تایید حکم اعدام زندانی سیاسی عباس دریس و تنها شاهد جنایات رژیم در نیزارهای ماهشهر توسط دیوان عالی امواجی از اعتراض در داخل و خارج را دامن زده است. بهدنبال تایید حکم یاد شده، فعالین سیاسی ساکن در شهرهای کاسل آلمان، وین اتریش، کپنهاگ دانمارک و استکلهم سوئد روز شنبه ٢۴ تیرماه ١۴٠٢، اقدام به برگزاری تجمع کرده و خواستار لغو حکم اعدام او شدند. لوکاس هامر، نماینده پارلمان اتریش و کفیل سیاسی عباس تصویر او را بر ورودی سفارت جمهوری اسلامی در وین نصب کرد. هامر با شعار «نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم»، خواستار آزادی فوری دریس و لغو حکم غیرانسانی اعدام برای او شد.
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران نفت در ٢۴ تیرماه طی بیانیهای راجع به اعدام این کارگر زندانی هشدار داد. در بخشی از بیانیه، که در آن پیرامون پروندهسازی دروغین افشاگری شده، آمده است: عباس دریس از جمله مردم معترضی بود که با حمله نیروهای سرکوب حکومت به نیزارهای ماهشهر پناه برده بود و در آنجا شاهد به رگبار بستن مردم توسط نیروهای سرکوب حکومت بود.
در پایان بیانیه آمده است: حکم اعدام عباس دریس باید لغو و فوراً و بدون قید وشرط آزاد شود. وظیفه ما کارگران و ما مردم است که به نجات جان عباس دریس و همه انسانهای معترضی که در زندانند بشتابیم. اعدام قتل حکومتی است و باید ممنوع شود. به زندان و شکنجه و اعترافگیری اجباری و پروندهسازیهای امنیتی باید پایان داده شود. ما همه عباس دریس هستیم.
عباس دریس، متولد ۱٣۵٢ و کارگر اداره برق در شهرک ممکو بود که بعد از بیست سال کار، بهناچار و برای تامین معاش خانواده دستفروشی هم میکرد. او متولد آبادان است که در سالهای جنگ ایران و عراق با خانواده خود از این شهر به شهرک «جراحی» بندر ماهشهر مهاجرت کرد. بندر ماهشهر یک منطقه ویژهٔ اقتصادی است که هیچ قانونی شامل حال کارگرانش نمیشود و پس از عسلویه مهمترین پایگاه پتروشیمی و محل استثمار شدید کارگران در ایران میباشد.
سرکوبگران رژیم در خیزش سال ١٣٩٨ و در روزهای ٢۵ تا ٢٩ آبانِ در نیزارهای ماهشهر و در مقابل چشمان عباس کشتار وحشیانهای علیه مردمی اکثراً کارگر و عرب زبان را مرتکب شدند که به خاطر حفظ جانشان به آن نیزارها پناه برده بودند. بر عکس تبلیغات دروغین عوامل رژیم آن مردم معترض مسلح نبودند. سرکوبگران عباس را به همراه برادرش محسن، که بهناچار به نیزار پناه برده بودند، دستگیر کردند. یک شاهد عینی میگوید: «روز کشتار نیزار، من خودم هم آن جا بودم و شاهدم که چه بر سر تظاهرات مسالمتآمیز مردم آوردند. با دوشکا به جان مردم افتادند. از دو طرف نیزار مردم را به رگبار بسته بودند. حداقل ۱۰۰ نفر آنجا کشته شدند. ما که سمت خانهها فرار کردیم به سختی نجات پیدا کردیم».
جمهوری اسلامی در هفتههای بعد از کشتار نیزار ماهشهر، آن را به آتش کشید تا یادگار جنایتش از میان برود؛ جنایتی که آن زمان جان دهها جوان عمدتاً عرب را با آن گرفت.
به قول شاهد عینی مذکور از دشمن فقط یک نفر کشته شد که خودشان او را زدند. دستگاه فاسد قضائی به خاطر از بین بردن عباس این شاهد جنایت سرکوبگران یک پرونده ساختگی برایش پرداختند. جانیان او را به قتل یکی از نیروهای یگان ویژه نیروی انتظامی متهم و به اعدام محکوم نمودند. این در حالی بود که به قول فرشته تابانیان، وکیل عباس دریس، خانواده فرد کشته شکایتی از دریس ندارند. احتمالاً آنها بدلیل دروغ دانستن اتهامات از جانب عوامل قضائی رژیم چنین موضعی را اتخاذ کردهاند. همسر عباس مهرماه ۱۴۰۱ وقتی خبر صدور حکم اعدام او را شنید، سکته مغزی کرد و به فاصله یک هفته جان باخت.
علی، یکی از سه پسر عباس که ١۶ سال دارد و برای تامین زندگی خانواده به کارگری پرداخته در نامهای خطاب به همگان نوشت: «مردم مهربان دنیا! من علی دریس بزرگترین فرزند عباس و کفایه هستم. متاسفانه مادرم با شنیدن خبر احتمال محکوم شدن پدرم به اعدام، سکته کرد و ما را تنها گذاشت. اکنون پدرم در خطر اعدام شدن هست، من و برادرانم مهدی دوازده ساله و محمد که هشت سال دارد، میپرسیم آیا این دنیا آنقدر بیرحم است که نگاه کند ما پدرمان را هم از دست بدهیم؟ ما سه کودک از همه سازمانها، دولتها و مردم مهربان دنیا و حتی کودکان در دنیا میخواهیم کمک کنند پدرم اعدام نشود. این خیلی وحشتناک است، کمک کنید پدرم به خانه برگردد».