تشکیل‌ شورا و مصادره‌ی زمین‌های کشاورزی در روستای‌ الک از توابع شهرستان کامیاران (خرداد ۱۳۵۸)

نویسندە: هسته‌ی آرمان زحمتکشان(۵)

121078623 2696326987250527 5537684823401682271 n

زحمت‌کشان مبارز!

روستاییان الک(١) دست به کار بزرگی زده‌اند. آنها زمین‌های آباء و اجدادی خود را که مالک از سال ١٣٣٢ و بویژه از سال ١٣۴١ به بعد غصب کرده بود، پس گرفته‌اند. آن‌ها این زمین‌ها را که حدود ۷۰۰ خروار بذر(٢) می‌باشد، به طور دسته جمعی کسب کرده و دسته جمعی از حاصل آنها بهره خواهند گرفت. این شیوه‌ی کار بسیار بسیار عاقلانه است. ما باید از روش کار این روستاییانِ مبارز و خردمنَد درس بگیریم و شیوه‌ی کار آن‌ها را برای خود نمونه قرار دهیم. حتی باید گفت کار این روستاییانِ مبارز، تاریخی است. چون این عمل محسنات زیادی برای همه‌ی دهقانان ستمدیده‌ی ایران دارد. ببینیم روستاییانِ الک چگونه به چنین دستاورد بزرگی نائل آمدند. الک و روستاییانِ آن رابشناسیم!

الک:

الک دهکده‌ای‌ست که حدود ١۵٠ خانوار دارد و جمعیت آن حدودا ١٣٠٠ نفر است. از این ١۵٠ خانوار، ٧٠ خانوار خوش‌نشین هستند، ٧۵ خانوار زمین کمی دارند و بقیه به قول معروف دستشان به دهانشان می‌رسد. حدود شانزده هفده سالی است که ده مدرسه دارد. لوله‌کشی در ده به طور ناقص انجام گرفته. چند سال پیش حمامی در آنجا ساخته‌اند که پس از چهار الی پنج ماه کار کردن از بی‌آبی به حالت تعطیل درآمده، ده یک شرکت تعاونی دارد. این روستا که حدود هشت کیلومتر با جاده‌ی کامیاران-سنندج فاصله دارد در زمینی نسبتاً مسطح و بسیار حاصل‌خیز قرار گرفته. جاده‌ی آن خاکی است و ماشین این هشت کیلومتر را به علت خرابی جاده در بیش از ده دقیقه می‌پیماید. ده اربابی است و زمین‌های آن در اختیار یکی از زمین‌داران کردستان می‌باشد.

مالک ده:

مالک شخصی است به نام علی‌رضا سنندجی که به والی‌خان شهرت دارد. وی که مرد عیاش و قماربازی است از انسانیت بویی نبرده و به هست و نیست روستاییان رحم نمی‌کند. او از دوستان نزدیک نصیری معدوم، اویسی فراری، ضرغام، رییس اسبق ژاندارمری کل کشور، نیازمند فرمانده‌ی سابق ناحیه‌ی ژاندارمری کردستان، استانداران مختلف کردستان و کرمانشاهان و روسای ساواک این دو استان بوده است. او کاخی در امالک خود ساخته که می‌گویند چند میلیون تومان خرج آن کرده. او برای ساختن این کاخ از کار مجانی روستاییان استفاده کرده. این کاخ در تابستان محل تجمع سردمداران مملکت، خوانندگان هنرپیشگان فیلم‌های فارسی بوده است. می‌گویند ضرغام در همان هفته‌ی نخست تصدی ریاست ژاندارمری کل کشور به الک آمده و چند روزی مهمان این خونخوار بوده است. از مهمانان عظیم‌الشان!! این خونخوار باید از مهستی، زن بهرام پسر همین مالک، یغمایی و رضا بیک‌ایمانوردی و دیگران نام برد.

او هر ساله مبالغ زیادی از پول عرق جبین روستاییان را در قمارخانه‌های خارج، تهران و… میباخته. هرزه‌گردی‌های این خونخوار در خارج و داخل زبانزد همگان است. از کارهای ضد انسانی والی‌خان ویران کردن دو دهکده‌ی صارم‌آباد و سید اسماعیل است.

صارم‌آباد:

جوانان ده چیزی از صارم‌آباد بیاد ندارند، اما پیران و میانسالان بارها به این ده سر زده و در شادی و عزای اهالی صارم‌آباد شرکت کرده‌اند. وقتی اینان از صارم‌آباد یاد می‌کنند یک قطره اشک در گوشه‌ی چشمانشان می‌نشیند. آواره شدن اهالی این روستا که قبل از سال ١٣٣٩ توسط والی‌خان ویران شد، آنها را به یاد ستمی می‌اندازد که قرن‌ها است بر روی دوش خود و پدرانشان سنگینی می‌کند.

سید اسماعیل‌:

این روستا نیز همچون صارم‌آباد همسایه‌ی الک می‌باشد. مالک در سال ١٣٣٩ توسط ایادی خود خبردار می‌شود ود که دولت ناچار است زمین‌ها را به طریقی بین روستاییان تقسیم کند. آنها به او خرب می‌دهند که هر عمده‌ مالکی می‌تواند یک روستای شش دانگی برای خود نگه دارد. به محض اینکه این خرب به دست او میرسد اهالی سید اسماعیل را از ده بیرون می‌کند و خانه‌های آنان را با تراکتور صاف کرده و به جایشان گندم می‌کارد. او به این ترتیب تمام صارم‌آباد و سید اسماعیل و الک را به عنوان یک روستای شش دانگی جا می‌زند و بقیه‌ی دهات خود را می‌فروشد. اهالی سید اسماعیل که به این ترتیب آواره می‌شوند در شهرهای کامیاران و کرمانشاه و یا دهات الک، سرچم، ورمهنگ، الک کهنه و… سکونت می‌گزینند. آنها اکنون بازگشته و با یاری «جمعیت دفاع از زحمتکشان» کامیاران مشغول بازسازی خانه‌های خود هستند و تمام زمین‌های قبلی خود را بازپس گرفته‌اند. از کارهای دیگر مالک در مبحث مبارزات مردم یاد خواهیم کرد.

روستاییان الک:

روستاییان الک به دلیل ستم شدید مالک اکثراً فقیر هستند. آنها معمولاً نمی‌توانند از طریق کار کشاورزی زندگی خود را تامین کنند. به همین جهت در سال‌های قبل پس از تمام شدن کارهای روستا، راهی شهرهایی چون بندرعباس، آبادان، خرم‌شهر، تهران و… می‌شدند و به کارگری می‌پرداختند. اینان در نتیجه‌ی این تماس از آگاهی طبقاتی زیادی برخوردارند. آنها در این سفرها با روستاییان ستمدیده‌ی زیادی برخورد کرده‌اند و از مبارزات آن‌ها علیه مالک و ژاندارم آگاهی یافته‌اند. ولی منبع آگاهی این روستاییان فقط رفت‌وآمد با شهر نیست. در میان این روستاییان درس‌خواندگانی وجود دارند که با مبارزین شهری در تماس هستند و در آگاه کردن و سازمان دادن آنان نقش فعالی دارند. ولی بطور کلی باید منبع آگاهی این روستاییان رزمنده را در مبارزات پیگیر آنان با مالک جست.

مبارزات روستاییان الک:

دشمن اصلی اهالی الک مالک است. این مالک و اجدادش به کمک ژاندارمری و سایر ادارات دولتی خون این روستاییان و اجداد آن‌ها را کاسه کرده‌اند . گرچه مالک از پشتیبانی شدید و وسیع ژاندارمری و سایر ادارات دولتی برخوردار بوده ولی مردم رزمنده‌‌ی الک یک لحظه از مبارزه با مالک غفلت نکرده‌اند. این مبارزه بنا به شرایط و اوضاع عبارت بوده است از رویایی مستقیم با مالک تا بیگاری نکردن و مرغانه و سورانه ندادن و شکایت و غیره.

نخستین مبارزات چند دهه‌ی اخیر روستاییان برمی‌گردد به سالهای ٣١ تا ٣٢. در این سال‌ها، جبهه‌ی ملی که شعبه‌ای در کامیاران ایجاد کرده بود، دست به تبلیغات وسیعی در میان روستاییان این منطقه می‌زند. مبلغین جبهه به روستاییان می‌گویند که دکتر مصدق می‌خواهد زمین‌ها را از مالک‌ها بگیرد و بین دهقانان تقسیم کند. تعدادی از روستاییان الک به این امید که دکتر مصدق دست مالک ستم‌کار را از روستا کوتاه کند به عضویت جبهه‌ی ملی در می‌آیند . این روستاییان به کمک سایر روستاییان مالک را، در هنگام اوجگیری جنبش، از ده بیرون می‌کنند. اما با سقوط مصدق مالک ظالم به ده برمی‌گردد. ابتدا کلیه‌ی روستاییان را به کنار استخر می‌برد، آنها را توی استخر می‌اندازد و توسط مزدورانش بشدت مضروبشان می‌سازد. سپس شروع می‌کند به شناسایی روستاییان مبارز. هر کس که به قول روستاییان «کارت مصدق» داشته از روستا فرار می‌کند. یکی از مبارزینی که به خود جرات می‌دهد و به روستاییان می‌گوید: «اگر قانون مصدق پیاده می‌شد، زمین‌ها بین روستاییان تقسیم می‌شد” توسط مالک دستگیر و تحویل ژاندارمری می‌گردد. این روستایی مبارز در رابطه با عضویتش در جبهه‌ی ملی و مبارزاتش علیه مالک به هفت سال زندان محکوم می‌گردد. مالک در این سال‌ها خانه‌های چندی از مبارزین روستا را توسط مزدوران خود غارت می‌کند، آنها را ویران می‌سازد و روستاییان را از ده بیرون می‌راند. او پس از این تصفیه تمام زمین‌های مرغوب را از روستاییان می‌گیرد.

مبارزه‌ی روستاییان پس از اصلاحات ارضی:

مالک پس از اطلاع از تصمیم دولت در مورد اصلاحات ارضی سید اسماعیل را ویران می‌کند و زمین‌های آن را در کنار زمین‌های صارم‌آباد و الک زیر تراکتور می‌اندازد و به اصطلاح کشت مکانیزه می‌کند. به برکت این کشت مکانیزه روستاییان سید اسماعیل نیز هم‌چون ساکنان صارم‌آباد آواره می‌شوند و زمین‌های جدید اهالی الک نیز مورد تجاوز قرار می‌گیرد. مالک پس از غصب زمین‌ها در سال‌های بعد از ١٣٣۲ روستاییان را به جانب کوهپایه‌ها و دامنه‌های نامرغوب می‌راند. روستاییان به ناچار روی زمین‌های نامرغوب و غیرحاصلخیز به کار می‌پردازند و پس از مدتی آنها را آماده‌ی کشت می‌کنند. مالک زالوصفت تصمیم می‌گیرد این زمین‌ها را نیز از چنگ روستاییان بدر آورد. او برای این کار حدود نصف روستاییان را تطمیع می‌کند و به آنها می‌گوید اگر از او حمایت کنند به آن‌ها پول و زمین می‌دهد. عده‌ای از روستاییان به این ترتیب فریفته می‌شوند. مالک به زمین‌های روستاییان دست درازی می‌کند. آنها مقاومت می‌کنند. در نتیجه‌ی این مقاومت روستاییان فریفته‌شده به روستاییان دیگر حمله می‌کنند. از اینجا درگیری‌ها شروع می‌شود و از سال ۴١ تا ۴٣ ادامه می‌یابد. در ضمن یکی از این درگیری‌ها که چندین‌بار تکرار می‌شوند، دوازده تن زخم برمی‌دارند. مالک به این بهانه ٢۶ روستایی را توسط ژاندارم‌ها دستگیر میکند. این ٢۶ نفر هر کدام به سیزده روز زندان و پرداخت مبلغ ١۶٠٠٠ ریال جریمه محکوم می‌شوند. پس از این دعوا روستاییان که همه در اصل خویشاوند هستند بطور یکسان صدمه می‌بینند. مالک یک‌سوم از زمین‌هایی را که روستاییان بعد از غصب شدن زمین‌هایشان در کوه‌پایه‌ها آباد می‌کنند، می‌گیرد و به آنها حکم می‌کند که هر کس می‌خواهد بماند به نسبت تعداد اعضای خانواده از یک‌هزار تا یک‌هزار و پانصد بدهد. آنها که ندارند باروبنه را می‌پیچند و راهی شهرها و روستاهای دیگر می‌شوند و آنها که نمی‌توانند از روستای آباء و اجدادی خود دل بکنند. با هزار بدبختی پول را تهیه می‌کنند و در اختیار مالک می‌گذارند. او مراتع ده را نیز غصب می‌کند و آنها را در ازاء سالیانه مبالغ هنگفتی در اختیار دامداران کرمانشاهی قرار می‌دهد. این اعمال چشمان روستاییان فریب‌خورده را باز می‌کند. تعدادی از آنها شرمنده از اعمال ناآگاهانه‌ی خود به جانب سایر روستاییان می‌آيند و همراه آنان به مبارزه با مالک می‌پردازند. تعدادی از روستاییان در سالهای ۴۶-۴۵ شکایتی از والی‌خان تسلیم دادگستری کرده و به‌خاطر رسیدگی عادلانه بدان در ژاندارمری کامیاران متحصن می‌شوند. ضمن تحصن یکی از گروهبانان با نقشه‌ی قبلی پتویی را در داخل پاسگاه آتش می‌زند و روستاییان را به خراب‌کاری متهم می‌سازد. در نتیجه‌ی این اتهام ژاندارم‌ها به جان روستاییان می‌افتند. آنها را کتک مفصل می‌زنند و سپس آنها را در اطاق‌های در بسته حبس کرده و به داخل اتاق‌ها آب می‌ریزند. روستاییان علی‌رغم این رفتارهای وحشیانه دست از مبارزات خود برنمی‌دارند و از طریق عریضه‌نویسی و شکایت به مبارزه‌ی خود ادامه می‌دهند. این مبارزات همچنان ادامه می‌یابد تا اینکه مبارزه‌ی خلق‌های ایران علیه استبداد و امپریالیسم اوجی توده‌ای می‌گیرد.

مبارزه اهالی الک در حین انقلاب:

تعدادی از جوانان آگاه ده به محض اوج‌گیری مبارزات مردم ایران و تظاهرات توده‌ای در قم (دی‌ماه ۵۶) آشکارا شروع به تبلیغات انقلابی می‌کنند. یکی از روستاییان از این مبارزات چنین یاد می‌کند: «هم‌زمان با تظاهرات قم شروع کردیم به حرف زدن. ما به روستاییان گفتیم این شاه خائن است و به دستیاری اوست که والی‌خان خون ما را می‌مکد. از همان ابتدا عده‌ای رنجیدند و با ما در افتادند. دیدیم اگر بخواهد از همين‌جا بین ما اختلاف بی‌افتد کارمان زار است. پس چکار کردیم؟ به آن روستاییان نزدیک شدیم. برادرانه با آنها صحبت کردیم. از بی‌سوادی و بدبختی خودمان و فرزندانمان، از آوارگی‌هایمان از کاخ مالک، از شب‌نشینی‌ها، قماربازی‌ها و عیاشی‌های او صحبت کردیم. روستاییان می‌گفتند: “این‌ها به شاه چه مربوط است؟” گفتیم: “مگر امنیه‌ها مال شاه نیستن؟

مگر مامورین اداره‌ها مال شاه نیستن؟ این‌ها که هست و نیست ما را می‌خورند و می‌برند همه آدم شاه هستند. این‌ها که همیشه به ما توهین می‌کنند آدم شاه هستند”. به روستاییان می‌گفتیم: “مگر ما همه بنده‌ی خدا نیستیم؟ مگر ما از صبح سحر تا غروب جان نمی‌کنیم و عرق نمی‌ریزیم؟” می‌گفتند: “چرا “می‌گفتیم”:پس چرا ما حتی یک حمام نداریم؟ چرا کفش‌هایمان پاره است؟ چرا اگر یک سرمای شدید بخوریم می‌میریم؟ چرا هیچ‌کس برایمان احترامی قائل نیست؟ چرا همه توی سرمان می‌زنند؟ ولی والی‌خان پیش استاندار و رییس ژاندارمری شاه در صدر مجلس می‌نشیند و دستور ویران کردن خانه‌های ما و آواره کردن ما را می‌دهد”… خلاصه کار را به جایی رساندیم که آنها ما را ماچ کردند و دست به دستمان دادند. همزمان با این کار شروع کردیم به از بین بردن اختلافات بین خانواده‌ها. آنها را که با هم حرف نمی‌زدند، آشتی دادیم. آنها که با هم خرده حسابی داشتند، خردهرحساب‌هایشان را صاف کردیم. خلاصه انقلاب ب ایران پیش می‌رفت و ما هم پیش می‌رفتیم. روزهایی که در شهر تظاهرات بود می‌رفتیم، شرکت می‌کردیم و برمی‌گشتیم آن را برای اهالی ده تعریف می‌کردیم. یواش‌یواش روابط مردم با هم خوب شد. شب‌نشینی‌ها شروع شد. امشب منزل من، فردا شب منزل او و به همین ترتیب. در این شب نشینی‌ها اول بی‌بی‌سی گوش می‌دادیم. بعدش راجع به تظاهرات مردم ایران، تظاهرات مردم کردستان، زمین، استخر آقا، خوش‌گذرانی‌های او و پسرهایش، مرتع‌هایمان که آنها را به جمهور (٣)می‌داد، آوارگی‌های خودمان، آوارگی‌های اهالی سید اسماعیل و غیره صحبت می‌کرديم. اگر کسی در این شب‌نشینی‌ها حاضر نمی‌شد چندتایی بلند می‌شدیم، می‌رفتیم خانه‌اش و با او صحبت می‌کردیم. از منافع مشترکمان، از دردهایمان، از دست‌های ترک خورده‌مان و از ظلم‌های آقا برای او صحبت می‌کردیم. بعد از آن او را هم به شب‌نشینی‌ها می‌کشاندیم. کم‌کم جز چندتایی از جاش‌های آقا همه در شب‌نشینی‌ها حاضر می‌شدند. کار به جایی رسید که همه با هم قسم خوردیم که پشت به پشت هم‌دیگر بدهیم و دیگر زیر بار ظلم آقا و ستم ژاندارم و مامور دولت نرویم. همه با هم قسم خوردیم که بکوشیم زمین‌های ازدست رفته‌ی خود را دوباره پس بگیریم»… اقدامات عناصر آگاه و سنت مبارزاتی مردم ده ثمر می‌دهد. ژاندارم‌ها که با تهدید و تطمیع از روستا «جاوید شاه»گو جمع می‌کردند، نمی‌توانند مردم این آبادی را برای تظاهرات به نفع شاه به شهرها بکشانند. آنها تنها وقتی در شهرها حاضر می‌شوند که بخواهند علیه شاه و مالک و هر خائن دیگری شعار بدهند. روستاییان در طی تظاهرات بیشتر و بهتر با فجایع مامورین شاه و بی‌رحمی آنها آشنا می‌شوند. آشنایی آنها با مردم مبارز و یک‌پارچه‌ی شهر سبب می‌شود که بیشتر به فکر فشرده‌تر کردن صفوف خود بیفتند. آنها در عمل به درستی پی می‌برند که اگر بخواهند با مالک و ژاندارم دربیفتند باید کاملاً متحد باشند. فعالیت‌های عناصر ص آگاه، کسانی که «کارت مصدق» داشتند، شب‌نشینی‌ها و شرکت در تظاهرات مردم شهر این اتحاد را مستحکم می‌کند.

بازپس گرفتن زمین‌ها:

اتحاد و همبستگی محکم در عمل به اثبات می‌رسد. پانزده روز پس از سقوط بختیار (حدود هفتم اسفند ١٣۵٧) مردم ده به‌طور یک‌پارچه به پا می‌خیزند و زمین‌های خود را بازپس میگیرند:

«…زن و مرد و کودک ریختیم روی زمین‌ها. منظره‌ی باشکوهی بود. با تراکتوری که در ده بود و به والی‌خان تعلق داشت شروع کردیم به شخم زدن زمین. هنوز در اوایل کار بودیم که از اطراف ریختند به کمکمان. روستاییان دهات همسایه با شور و هیجان و با تراکتورهای خود آمدند. انگار خواب می‌دیدیم. تراکتورها روز اول را مجانی و افتخاری کار کردند. آنها می‌خواستند روزهای بعد نیز افتخاری کار کنند، ما قبول نکردیم و به هر کدام روزی صد تومان دادیم. پول تراکتورها را همه با هم دادیم. از خانه‌های جوچین‌ها(۴) و همه جمع کردیم…».

شورا:

مردم آبادی در عمل پی می‌برند که اگر بخواهند این زمین‌ها را همچنان دسته‌جمعی نگه دارند باید شورایی داشته باشند: «…دیدیم این نمی‌شود. زمین کار دارد. مالک شکایت می‌کند باید کسی جوابگویش باشد. از دهات دیگر برای اعلام همبستگی می‌آیند باید کسی باشد از آنها پذیرایی کند. این است که گفتیم ما به یک شورا احتیاج داریم. یک شب همه جمع شدیم توی مسجد. صحبت‌های زیادی کردیم. آخر سر قرار شد دوازده نفر به عنوان اعضای شورای ده انتخاب بشوند. این دوازده نفر می‌بایست از میان کسانی انتخاب بشوند که سابقه‌ی مبارزه با مالک داشته باشند. ما از میان کسانی که درس خوانده بودند و مبارزه کرده بودند دو نفر و از میان سایرین ده نفر انتخاب کردیم. وقتی می‌خواستیم مسجد را ترک کنیم، دیدیم عده‌ای مسلح می‌خواهند با ما دعوا راه بیندازند. رفتیم جلو گفتیم: “برادر! آخه مگر ما جدا از شماییم. مگر زمین فقط مال ماست. شما هم بیایید پشت به پشت ما بدهید”. گفتند: “شام می‌خواهید مال غیر را غصب کنید. این مسلمانی نیست”. گفتیم: “پس این مسلمانی است که والی‌خان هست و نیست ما را غارت کرده و ما را به خاک سیاه نشانده”. خلاصه با هزار مکافات از دعوا و خونریزی جلوگیری کردیم. اگر خون از دماغ کسی میآمد، همه‌ی زحمات ما به باد می‌رفت. توی ده دوباره دودستگی می‌افتد و والی‌خان به ریش همه‌مان می‌خندد. اگر کسی از ما کشته می‌شد او فکر می‌کرد خدا یک پسر تازه بهش داده است. اما حقه‌اش نگرفت . ما از فردا به سراغ آنها رفتیم و تعداد زیادی از آنها را هم به طرف خود کشاندیم. حالا آنها هم شریک ما هستند. توی زمین‌ها نخود کاشته‌ایم. بذر را دسته‌ جمعی تهیه کردیم. مالک بی‌انصاف که دید آن شب حقه‌اش نگرفت رفت به جوچین‌ها گفت اینها زمین را و بهره‌ی زمین را بین خودشان تقسیم می‌کنند و چیزی به شام نمی‌دهند. نزدیک بود دوباره آبادی بهم بریزد. ولی ما بلافاصله این توطئه‌ی کثیف مالک را هم خنثی کردیم. به جوچین‌ها گفتیم: “اول سهم شام را می‌دهیم. شام از همه بیشرت رنج برده‌اید”. حالا خیلی خوشحال هستیم. همه‌ی ما با هم کار می‌کنیم. تا حالا از دهاتی چون ماراب، سرچم، ورمهنگ، طاینه، درویان علیا، درویان سفلی، سرآبکام، آهنگران، ماویان و… به ده ما آمده و با ما اعلام همبستگی کرده‌اند. در یکی از روزهایی که از دهات اطراف برای اعلام همبستگی آمده بودند به ما گفتند بهتر است شکایتی هم به شهر بدهیم. دیدیم راست می‌گویند. برداشتیم شکایتی برای دادگستری نوشتیم. فکر کردیم حالا که حکومت مال خودمان است زود به کارهامان رسیدگی می‌کنند. شکایت اول جوابی نداشت، دومی را نوشتیم، آن هم بی‌جواب ماند. سومی و چهارمی و… خلاصه خبری نبود. گفتیم حالا که مملکت بی‌صاحب شده و هرج و مرج است این‌طوری شده. اداره‌ها که منظم بشود کارمان درست می‌شود. در این خیال بودیم که دیدیم از شهر احضاریه آوردند که بله والی‌خان از ما شکایت کرده. تعجب کردیم چطور شد این همه شکایت ما را جواب ندادند ولی همین که او یک شکایت نوشت احضاریه آوردند؟ نکند مامورین هامن مامورین هستند. شش نفری از اعضای شورای بلند می‌شوند، می‌روند شهر. می‌بینند بله آش هامن آش است و کاسه هامن کاسه».

دهقانان مبارز:

حالا اهالی الک به همان ترتیب که گفتیم روی زمین‌های خودشان مشغول کارند. آنها زمین‌ها را تقسیم نکرده‌اند تا اتحاد و همبستگی‌شان لطمه نبیند. ما باید از این دهقانان مبارز درس‌های زیادی بگیریم. این درس‌ها را می‌توانیم این‌طور دسته‌بندی کنیم:

١- مالکان و تمام کسانی که به آنها کمک می‌کنند، دشمن همه‌ی دهقانان هستند.

۲- در این مرحله از جنبش همه‌ی روستاییان منافع مشترکی دارند و باید مشرتکاً از این منافع دفاع کنند.

٣- شرکت فعال در مبارزات خلق‌ها سبب می‌شود که انسان زودتر راه‌حل مشکلات خود را پیدا کند و حتی در بعضی موارد “مثل این مورد الک” الگوهای قابل پیروی برای دیگران کشف کند.

۴- با روستاییانی که از طرف مالک تحریک می‌شوند باید برادرانه رفتار و برخورد کرد. فکر کنید که اگر اهالی الک در شب تشکیل شورا عاقلانه با دوستان و خویشاوندان فریب‌خورده‌ی خود برخورد نمی‌کردند، چه فاجعه‌ای پیش می‌آمد.

۵- برای رسیدن به هدف باید مقدمات کار را از قبل فراهم کرد. مثال اهالی الک که از قبل تصمیم گرفته بودند متحدانه علیه مالک برخيزند و زمین‌های خود را از او پس بگیرند، ابتدا اختلافات موجود در میان خود را حل کردند.

۶- پیوند دادن مبارزات شهر و روستا از اهمیت زیادی برخوردار است. روستاییان ضمن شرکت در مبارزات مردم شهر فواید زیادی می‌برند. اهالی الک اگر در مبارزات مردم شهر شرکت نمی‌کردند، شهریان مبارز را به خوبی نمی‌شناختند، نمی‌دانستند که ژاندارم همان اندازه که دشمن آنهاست، دشمن شهریان مبارز نیز هست. نمی‌دانستند ژاندارم مامور مستقیم شاه و دولت است و این‌ها هستند که از مالک حمایت می‌کنند. آنها اگر در این مبارزات شرکت نمی‌کردند، معنی اتحاد را بخوبی درک نمی‌کردند. به سخن همان روستایی توجه کنید: «…یک روز ژاندارم‌ها و پاسبان‌ها ریختند توی جماعت. اول کتک زدند و بعد گاز اشک‌آور انداختند. دست‌آخر تیراندازی کردند. همه ریختیم تو کوچه‌ها. دل تو دلم نبود. همه‌ی درها بسته بود. چشم‌هایم جایی را نمی‌دید. یکهو یک در باز شد.

انگار دنیا را به من دادند. پریدم تو. فکر کردم تنها هستم اما خانه پر بود از مردم. چقدر خوشحال شدم. در کنار آنها احساس راحتی کردم و زن صاحب‌خانه به ما آب داد. کم‌کم حالم جا آمد. ترسم ریخت. ما با هم بودیم. این خیلی خوب بود. تا حالا چنین وضعی پیدا نکرده بودم…» او در ادامه‌ی سخنان خود می‌گوید: «…آنوقت پی بردم که با هم بودن چه خوب است. اتحاد چقدر لازم است. پی بردم که من خیلی چیزها را نمی‌دانم. مالک کاری کرده بود که ما کور و بی‌سواد بار بیاییم و این چیزها را نفهمیم. من با شهریان شروع کردم به صحبت کردن. ضمن این صحبت‌ها پی بردم که در دنیا آدم ظلم‌دیده مثل من زیاد است. همه مثل ما روستاییان الک اسیر دست ظالم هستند. کم‌کم پی بردم که در بعضی کشورها آدم‌های مظلوم با ظاملین جنگیده‌اند. همه‌ی مظلوم‌ها پشت به پشت هم داده و پشت ظالم را شکسته‌اند. به خودم گفتم ما هم اگر پشت به پشت هم بدهیم، میتوانیم حق خودمان را از مالک بگیریم…».

۷- برای این‌که مشکلات بوسیله‌ی خود مردم حل و فصل شود لازم است که روستاییان و همه‌ی زحمت‌کشان تشکیلاتی درست کنند بنام شورا. شورا در ده مجمعی است که برحسب شرایط هر ده وظایفی مخصوص به عهده می‌گیرد. مثلاً در ده الک شورا به کارهای گوناگونی رسیدگی می‌کند. اما مهم‌ترین وظيفه‌ی آن اداره کردن امور زمین بازپس‌ گرفته شده و نگهداری از آن است. مثلاً در دهی مثل «کیلانه» وظیفه‌ی عمده‌ی شورا رسیدگی به اختلاف اهالی و نگهبانی دادن بود. شورا باعث می‌شود که روستاییان به هم نزدیک‌تر شوند و به قدرت خود در اداره‌ی امور پی بربند. شورا باعث منظم شدن کارها می‌شود. اعضای شورا در جلسات خود بهتر از پیش با مشکلات روستاییان آشنا می‌شوند و برای آن تدابیری می‌اندیشند. این خیلی مهم است. خلاصه در یک کالم شورا تشکیلاتی است که روستاییان از طریق آن حاکمیت خود را اعلام می‌کنند و دیگر مثل صغیرها کسی برای‌شان تعیین تکلیف نمی‌کند. اما همين‌جا باید یک نکته‌ی مهم را توضیح بدهیم: شورا باید مجمعی از مبارزترین، پاکترین و سازش‌ناپذیرترین روستاییان باشد. در غیر این صورت به وسیله‌ای برای سوءاستفاده‌های مالکین و سایر ستمگران تبدیل می‌شود. اهالی الک در هنگام انتخابات برای شورا دقت کردند که جاسوس‌های مالکین، دهقانان بی‌تفاوت و آنهایی که زود گول می‌خورند وارد شورا نشوند. دوباره سخنان آن روستایی مبارز را بخوانیم: «…این دوازده نفر می‌بایست از میان کسانی انتخاب شوند که سابقه‌ی مبارزه با مالک داشته باشند…»

٨- اگر روستاییان درد، مشکلات و دشمنان مشترکی دارند پس باید بعد از تشکیل شوراهای خود، آنها را به هم مربوط کنند. آنها باید از میان نمایندگان این شوراها و یا از میان دیگر روستاییان مبارز کسانی را برگزینند و هر چند ده با هم اتحادیه‌ای تشکیل دهند به نام «اتحادیه‌ی دهقانان». ما نمونه‌ی این اتحادیه را در دهات اطراف مریوان و منطقه‌ی تیلکو داریم.

این اتحادیه می‌تواند مبارزات مردم روستاهای یک منطقه یا ناحیه را به هم پیوند بدهد. مثلاً اگر اهالی الک فقط برای نگهداری زمین و شورای خود بکوشند بخوبی نخواهند توانست در برابر دسیسه‌های مالک و مامورین مقاومت کنند. اما اگر در مرحله‌ی اول با روستاییانی که با آنها اعلام همبستگی کرده‌اند اتحادیه‌ای تشکیل دهند بهتر می‌توانند از عهده‌ی مالک برآیند. این اتحادیه می‌تواند با

تشکیلات مبارز شهری رابطه برقرار سازد و از تجارب مبارزین شهری در امور مختلف استفاده کند. این پیوند [به تشکیلات مبارز شهری] نیز امکان می‌دهد تا مشکلات و شیوه‌های زندگی روستاییان را بهتر بشناسند و بهتر و محکم‌تر بتوانند با آن‌ها ایجاد ارتباط کنند. زحمت‌کشان شهر و روستا مشکلات مشترکی دارند که فقط به کمک هم می‌توانند آنها را رفع کنند. شهریان مبارز باید با قلم و قدم از مبارزات مردم روستاها دفاع کنند و روستاییان نیز لازم است که به پشتیبانی برادران مبارز شهری بکوشند. در این مورد خاص دفاع متشکل و همه‌جانبه از دستاوردهای انقلابی دهقانان مبارز الک ضرورت تام دارد. این دفاع متشکل باید از جانب تمام زحمتکشان شهر و روستا و تشکیلات سیاسی

موجود به عمل آید. این دستاورد روستاییان رزمنده‌‌ی الک اهمیت بسیار زیادی دارد. آنها نشان دادند که نباید هیچ دستاورد انقلابی‌ای را بلافاصله بین افراد صاحب سهم تقسیم کرد. تا دشمن قوی است و هرآن احتمال حمله و دسیسه و توطئه از جانب وی می‌رود، باید هر دستاوردی “در این مورد مشخص زمین” را بطور جمعی در اختیار تمامی صاحبان سهم‌ها نگهداشت. و حتی اگر امکان جمعی ماندن این دستاورد در آینده نیز باشد، در جمعی نگهداشتن آن کوشش به عمل آید. آن‌ها که از طریق استثمار زحمت‌کشان زندگی می‌کنند با تمام قدرت خواهند کوشید اهالی مبارز الک را به عقب برانند و زمین را از دست آنها درآورند. آنها بیش از اینکه از بازپس‌گیری زمین بترسند از سرایت این تجربه‌ی عالی به جاهای دیگر می‌ترسند. بنابراین مواضعی که علیه این اقدام اتخاذ خواهند کرد شدید خواهد بود. بنابراین لازم است پیش‌بینی‌های دفاعی برای حفظ این دستاورد، سازمانیافته و قوی باشد. مهمترین عنصر برای حفظ این دستاورد، خود دهقانان الک هستند. آنها با اتحاد محکم خود تا آخرین حد امکان خواهند کوشید از دستاورد خود دفاع کنند. زمین جمعی کشت شده و در مالکیت همگان مانده قویترین ضامن و پایگاه مادی اتحاد آنهاست.

روستاییان سید اسماعیل که منافع مشترک و نزدیکی با آنها دارند نزدیکترین متحد این دهقانان هستند. پس از آن باید روی همبستگی روستاهایی که عملاً به کمک اهالی الک شتافته‌اند حساب کرد و در صورت امکان به اقدامات لازم در میان آنها دست زد. پس از این روستاها باید به روستاییانی چشم دوخت که رسماً اعلام همبستگی کرده‌اند. گذشته از این روستاییان، تمام روستاییان ستمدیده و تمام نیروهای پیشرو و مترقی پشتیبانان بالقوه‌ی این روستاییان خواهند بود. شورای روستای الک و اتحادیه‌ای که لازم است تشکیل شود باید تمام این موارد را مد نظر بگیرد. «جمعیت دفاع از زحمتکشان» کامیاران نیز در این مورد وظیفه‌ی سنگینی به عهده دارد.

با تمام قدرت از دستاورد روستاییان مبارز الک دفاع کنیم!

تجارب آنها را در اختیار سایر روستاییان زحمتکش قرار دهیم!

درود بر روستاییان رزمنده‌‌ی الک!

مستحکم‌باد پیوند کلیه‌ی زحمت‌کشان ایران در حفظ دستاوردهای خلقی!

هسته‌ی آرمان زحمتکشان(۵)

١٣۵٨/٠٣/١۴

پی‌نوشت:

١- روستای الک از توابع شهرستان کامیاران در استان کردستان است.

۲- کل زمین‌ها ٩٠٠ خروار بذر می‌باشد که دویست خروار آن متعلق به روستاییان سید اسماعیل است. روستاییان این دو روستا همه ٩٠٠ خروار را با هم کشت کرده‌اند.

٣- مالک‌ها مراتع را در اختیار دامداران کرمانشاهی می‌گذارند و از آنها سالیانه مبلغی می‌گیرند. روستاییان این را “جمهوری دادن” می‌گویند.

۴- خوش‌نشین

۵- در مقدمه‌ی این گزارش در نشریه‌ی پیکار در مورد هسته‌ی آرمان زحمتکشان آمده است: با این گزارش «هسته‌ی آرمان زحمتکشان» به مبارزهای که پیش از این تحت نام دیگری بدان دست می‌زد ادامه می‌دهد. ما در تهیه‌ی این گزارش مدیون چند تن از روستاییان مبارز، آگاه و فعال این روستا هستیم. یکی از این روستاییان مبارز، که سواد خواندن و نوشتن نیز نداشت، اطلاعاتی بیش از دیگران در اختیار ما گذاشت. آنچه را که به صورت نقل‌قول خواهیم آورد، از این روستایی مبارز است. ما به خاطر داشتن چنین روستاییان آگاهِ شدیداً فعال و مبارزی به خود می‌بالیم.

نشریه پیکار. ارگان سازمان پیکار در راه آزادی طبقه‌ی کارگر

شماره‌ی٩

۴ تیر ١٣۵٨

لینک به منبع اصلی:

https://bit.ly/3BIOtyu

Next Post

آزادی فعال کارگری ریحانه انصاری‌نژاد

ش آگوست 6 , 2022
Share on Facebook Tweet it Share on Reddit Pin it ریحانه انصاری‌نژاد فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری با قید وثیقه یک میلیارد تومانی آزاد شد. به گزارش رسیده به کولبر نیوز امروز شنبه ۱۵ مردادماه ١٤٠١، فعال کارگری زندانی ریحانه انصاری‌نژاد پس از […]
photo 2022 08 06 14 10 18
Telegram Channel