روز گذشته شورای نگهبان اسامی ۶ مردی را که صلاحیت آنها برای انتخابات ریاست جمهوری تایید شده است، اعلام کرد. این ۶ نفر عبارتند از: مسعود پزشکیان؛ از جناح راندهشدگان از قدرت، مصطفی پورمحمدی؛ که همراه با رئیسی عضو هیئت مرگ در سال ۱۳۶۷ بودند، سعید جلیلی؛ علیرضا زاکانی؛ امیرحسین قاضیزاده و محمدباقر قالیباف. رد صلاحیتشدگان نظیر احمدی نژاد و لاریجانی از جمله نزدیکان سابق دربار خامنهای بودند که مدتی است مغضوب وی واقع شدند. وجود مصطفی پورمحمدی در لیست کاندیدهای تائید صلاحیتشده، چه منتصب شده باشد و چه نباشد، نشانه آن است که رژیم میخواهد از این طریق پیامی به مردم ایران بدهد و آن اینکه راه رئیسی به عنوان جلاد ۶۷ ادامه خواهد داشت.
در اینکه مانند همیشه یک نمایش انتخاباتی مهندسیشده در راه است، تردیدی نیست. فردی هم که قرار است از صندوق بیرون بیاید از قبل منتصب شده است. دغدغهای هم از بابت میزان مشارکت مردم در این نمایش در میان نیست، زیرا ریش و قیچی دست خودشان است و هر طور خواستند آن را آرایش خواهند کرد. همه نشانهها حاکی از آن است، آنچه که در جمهوری اسلامی انتخابات نامیده میشود، اینبار با یکی از بیسابقهترین و گستردهترین تحریمها در طول حیات ٤۵ ساله این رژیم روبرو خواهد شد.
اما این نمایش انتخاباتی، در شرایطِ بسیار دشواری برای رژیم انجام میشود. جمهوری اسلامی با شیوههای تاکنونی فریب و سرکوب نمیتواند حکومت کند و به هیچ درجهای از توهم تودههای وسیع مردم هم متکی نیست. گرانی و بیکاری و تورم و شرایط فلاکتبار اقتصادی کارد را به استخوان رسانده و کاسه صبر مردم را لبریز کرده است. بطوریکه امروز وضع اقتصادی مردم با هیچ دورهای از حیات این رژیم قابل مقایسه نیست. تداوم این وضعیت برای مردم غیر قابل تحمل شده است. رژیم قادر به هیچ گونه اصلاحی در امور زندگی مردم نیست و در عین حال هر گونه عقبنشینی در برابر خواستههای مردم را برای حفظ موجودیت خود خطرناک میداند. پایه حمایتی رژیم در میان هوادارانش بسیارکوچک شده است و هسته اصلی قدرت از فرط بدگمانی و نگرانی برای بقا، هر روز بخشی از نزدیک ترین اطرافیان خود را تصفیه و یا از دایره قدرت دور میکند.
موضع مردم معترض در این صحنهسازی انتخاباتی نه فقط تحریم انتخابات بلکه تقبیح شرکت در این نمایش مسخره است. در واقع آنچه که به عنوان انتخابات ریاست جمهوری تیرماه امسال برگزار شود، چیزی جز بیعت با خامنهای و تبعیت از استراتژی سپاه پاسداران در خدمت بە بقای جمهوری اسلامی نیست.
برای اکثریت مردم ایران جمهوری اسلامی در ردیف دیگر حاکمیتهای اسلامی در منطقه نظیر داعش، طالبان و حزبالله و غیره قرار دارد، با این تفاوت که این رژیم فرصت بیشتری برای ریختن زهر خود در پیکر این جامعه و کل منطقه داشته است و فلاکت را در ابعاد وسیعتری بر زندگی مردم ایران و منطقە تحمیل کرده است. کشاندن ٧٠ درصد از مردم به زیر خط فقر، آنهم در کشوری که بر دریائی از ثروتهای طبیعی نشسته است، محروم کردن شهروندان از ابتدائیترین آزادیها و حقوق اجتماعی، کشتارهای جمعی، شکنجه، اعدام و ترور، اعمال ارتجاعیترین قوانین بر زنان و بر زندگی احاد مردم، دشمنی با آزادی و حقوق ابتدائی ملتهای تحت ستم، گسترش فاجعهبارترین آسیبهای اجتماعی، این حاصل ۴۵ سال حاکمیت رژیم اسلامی است.
ویژگی این نمایش انتخاباتی در مقایسه با نمایشهای قبلی در این است که اینبار میزان مشارکت مردم در انتخابات و نمایش دموکراسی و غیره اولویت رژیم نیست، مسئله مشارکت را با طرفندهای آشنا رفع و رجوع و مهندسی خواهند کرد. مسئله آنها کسب آمادگی در سطوح مختلف رژیم برای رویاروئیهای سرنوشتساز است که انتظارش را میکشند.
جمهوری اسلامی استراتژی جدیدی برای بقای خود در پیش گرفته است. اگر در گذشته توهم و فریب در این استراتژی جایگاهی داشت، امروز محور اصلی آن اتکاء بلاواسطه به تهدید و ارعاب و سرکوب است. اینکه تا چه اندازه فرصت آنرا خواهد داشت که این استراتژی را در ابعاد جدید آن به مورد اجرا بگذارد و اگر هم به اجرا گذاشت تا چه اندازه کارساز خواهد بود، البته زیر سوال است؟ کما اینکه به دنبال کشتار دیماە ٩٦ و آبان ماه ٩٨، نتوانست مردم معترض را مرعوب سازد و انقلاب زن، زندگی، آزادی سر بر آورد. در جریان انقلاب ژینا دهها هزار نفر را بازداشت کرد، بیش از ۶۰۰ تن جان باختند، دهها هزار نفر زخمی شدند. اما سیاست سرکوب حتی در چنین ابعادی هم مردم را از پیگیری شعارها و خواستههایشان باز نداشت. اکنون ادامه این خیش انقلابی را در مقاومت جانانه زنان در مقابل حجاب اجباری، اعتصابهای کارگران و بازنشستگان و حرکتهای جسورانه دادخواهان مشاهده میکنیم.
امروز رژیم موفقیت خود را در برگزاری این باصطلاح انتخابات در این میبیند که بتواند آنرا به آرامی از سر بگذراند. دغدغه تشکیل صفهای طولانی در باجههای رایگیری و غیره را ندارد. سپاهیان، بسیجیها، ارتشیها، بخشهایی از عوامل دور و بر دستگاههای رژیم و خانوادههایشان برای یک نمایش حداقلی همیشه در دسترس هستند و این بار همین برایشان کافی است و با مشکل “رای من کو؟” هم روبرو نخواهند شد.
مردم به رژیم فاسدی رأی نمیدهند که طی حاکمیت ٤٥ سالهاش بیش از ۷۰ درصد مردم ایران را به زیر خط فقر کشانده است و دستاوردی جز محرومیت و سلب آزادی و حقوق ابتدائی انسان، شکنجه و ترور و کشتار چیزی دیگر در پرونده ندارد.