف آن که در منگنه نیروهای دو طرف جنگ گرفتار شده بودند، برای حفظ جان در زیر زمین های منازل شان پناه گرفته بودند. ارتش عراق در برابر حمله مشترک رژیم ایران و جبهه کردستانی نتوانست مقاومت کند و منطقه به کنترل نیروهای رژیم ایران در آمد. فردای روز بعد صدام و رهبری حزب بعث، در حالی که حتی سربازان خودشان هم به تمامی امکان عقبنشینی از جبهه جنگ را پیدا نکرده بودند، فرمان جنایتکارانه بمباران شیمیایی منطقه را صادر کردند.
پناهگاههای که قرار بود جان مردم بیدفاع را حفظ کنند با نفوذ گازهای سمی به قتلگاه آنان تبدیل شدند. اسامی حدود 5 هزار کودک و پیر و جوان در نتیجه این کشتار جمعی که باید آن را در ردیف نسلکشیهای تاریخ قرن بیستم قرار داد به ثبت رسیده است. جمهوری اسلامی مدت زیادی در این منطقه باقی نماند و عقبنشینی کرد و نیروهای رژیم بعث مجدداً کنترل منطقه را به دست گرفتند، اما آن زخم کاریی که از طرف جنایت پیشگانی که سالها بعد از آن، شماری از آنان به دار مجازات آویخته شدند، بر پیکر این مردم ستمدیده و رنج کشیده وارد شده بود هنوز و بعد از گذشت 34 سال التیام نیافته است.
جمهوری اسلامی از این نسلکشی حکومت عراق، به نفع خود بیشترین بهرهبرداری را کرد و ریاکارانه برای قربانیان این فاجعه بزرگ اشک تمساخ ریخت و هم آن زمان و هم اکنون با تبلیغاتی دروغین و بیشرمانه وانمود میکرد و وانمود میکند که گویا در جریان بمباران مردم حلبچه به فریادشان رسیده است. اما امروز مردم منطقه میدانند که جمهوری اسلامی نیز به اندازه رژیم بعث در این جنایت سهیم است و دست این رژیم آدمکش نیز همچون دست بعثیهای قاتل به خون جانباختگان این فاجعه آغشته است. فاجعه حلبچه یکجا دست همه قاتلان از جمهوریاسلامی و بعثیهای عراقی تا آمریکا و غرب و تا دلالان سلاحهای شیمیایی و سوداگران مرگ را رو کرد و نفرت مردم جهان علیه آنان را برانگیخت.
اگر افکار عمومی جهانی صدام و خمینی را عوامل مستقیم این جنایت بزرگ میشناسند، بسیاری از مردم سراسر دنیا میدانند که چه کسانی این قاتلان را به سلاح شیمیایی و کشتار جمعی مسلح کردند. میدانند که چه کسانی این جنایتکاران را برای آزمایش و بکارگیری سلاحهای بکار برده نشده شان تشویق میکردند.
میدانند که چرا سران کشورهای غربی بنا به مصالح اقتصادی که از قبل این جنگ داشتند، گوش خود را از وقوع این نسل کشی خوابانده بودند و صدای شان در نمیآمد.
این جنایتکاران از بس سرمست فروش تسلیحات جنگی خود بودند و چنان بوی نفت مفت از خود بیخودشان کرده بود که نمیتوانستند بوی خون هزاران انسانی که تنها ظرف چند دقیقه بر خاک افتاده بودند را حس کنند. چندی از وقوع فاجعه نگذشته بود که افکار عمومی جهان پی برد که حکومت بعث از چه راهی و توسط چه کشورهایی و از کانال کدام کمپانیها به سلاح شیمیایی مسلح شده است.
این روزها هم چنین سالگرد جانباختن پیشمرگان گردان شوان یکی از گردان های رزمنده کومەله است. این واحد از پیشمرگان کومەله هنگام وقوع حمله به منطقه حلبچه در روستای مرزی بیاره در حال استراحت بودند و با شروع حمله به منظور خروج از منطقه جنگی روستا را ترک و مسیری را به سوی پشت جبهه انتخاب کردند. اما در این مسیر با دو مشکل اساسی روبرو شدند، نخست گازهای سمی پراکنده شده در فضای منطقه بر آنان نیز اثر کرده و توان تحرک آنان را به شدت پائین آورده بود و دوم پُلی که میتوانست راه عقبنشینی آنان به سوی پشت جبهه باشد، به کنترل نیروهای رژیم ایران درآمده و تخریب شده بود. پیشمرگان گردان شوان راهی جز عقبنشینی به سوی دریاچه سیروان برایشان باقی نمانده بود، جایی که نیروهای کمکی کومەله در آن سوی دریاچه انتظار آنها را میکشیدند. تلاش نیروهای کمکی برای فرستادن قایقهای نجات به نتیجه نرسید و چند تن نیز در این راه جانباختند. در چنین وضعیتی بود که گردان شوان در نیزارهای کنار دریاچه با نیروهای رژیم درگیر شد و پیشمرگان خسته و زخمی در یک نبرد سخت و نابرابر تا آخرین گلولەهای خود جنگیدند، تعداد جانباختگان این حادثه 69 تن بودند که 11 تن از آنان مدتی بعد از آنکه به اسارات در آمدند، پس از تحمل شکنجەهای فراوان در زندان رژیم اسلامی اعدام شدند.
در 34 مین سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه و جانباختن پیشمرگان گردان شوان و هزاران نفر از مردم شهر و منطقه حلبچه به یاد و خاطره آنان درود میفرستیم. به امید روزی که جنگ و ناامنی، شکنجه و زندان، فقر و نابرابری که نظام سرمایهداری مسبب و عامل بقای آن است جای خود را به صلح و آزادی و رفاه و برابری انسانها، که آرمان رفقای جانباخته گردان شوان بود، بدهد.