اخیراً مجلسنشینان استفساريهای را برای تایید به شورای نگهبان فرستادند تا اعضای مافیای فاسد مسکن بهتر از پیش بتوانند چند میلیون کارگر ساختمانی را غارت و استثمار کنند. محروم نگهداشتن کارگران ساختمان از خدمات بیمهای بخشی از تلاش مجلسیان در خدمت کارفرمایان است. از آنجا که این کارگران، فصلی هستند و بسیاری از آنها نامشان برای بهرهمندی از خدمات عمومی در هیچ دفتری ثبت نمیشود، هرگز آمار دقیقی از جمعیت آنها وجود نداشته است. با اینحال فعالین کارگری مستقل تخمین میزنند که ۳ میلیون کارگر به کار ساختمانی مشعولند. از این تعداد پرشمار، که ۸۰ درصدشان برای مافیای مسکن کار میکنند، فقط ششصد و نود هزار نفرشان بیمه هستند. از آنجا که کابینه و بساز بفروشها سهم بیمه کارگران مورد اشاره را نمیپردازند، این تعداد کم نیز در خطر از دست دادن حقوق بیمه خود هستند. این در شرایطی است که اعضای مافیای مسکن بدلیل فرار و نیز بهرهمندی از بخشش مالیاتی به ازای هر یک میلیون تومانی که بابت ساخت مسکن هزینه میکند، دو میلیون تومان از طریق فروش به جیب میزند. کارفرمایان علیرغم این میزان از درآمد غارت شده حاضر نیستند كارگاه ایمن و تجهيزات ايمني برای كارگر ساختمانی را فراهم کنند، در نتیجه سالانه ۵۰ درصد سوانحکاری در صنعت ساختمان روی میدهند و بین ۹۰۰ تا هزار کارگر جان خود را از دست میدهند. اداره کار رژیم و مقامات ذیربط در اغلب موارد تقصیر سوانح را به پای کارگر نوشته و به این ترتیب حقوق خانواده قربانی شده ضایع میشود. پایمال کردن حقوق کارگران قربانی و صدمه دیده وقتی شدیدتر میگردد که افراد قربانی افغانستانی باشند. در واقع استثمار شدید و تحمیل بیحقوقی برکارگران ساختمانی توسط مافیای مسکن هنگامی به اوج میرسد که آنها کارگر افغانستانیِ بیپشت و پناه را به خدمت میگیرند.
دهههاست که مجلس نشینان کارگران ساختمانی را در بیم و امیدی ساختگی نگه داشته و هنوز هم نگه میدارند. علیرغم وعدههای دروغینی که آنان، سایر مقامات و اعضای تشکلهای زرد و دولت ساخته طی حداقل ۱۶ سال گذشته جهت بهبود سطح معیشت و شرایط کاری به این کارگران دادهاند، وضع آنها روز به روز بدتر شده است. تهیه استفساريهی مذکور بار دیگر نشان داد که مجلسیان و سایر مقامات ریز و درشت بدون هیج شرمی از منافع کارفرمایان دفاع کرده و برای ازدیاد سودهای کلان آنها از هیچگونه کوششی دریغ نمیورزند.
ضروری است فعالین تامین حقوق کارگران ساختمانی در چنین شرایطی بر میزان فعالیت خود جهت بهبود معیشت و تامین بیمه بیافزایند. اما این کافی نیست. لازم است آنها همزمان تلاش و مبارزات خود در جهت سازمان دادن کارگران در تشکلهای مستقل و رادیکال را افزایش دهند. یک میلیون و دویست هزار تا یک میلیون و پانصد هزار نفر از کارگران ساختمانی در ۴۵۰ انجمن به رسمیت شناخته شدهی کشور متشکل هستند. نمایندگان این انجمنها اگر دلسوز و متعهد باشند بعضی خدمات را برای کارگران تامین میکنند. آنها آن بخش از کارگران را از حالت انفرادی در آوردهاند. بنابراین میتوانند در عرصههایی برای کارگران مفید باشند. اما با سرکوب و آزارهای زیادی که نیروهای امنیتی و ادارات کار برای آنها ایجاد میکنند این تاثیرات محدود میباشند. به این جهت فعالین تامین منافع کارگران ساختمانی متوجه شده و میکوشند تشکلهای مستقل و رادیکال بسازند. شکی نیست که اینگونه تشکلها با موانعی جدی روبرو هستند. طبعاً نخستین مانع وجود حکومتی تماماً ضدکارگر و طرفدار کارفرمایان و ادارات، مجالس و تشکلهای زرد آن میباشند. در عین حال فقر تباه کننده و پراکندگی کارگران ساختمانی از موانع کلیدی هستند. همین موانع سبب شده، ایجاد تشکلهای مستقل و رزمنده در همه عرصههای کارگری و بویژه در صنعت ساختمانی که کارگران فصلی و بیثبات کار هستند بسیار مشکلتر گردد. طبعاً فعالین کارگری چندی در این میدان مبارزه کرده و هزینه داده و صاحب تجربه شدهاند. آنها بویژه در کوردستان، که تعداد کارگران ساختمانی مهاجر و غیرمهاجر آن با موانع میلیتاریزم و سرکوب ملی هم دست به گریبانند، با اشکال بیشتری روبرو میباشند.لازم است فعالین مذکور تلاشهای خود را در هماهنگی و تماس با کارگران بخشهای دیگر کارگری پیش ببرند. طبیعتاً این مبارزات فداکارانه، در دوره کنونی در کوردستان و سایر مناطق ادامه خواهد داشت. شکی نیست کارگران ساختمانی، که با استفاده از شبکههای اجتماعی آگاهتر شدهاند، به مبارزات خود برای تامین یک زندگی مناسب و امنیت شغلی ادامه خواهند داد. این مبارزات بخشی از مبارزه وسیع و فداکارانهای خواهد بود که در جهت تضعیف و سرانجام مرگ جمهوری اسلامی انجام میگیرد.