نامهای به مامان گُلی!
گُلی جان، سرت را بالا بگیر مادر و قرص و محکم باش و یقین داشته باش که فرزندت قلب بیمار تو را در نظر گرفته.
قلب تو که قلب من است مادر. قلبی که من بارها با او بیمار شدهام که جای خود دارد، که من، قلب تمام مادران این سرزمین را هم در نظر گرفتهام و قلب مادران آیندهی این سرزمین را هم.
سرت را بالا بگیر مادر و قرص و محکم باش و این هیاهوی بیدادگاه ضدانقلاب اسلامی را نشان ضعف آن سیستمی بدان که عَزم جَزم کرده تا مادرهای زیادی را داغدار کند و کرده است و خواهد کرد. نشان ضعف آن سیستمی که عَزم جَزم کرده تا امثال مرا صرفاً به جرم بیان اندیشه در این رسانهی کوچک و ایستادن در کنار طبقهی کارگر و دفاع از جنبش طبقاتیاش و یا نهایتاً نشر تحلیلهای طبقاتی از شرایط موجود جامعه، دوباره به اتهامات تکراری به زندان محکوم کند تا جدا از صدور حکم احتمالی جدید، هفت سال تعلیقی در حکم قبلیام را نیز اجرا و باز هم مرا از تو جدا کند مادر.
چرا؟!
چون پای نامهی درخواست عفو از رهبری این حکومت را امضا نزدهام.
چرا؟!
چون گفتهام که “اگر عفوی هم در کار باشد، این ماییم و ملت ایران که باید شما را عفو کنیم” و خوب میدانید که عفوتان نخواهیم کرد. چرا که “نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم” را بارها و بارها فریاد کردهایم و ایمان داریم که گوشتان را زنگ این فریاد رها نکرده و نخواهد کرد.
سرت را بالا بگیر مادر و قرص و محکم باش که من چون همیشه، همواره در کنار توام و سمت حقیقت و یقین بدان که از تو و از حقیقت جدا نخواهم شد، اگرچه در بند این دژخیمان باشم و یا چون بذری در دل خاک.
پس، هر اتفاقی که افتاد؛ تو، سرت را بالا بگیر و قرص و محکم باش مادر و یادت باشد که گونههای نیکا (خواهرزادهی عزیزتر از جانم) را هر بار بجای من هم ببوسی و آنگاه که بار دیگر و بار دیگر و بار دیگر موهایش را گیس میکنی، یقین داشته باش که من با تو و طرف توام، با تو و طرف تو و تمام مادرانی که گیس آزادی و برابری و گیس جمهوری و گیس رهایی از تمامی اشکال مختلف ستم و استثمار میبافند.
سرت را بالا بگیر مادر و قرص و محکم باش. بگذار که سرفرازیات، حقیقت آرمان سرخمان را فریاد کند. که به قول برشت: حقیقت، همان اندازه رایج خواهد شد که ما رواجش بدهیم، اینکه آفتابِ حقیقت در پرده نخواهد ماند حرفِ مفتی است! فقط دستهای ما میتواند از پرده بیرونش بکشد!
دوستدار همیشگی تو و حقیقت، پسرت:
پیمان فرهنگیان