روزی نیست که گزارشات و آمارهای جدیدی از گسترش فقر و فلاکت در جامعه منتشر نشود. برآوردهای مرکز آمار ایران نشــان میدهد در شهریورماه ســال گذشته خط فقر بــرای یک خانوار چهارنفــره برابر بــا ۷ میلیون و ۵۰۰ هــزار تومان به ثبت رسیده است. این رقم با همه دستکاریهای آماری که مرکز آمار ایران در آن تخصص بالایی دارد، در همین حد هم نشان از عمق فاجعهای دارد که در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی در جریان است.
در همین رابطه روزنامه صبح امروز چاپ تهران در شماره امروز خود نوشته است:
نه تنها بــا حرفهای گوشــه و کنار خیابان و در تاکســی، بلکه بر اساس افکارســنجیهای انجام شده در مرکز پژوهشهای مجلس شــورای اسلامی نیز تورم احســاس شده از سوی مردم نزدیک به دو برابر نرخ تورم رســمی اعلام شده در کشور است. اقتصاد ایران رکوردار نرخهای تــورم دو رقمــی در جهان است.
در عین حال آقامحمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هم گفته است: دوهزار و بیست محله و ۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از جمعیت در سراســر ایران وجود دارد که از امکانات اولیه زندگی مانند مسکن، اشتغال، تحصیل، بهداشت و درمان، خوراک و پوشاک محروم هستند.
کار به جایی رسیده است که بعضی از مردم به طور رسمی اقدام به فروش کلیه، قرنیه چشم و فرزندان تازه به دنیا آمده خود میکنند تا از گرسنگی نجات یابند. زباله گردهایی که عمدتاً کودک و نوجوان بوده برای کمک به تامین یک معیشت حداقلی برای خانواده، زبالهگردی میکنند و یا در کارگاهها و در خیابانها به کسب درآمدی بخور و نمیر مشغولند. کارتن خوابی، چادرخوابی در بالای پشت بامها، گورخوابی، دست فروشی، کولبری، سوختبری و نظایر آنها نیز راهحلهایی هستند که تهیدستان برای بقا و بهناچار به آنها متوسل میشوند.
فقر در ایران، هم ریشه در سیاست و هم در اقتصاد جمهوری اسلامی دارد. در زمینه سیاست: جمهوری اسلامی با مداخله در بحرانهای منطقهای، با اجرای پروژههای ماجراجویانه اتمی و موشکی، با صرف میلیاردها دلار برای گسترش موسسات مذهبی، همه اینها بر متن یک فساد نهادینه شده مالی، تریلیونها دلار از ثروت مردم این کشور و حاصل رنج و کار آنان را بر باد داده است. در زمینه اقتصاد: با پیروی از اقتصاد نئولیبرالیستی، یعنی خصوصی سازیها، زدن از سوبسیدها و کاستن از خدمات اجتماعی، تعدیل نیروی کار و بیکارسازی وسیع کارگران بدون پرداخت بیمه بیکاری، حذف مزایای کارگری مانند حق مسکن و بیمههای درمانی، همه اینها بر متن یک بحران اقتصادی مزمن، از عوامل اصلی افزایش آمار گرسنگی در ایران بودهاند. امروز بیش از ۷۰ درصد مردم ایران ۴ تا ۵ برابر زیر خطفقر زندگی میکنند. این اوضاع به نوبه خود موجب بروز انواع ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی از قبیل تنفروشی، اعتیاد به مواد مخدر، زبالهگردی، کارتن خوابی، کودکان کار، خودکشی و غیره شدهاند.
استبداد و اختناق، تورم و گرانی، بیکاری ده میلیونی، گرسنگی و فقر و شکاف عمیق طبقاتی جان تودههای پایمال شده جامعه را به لب رسانده است. بیتردید تودههای کارگر و مردم رنج کشیده ایران که ۴۴ سال است تحت حاکمیت این رژیم استثمارگر و جنایتکار برای بهبود وضعیت کار و معیشت خود مبارزه میکنند، تحت این شرایط هم به مبارزه خود ادامه میدهند. کارگران و مردم رنجدیدهای که تحت فشارهای معیشتی کارد به استخوانشان رسیده است، راهی جز این ندارند که برای رهایی از جهنمی که رژیم اسلامی برپا کرده است، آستینهایشان را بالا بزنند و بدون هراس از سرکوب، و بگیر و ببند، سرسختانه تر و مصممتر از قبل علیه مسببین و بانیان این فقر و فلاکت اقتصادی نبرد سرنوشتساز خود را در کلیه عرصهها به پیش ببرند.
مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، مبارزه است برای بیرون آوردن هفتاد درصد جامعه از فقر و بیکاری، از محرومیت و بیمسکنی، از گرانی و دهها معضل کوچک و بزرگ اجتماعی دیگر. اینکه در دل همه این فلاکتها، در دل همه هجومی که به سفره میلیونها مردم میبرند، جامعه شاهد اعترضات همه روز کارگران، معلمان، بازنشستگان و غیره است، خود برجستهترین نماد بیاثر بودن لاف و گزافهای سران رژیم و همزمان وجود یک پتانسیل انفجاری عظیم در این جامعه است. مردم در زندگی واقعی خود و هر روز بیش از روز گذشته به این حقیقت پی میبرند که راه رهایی از این شرایط فلاکتبار، گسترش اعتراضات، آمدن به خیابان، اعتصاب در کارخانجات مؤسسات صنعتی و تولیدی و تدارک همه جانبه جهت سرنگونی انقلابی این رژیم است.