ارتش اتحاد جماهیر شوروی سابق، در ششم دیماه ١٣۵٨ (سال ١٩٧٩ میلادی) به دعوت حکومت وقت افغانستان که با یک کودتا علیه رژیم پادشاهی به قدرت رسیده بود، وارد آن کشور گردید. دولت آمریکا بلافاصله با پول عربستان و کمک سازمان اطلاعات نظامی پاکستان مجاهدین افغان را برای مقابله با ارتش شوروی سازمان داد. در نتیجه جنگی که تا سال ١٩٨٨ طول کشید میلیونها افغانستانی آواره ایران، پاکستان و چند کشور دیگر شدند. به قدرت رسیدن طالبان در فاصله سالهای ١٩٩٢ تا ١٩٩۶ بر تعداد آوارگان افزود. هنوز شهروندان افغانستانی به خود نیآمده بودند که حمله امپریالسم آمریکا و متحدان آن در ٢٠٠١ به افغانستان شروع شد و به خروج مفتضحانه نیروهای آن در سال ٢٠٢١ انجامید. با بازگشت توطئهآمیز طالبان دوباره امواج وسیع آوارگی شروع گردید.
ایران یکی از انتخابهای نخست مهاجرین افغانستانی بوده و هست. زنان، مردان و کودکان افغانستانی پس سرنگونی حکومت مستبد پهلوی و تحمیل حکومت جمهوری اسلامی به مردم، مهاجرت خود را شروع کرده و تا امروز بناجار به این امر در مقیاسی بسیار گسترده ادامه دادهاند. طبق آخرین اطلاعات موجود بیش از ۵ میلیون افغانستانی در ایران حضور دارند که رژیم با استفاده از ناسیونالیسم نژادپرست، کارفرمایان حریص و نیروهای مسلح بیسابقهترین آزارها، ستم و بیحقوقی را بویژه بر کارگران و از جمله سالمندان و کودکان افغانستانی تحمیل نمودند. مهاجران افغانستانی از دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزشی، بانکی محرومند و در مورد تحصیل نیز با محدودیتهای شدید روبرو هستند. نیروهای مرزی در مرزها و پلیس در داخل با نهایت تحقیر و با ضد انسانیترین و خشنترین روشها با این مهاجران رفتار میکنند.
در مورد آموزش بچهها و یا تحصیل در دانشگاه وضع بدتر است. شانزده هزار دانشجوی افغانستانی فقط اجازه ثبت نام با شهریه گران در رشتههایی عمدتاً غیرصنعتی را دارند. در مورد آموزش کودکان وضع بدتر است. مادری میگوید: “اسناد را تکمیل کردم و دست بچهام را گرفته و چندین مدرسه گرداندم. گفتند جا نداریم. پیش روی خودم و بچهام فرزندان ایرانی را ثبت نام کردند”. کودکان در خانوادههای تنگدست و محروم از تحصیل به ناچار در کارگاهها و خیابانها به قول خودشان به کسب معاش میپردازند. گزارش شده که بیش از ۸۰ درصد کودکان کار و خیابان افغانستانی بوده و یا یکی از والدینشان از افغانستان آمدهاند. این کودکان در معرض انواع مصائب جسمی و روحی قرار داشته و گاه از طریق قاچاقچیان مواد مخدر و یا سازمان دهندگان تکدیگری و غیره مورد سوء استفاده قرار میگیرند.
در مورد کارگران نیز وضع تکاندهنده است. کارفرمایان کارگران افغانستانیِ محروم از هرگونه حقوقی را در کارهای غیر ایمن پر خطر نظیر چاهکنی (مخصوصاً در زمینهای ماسهای) و کارهای ساختمانی با دستمزدی کمتر از نیروی کار بسیار ارزان ایرانی، وسیعاً به کار میگیرند. اگر کارفرما بیوجدان باشد دستمزد کارگر را هم نمیدهد. یکی از مهاجران میگوید: “وقتی کارگر پول میخواهد، کارفرما دستمزدش را نقد نمیدهد. میگوید که از طریق بانک به حسابت میریزم. او در ادامه میگوید: کارگر بیچاره حساب بانکیش کجا بود؟ وقتهایی صاحب کار پول کارگر را با همین خردهگیریها، میخورد. اگر پافشاری کنیم پلیس را خبر میکند.
گزارشهای متعددی از همدستی کارفرمایان ایرانی با پلیس برای عدم پرداخت دستمزد کارگران افغانستانی در ایران وجود دارد. کارفرما پروژه را پیش میبرد و همه دستمزد یا بخشی از آن را نگه میدارد؛ وقتی کاسه صبر کارگر افغانستانی سرریز شد و اعتراض کرد، کارفرما با پرداخت یک رشوه به کلانتری محل همه آنها را غافلگیر میکند و بدون پرداخت دستمزد آنها را راهی افغانستان میکند. کارگر مهاجر افغانستانی همان شرایطی را تجربه میکند که کارگر مهاجر ایرانی در کشورهای منطقه تحمل میکند.
افغانستانی ساکن ایران همان مصائب و ستمهایی را به صورت مشدد تحمل میکنند که حاکمان بر خود شهروندان ایرانی روا میدارند. این امر نوعی همسرنوشتی بین شهروندان ایرانی و افغانستانی ایجاد کرده است.
نیروهای چپ و کمونیست این واقعیت را به رسمیت شناخته و همیشه پشتیبان مهاجرین بوده و از کارگران مهاجر افغانستانی به اشکال مختلف دفاع کردهاند. آنها ضمن محکوم کردن اقدامات کارفرمایان و دولت اسلامی در این مورد از افشای بورژوازی راست اپوزیسیون که عملاً با جمهوری اسلامی در مورد مهاجرین افغانستانی هم موضع هستند نیز غفلت نکردهاند. در شرایط کنونی که این مردم زجر کشیده این چنین مورد حمله قرار گرفتهاند و مطبوعات سرسپرده رژیم به آژیتاسیون علیه آنها میپردازند، باید فعالانهتر به دفاع از آنها برخاست. لازم است هرجا آنان مورد حمله قرار میگیرند به طرزی فعال در مقابل مهاجمین ایستاد و آنها را کنار زد.
مهمتر از همه اینکه باید تبلیغات زهرآگین کارفرمایان، کاربدستان رژیم، اصلاحطلبان رانده شده از قدرت و اپوزیسیون راست علیه آنان را با با روشنگری در میان اقشار کارگر و زحمتکش خنثی نمود.